واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: خبرنگار یا گزارشگر در خیابانها یا فضاهای گوناگون نباید از اشخاص پرسشهای القایی بپرسد؛ زیرا این شیوه به ما لطمه میزند. مردم در نقاط مختلف شهر هنگام مصاحبه در کوچه و خیابان در دل خود میگویند «من حرف دلم را نمیگویم بلکه پاسخی را میدهم که شما انتظار شنیدن آن را دارید، پس چرا به سری که درد نمیکند، دستمال ببندم؟!»
مجری و گزارشگر هزاران بار به یک مقام رسمی رو میکند و از او میپرسد: شما برای حوزه مدیریت خود چه رسالتی را مدنظر قرار میدهید؟! این خانم یا آن آقای مجری و گزارشگر نمیداند که واژه «رسالت» یک قداست آسمانی دارد و فقط باید برای اولیا و انبیا به کار برده شود. رسالت وظیفه پیامبران بوده است و برای مقامات کشوری و حتی دانشگاهی، این واژه را به کار نبرید. فقط بپرسید: شما درباره وظیفه یا وظایف حوزه فعالیت خود، چه تعاریفی دارید؟ در هیچ جای دنیا این همه سلام و تعارف و خداحافظی مرسوم نیست! یک مجری مجرب نباید در پایان برنامهاش بگوید تا برنامه دیگر شما را به خدای بزرگ میسپارم. یعنی فقط تا برنامه دیگر تماشاگران را به خدای بزرگ میسپارد!؟ برایش مهم نیست که چه بر سر بیننده میآید؟! در یک کلاس گویندگی که با کلاس فن بیان تفاوت دارد، یک دانشجو به شوخی گفت: پس چه بگوییم؟ گفتم: فقط بگو: خداحافظ، نگو که با شما خداحافظی میکنم، بلکه باید بگویید: از شما خداحافظی میکنم؛ یعنی من از پیش شما میروم و شما هر جا که هستید همانجا میمانید. هرگز شما و تماشاگر از این مکان با هم بیرون نمیروید. آنها میمانند و فقط شما بیرون میروید. تماشاگران هرجا که هستند، همانجا میمانند و شمایید که میروید. حروف اضافه مانند «با» و «از» دو معنای کاملا متفاوت دارند. حالا چرا میگویید خدای بزرگ!؟ مگر خدای کوچک هم داریم؟ خداوند مطلق است و کوچک و بزرگ ندارد. عبارت «خدا نگهدارتان» و مانند آن، آیا بهتر نیست؟ اگر واژگان فکر شده، بر زبان شما جاری شود مردم شما را بیشتر دوست میدارند. در سالهای دور (34 سال پیش) هنگامی که فقط یک شبکه آموزشی داشتیم و یک شبکه سراسری، من در یک برنامه که خودم مجری هم بودم، در لابهلای جملهبندیهایم گفتم و «امثالهم»؛ دکتر امیر جلالالدین اعلم که استاد فاضل در بسیاری از زمینهها هستند، به من یادآور شدند که چرا نمیگویی مانند آن؟ چه تذکر شایستهای دادند. سپاس از این درس ارزشمند و به یاد ماندنی. حالا که عمری از من گذشته افسوس میخورم چرا بسیاری از اندیشمندان و مجریان، مدام در لابهلای حرفهایشان میگویند: در واقع، در واقع و در واقع! یا تکیهکلامهایی مانند: اگر چنانچه .... خدا وکیلی. بارها در گزارشهای تلویزیونی شنیدهاید که گزارشگر میگوید: آقای رئیسجمهور وارد این شهر یا آن استان شدند و مردم بشدت از ایشان استقبال کردند. شدت!؟ یا بگوییم به گرمی؟ یا شنیدهاید که گزارشگر میگوید در تصادف اتوبوس و کامیون در فلان جاده به دلیل نقص فنی یا انحراف کامیون از مسیر، این تصادف سه کشته و هفت زخمی به بار آورد. بار آورد؟! یک واژه مثبت برای یک مفهوم منفی؟! به بار آوردن به مثابه به بار نشستن است، برخی واژهها در ذات خود منفی هستند و نمیتوان آن را در جملات مثبت به کار گرفت. برخی دیگر پاک و مطهر هستند و نباید در جملات منفی از آنها استفاده کرد. گروهی از واژگان در ذات خود، نه مثبت هستند و نه منفی، و هرگاه در جملات مثبت جای بگیرند، بار مثبت پیدا میکنند یا برعکس در جملات منفی، بار منفی به خود میگیرند. دکتر اکبر عالمی استاد دانشگاه تربیت مدرس
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 01:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]