واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: قاسم مرا در اختیار دوست مستش گذاشت و ..! / از این دختر فیلم سیاه گرفته بودند!
آن ها مرا فریب دادند و سیاه بختم کردند هیچ گاه فکر نمی کردم ماجرای یک دوستی خیابانی به جایی کشیده شود که همه هستی و آینده ام را از دست بدهم با این رسوایی که به بار آمده است نمی دانم چگونه به چشمان پدرم نگاه کنم که شبانه روز زحمت کشید تا من به مدارج علمی بالا برسم و یا چگونه با مادری روبه رو شوم که با هزاران امید و آرزو مرا روانه شهر دیگری کرد تا روزی خوشبختی و سعادت مرا نظاره گر باشد و...
آفتابنیوز : آن ها مرا فریب دادند و سیاه بختم کردند هیچ گاه فکر نمی کردم ماجرای یک دوستی خیابانی به جایی کشیده شود که همه هستی و آینده ام را از دست بدهم با این رسوایی که به بار آمده است نمی دانم چگونه به چشمان پدرم نگاه کنم که شبانه روز زحمت کشید تا من به مدارج علمی بالا برسم و یا چگونه با مادری روبه رو شوم که با هزاران امید و آرزو مرا روانه شهر دیگری کرد تا روزی خوشبختی و سعادت مرا نظاره گر باشد و...
این ها بخشی از اظهارات دختر 26 ساله ای است که با نقشه سیاه پسر مورد علاقه اش در دام جوانی شیطان صفت گرفتار شده و در گرداب تباهی فرو رفته است.
دختر جوان در حالی که اشک می ریخت و دستانش از شدت عصبانیت به لرزه افتاده بود درباره چگونگی ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: اواخر شهریور بود که نتایج کنکور کارشناسی ارشد اعلام شد. آن روز وقتی نامم را در ردیف پذیرفته شدگان دیدم از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم دوست داشتم با تمام وجودم فریاد بزنم چرا که در رشته مورد علاقه ام، آن هم در یکی از دانشگاه های معتبر قبول شده بودم. وقتی مادرم را در آغوش کشیدم احساس کردم توانسته ام اندکی از زحمات شبانه روزی او را جبران کنم اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود که پدرم را در جریان قبولی من گذاشت. پدرم که کارگری زحمت کش است با دستان پینه بسته اش برایم دعا کرد و بدین ترتیب چند روز بعد عازم شهر بزرگ شدم و در ترم اول دانشگاه ثبت نام کردم هنوز یک هفته بیشتر از حضورم نگذشته بود که روزی هنگام رفتن به دانشگاه با پسر جوانی آشنا شدم. ابراز علاقه «قاسم» به من موجب شد تا دوستی خیابانی من و او ادامه یابد. «قاسم» در همه تماس هایش وانمود می کرد که قصد دارد با من ازدواج کند اما منتظر فراهم شدن شرایطی برای خواستگاری بود چرا که من اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور بودم و خانواده ام نیز در جنوب کشور ساکن هستند. هنوز 3 ماه از این آشنایی نگذشته بود که «قاسم» پیشنهاد کرد برای صحبت درباره آینده و فراهم کردن شرایط خواستگاری به منزل یکی از دوستان متأهلش بروم من هم که هیچ گاه به نقشه شوم او فکر نمی کردم بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم. «قاسم» گفت: یکی از دوستانش با خودرو دنبالم می آید تا مرا به خانه دوستش برساند.اما وقتی به آن خانه لعنتی رسیدم اثری از قاسم نبود او حتی تلفنش را هم خاموش کرده بود و من نمی توانستم با او تماس بگیرم. وقتی شیشه مشروبات الکلی را در دست راننده خودرو دیدم پی به نیت شوم او بردم و فهمیدم که «قاسم» با طرح یک نقشه کثیف مرا در دام جوان شیطان صفت گرفتار کرده است خواستم فرار کنم اما او با تهدید به مرگ مقابلم ایستاد و...
این گونه بود که همه هستی ام را از دست دادم و تازه متوجه شدم آن فرد شیطان صفت از اعمال کثیف خود فیلم نیز تهیه کرده است. در حالی که به روزگار سیاه خودم می گریستم او مرا سوار خودرو کرد تا به محل سکونتم برساند. آن فرد در بین راه تهدیدم می کرد که سکوت کنم اما وقتی به اطراف میدان نمایشگاه بین المللی رسیدیم ناگهان با دیدن خودروی گشت پلیس روزنه امیدی پیدا کردم و در یک لحظه خودم را از خودرو پایین انداختم. مأموران نیز بلافاصله راننده را دستگیر و فیلم کثیف را نیز کشف کردند حالا نمی دانم...
منبع:رکنا
۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]