واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: محمدعلی طالبی، یکی از قدیمیترین اهالی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که فعالیتهای هنریاش را در کتابخانههای کانون تهران آغاز کرد و سالها بعد به عنوان یکی از برجستهترین فیلمسازان حوزه کودک و نوجوان ایران و جهان مطرح شد.
فیلمهای او در جشنوارههای جهانی متعددی چون برلین، کن، جونیور، شیکاگو، سان دنس، نیویورک، مونترال، تورنتو، توکیو، سیدنی، یونان، آمستردام و لندن به نمایش درآمد که از جمله موفقترین این فیلمها میتوان به شهر موشها 1 (مشترک با مرضیه برومند)، چکمه، کیسه برنج، تیکتاک، بید و باد و خط پایان اشاره کرد. همچنین طالبی، سریال گل پامچال را سالها پیش با بازی فاطمه معتمدآریا و مرحوم داوود رشیدی کارگردانی کرد که یکی از محبوبترین سریالهای اوایل دهه 70 به شمار میآید و هنوز هم در ذهن بسیاری از مردم باقی مانده است. این کارگردان صاحبنام سینمای ایران سال گذشته فیلم بلند پایان رویاها را به تهیهکنندگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت که هفته گذشته در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و با تشویق تماشاگران داخلی و جهانی روبهرو شد. به این بهانه با طالبی درباره فیلم و دلایل مهجور ماندن ژانر کودک در سالهای اخیر گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید. داستان پایان رویاها از چه زمانی شکل گرفت و چطور تصمیم به ساخت آن گرفتید؟ وقتی فیلمنامه پایان رویاها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تصویب شد، کارهای مقدماتیاش را انجام دادیم و سال گذشته آن را ساختیم که امسال در جشنواره جهانی فیلم فجر به اکران درآمد و با استقبال خوبی هم مواجه شد. همان طور که گفتید، فیلم شما در جشنواره جهانی فجر بازخورد خوبی بین مردم و سینماگران داخلی و خارجی داشت. تم و موضوع فیلم چقدر جهانی بود که برای جشنواره جهانی انتخاب شد؟ تمام فیلمهایی که من تا الان ساختم در جشنوارههای کشورهای مختلف حضور داشتهاند و پایان رویاها هم تقریبا مانند آنهاست. به نظرم، موضوع فیلم پایان رویاها جهانشمول است و همین که برای اولین بار در جشنواره جهانی فجر به نمایش درآمده، گویای این است که میتواند در جشنوارههای کودک بینالمللی هم حضور پیدا کند. با توجه به اینکه شما از پیشکسوتان فیلمسازی در حوزه کودک و نوجوان هستید، اوضاع نابسامان این عرصه در سالهای اخیر، شما را برای ادامه حضور در آن دلسرد نکرده است؟ چرا، خیلی دلسرد شدهام. الان دیگر تنها زمانهایی که سفارش کار کودک دارم، سراغ این حوزه میروم. حتی بارها تلاش کردم فیلمهایی برای مخاطب بزرگسال بسازم، اما به دلیل جور نشدن تهیهکننده و سرمایهگذار این کار را نکردم. فکر میکنید دلیل کم رونقی سینمای کودک چیست؟ آن هم در شرایطی که در دهههای 60 و 70 فیلمهای کودک، جزو پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران محسوب میشدند؟ سینمای کودک در تمام مراحل تولید و پخش مشکل دارد و از آنجا که در جامعه هم مخاطب چندانی ندارد، بخش خصوصی و دولتی تمایلی برای سرمایهگذاری در آن ندارد. زمانی قرار بود، گروه سینمایی مجزایی به نام گروه کودک و نوجوان راهاندازی شود (مثل گروه سینمای هنر و تجربه) که صرفا متعلق به این حوزه باشد و تمام مراحل تولید و پخش فیلمهای کودک را زیر پوشش قرار دهد. سرنوشت این گروه به کجا ختم شد؟ در دورهای، گروهی دور هم جمع شدند تا گروه سینمای کودک و نوجوان را تشکیل دهند، اما واقعیت این است که خیلی بسته فکر میکردند و با کسانی که سالهاست در این حوزه فعالیت دارند، هیچ مشورتی نمیکردند! من خودم را به عنوان کسی که سالهاست در این حوزه فعالیت دارم و با زیر و بم کار آشنا هستم، مثال میزنم. به نظر شما گروهی که میخواهد در این حوزه کار کند نباید یک بار یک تلفن به من میزد؟ امثال من در میان همکاران زیاد بودند و دوستان در این گروه هیچ توجهی به آنها نکردند. گروهی که دور هم جمع شدند با هم مینشستند، فیلمنامه تصویب میکردند و اساسا نگاه خاص خودشان را به سینمای کودک داشتند که در نهایت نتوانستند موفق شوند. برگردیم به فیلم پایان رویاها . پوستر جشنواره جهانی امسال، برگرفته از عکسی بود که زندهیاد عباس کیارستمی گرفتند و شما هم در سخنانی گفتید با ساخت پایان رویاها سعی کردید راه کیارستمی را ادامه دهید. در این باره کمی بیشتر توضیح میدهید؟ کیارستمی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بسیار علاقهمند بود تا جایی که خواسته بود، پیکرش هم از محل کانون پرورش فکری بدرقه شود و من به عنوان یکی از شاگردان او، راهش را در کانون ادامه میدهم. از آنجا که بهترین فصل اکران فیلمهای کودک، تابستان و اوقات فراغت آنهاست، تصمیمی برای اکران آن در تابستان دارید؟ ما میخواهیم این فیلم بزودی اکران شود، اما سیستم اکران خیلی پیچیده است. بعضا زنجیرههایی در این سیستم پیش میآید که ما هیچوقت در این زنجیره نبوده و نیستیم. تولید و اکران فیلمهای کودک در ایران خیلی مهجور است. میگویند که کودکان مهمترین جزء هر جامعه هستند، چرا که آیندهساز یک کشورند، اما اینها صرفا در حد شعار است و پای عمل که میرسد، برجسازها و ثروتمندان، مهمترین جزء این جامعه میشوند و سینما میشود ابزاری برای خدمترسانی به آنها. داستان آن اسب پایان رویاها داستان پسر بچهای است که همراه خانواده خود در یکی از روستاهای شمالی کشور زندگی میکند. با آمدن اسبی به خانه آنها، پسرک علاقه شدیدی به کره آن اسب پیدا میکند. در ادامه قصه، حادثهای برای پسربچه رخ میدهد که وضعیت زندگی خانواده را به هم میریزد. ساناز قنبری
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت 10:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]