واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: قصه هاي از نظر سياسي بي خطر
اسدالله امراييمجله شوكران شماره سي و يكم خود را كه به تازگي منتشر شده به ويژه نامه رابرت بلاي تخصيص داده است. در اين ويژه نامه مطالب و مقالات جديد و منحصر به فردي درباره بلاي به چاپ رسيده، زندگينامه رابرت بلاي را پوران كاوه به فارسي برگردانده و ضيا موحد مقاله يي درباره او نوشته، تاملاتي بر حافظ او را احمد پوري شاعر و مترجم به فارسي برگردانده و با چه نثر شيوايي. مقابله هم كرده و برخي غزليات حافظ را با ترجمه بلاي آورده. گفت وگوي اختصاصي با رابرت بلاي هم پايان بخش مجموعه است. رسم اجازه گرفتن و اطلاع دادن به شاعران و نويسندگاني كه آثارشان به فارسي ترجمه مي شود با مجله هاي گلستانه و كارنامه آغاز شد و در ادامه مجلات ديگر هم به آن پيوستند. مجله تازه هم كه به همت بهروز افخمي منتشر مي شود، كم كم با پرونده سازي براي نويسندگان جهان جا باز مي كند. در اين شماره اخير كنار مطالب خواندني ديگر پرونده يي براي ميخائيل بولگاكف باز كرده.بولگاكف يادتان هست. مرشد و مارگريتا به ترجمه عالي عباس ميلاني و دل سگ با ترجمه مهدي غبرايي، اگر نخوانده ايد، بخوانيد. دومي را كتابسراي تنديس منتشر كرده. سيدفريد قاسمي مسوول بي جيره و مواجب ميراث فرهنگي مطبوعات است پنج كتاب جيبي ارزان قيمت درآورده و يك جورهايي انگار جور مجيد روشنگر را مي كشد كه در روزگاري كه مديريت سازمان كتاب هاي جيبي را داشت شعار كتاب براي همه را سرلوحه كار خود كرده بود. اين پنج كتاب جزء سري مفاخر مطبوعات ايران است؛ اديب الممالك فراهاني، حبيب يغمايي، علي اكبر دهخدا، ملك الشعرا بهار و نسيم شمال. سيدفريد قاسمي از كوشندگان و محققان نامي است و اين مجموعه شايد اگر ادامه يابد، شناختنامه مناسبي است كه مي تواند انجمن صنفي روزنامه نگاران مرده را به امروزي ها بشناساند و پيام بدهد كه هرچند نسيم شمال را نگذاشتند روزنامه در بياورد اما او ماند و تا زبان فارسي هست بهار و نسيم شمال هم هستند و دهخدا هم كه از شمع مرده ياد مي آورد، همچنان هست. بخارا يادنامه يي حدود 600 صفحه براي دكتر فريدون آدميت منتشر كرده. علي دهباشي يك بار هم براي 70 سالگي دكتر آدميت و در زمان حيات وي جشن نامه يي منتشر كرد. «گلوله» دوم هم شليك شد.مجموعه داستان هاي خيلي كوتاه كه در يك نشست در مسير اتوبوس دو بار مي شود آن را خواند از همين قلم است كه چندي پيش نشر مشكي منتشر كرده بود.« ديشب مردي آمد توي فروشگاه. گشت نزد. خريد نكرد، يكراست آمد دم پيشخوان، دستش را كرد توي جيبش و گفت؛ « اينجا يك گلوله دارم براي تو» من هم همه پولي را كه توي كشوي دخل داشتم، همان طوري كه گفت، ريختم توي پاكتي و او به سرعت چيزي كوبيد روي پيشخوان و رفت؛ گلوله بود. انگار كه بخواهد پول نقد بدهد روي پيشخوان زد. عين همين حرف را به پليس ها هم گفتم. برنجي بود، نه نقره اي. از مال هوبارت كوچك تر، برق آن را هم نداشت. چرب بود مثل پول خرد توي جيب بعضي ها». قصه هاي از نظر سياسي بي خطر نوشته جيمزفين گارنر با ترجمه خوب احمد پوري را هم نشر مشكي منتشر كرده. نويسنده كلي هم ذوق كرده و قربان صدقه احمد پوري رفته كه لطف كرده كتابش را ترجمه كرده. «ناصر و فردين» رضا كيانيان گفت وگويي است با آن دو. فردين خوب يا بد، بخت راهيابي به ادبيات معاصر ايران را يافت. در شعر فروغ فرخزاد يكي خواب ببيند كه كسي مي آيد، كسي كه مثل هيچ كس نيست و كسي كه از پاسبان هم نمي ترسد و در يك روايت كودكانه كسي كه سينماي فردين را هم به تساوي تقسيم مي كند. حالا فردين كه يكي به جايش حرف مي زد و به اصطلاح صداپيشه بود و يكي به جايش آواز مي خواند در قطعه هنرمندان خفته، پيش پاي خيلي از رفتگان. شايد اگر به خودش بود مي گفت يكي ديگر را به جاي او توي قبر بگذارند. شايد هم از سر جوانمردي به جاي يكي ديگر توي قبر دراز كشيد. كار رضا به چاپ سوم رسيده. لابد خبري هست در پس اين گفت وگوي ساده دو همكار.
پنجشنبه 6 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]