تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، كليد هر نوشته‏اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816980893




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دی ماه ۶۵ سخت‌ترین ماه تمام عمرم بود


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
دی ماه ۶۵ سخت‌ترین ماه تمام عمرم بود
دی ماه ۶۵ سخت‌ترین ماه تمام عمرم بود پیروزی در کربلای ۵ مدیون خون صدها شهید در کربلای ۴ است که توانستند با خط‌شکنی و نفوذ به اعماق دشمن خصوصا در مرز شلمچه، راه را برای انجام عملیات کربلای۵ هموار سازند.


به گزارش فرهنگ نیوز، پیروزی در کربلای 5 مدیون خون صدها شهید در کربلای 4 است که توانستند با خط‌شکنی و نفوذ به اعماق دشمن خصوصا در مرز شلمچه، راه را برای انجام عملیات کربلای5 هموار سازند. عملیات کربلای4 و 5 از مهم‌ترین عملیات 10ساله دفاع مقدس به شمار می‌روند که سعی داشتند سرنوشت جنگ را یکسره سازند اما آنچه در عملیات کربلای 4 در اذهان متبادر می‌شود حرف و حدیث‌ها از لو رفتن آن و اتمامش طی تنها 36 ساعت است. هرچند عدم الفتح در کربلای 4 منجر به پیروزی در کربلای 5 شد. دی ماه یادآور انجام این دو عملیات بزرگ یکی در سوم (کربلای4) و دیگری در نوزدهم دی ماه 65 (کربلای5) است. همین مناسبت را فرصتی دانستیم تا به سراغ خانواده جلالی‌ها برویم که دو پسرشان یکی در عملیات کربلای4 و دیگری در کربلای5 به شهادت رسیده‌اند. زهرا شعنی مادر شهیدان الیاس و اسماعیل جلالی است که این روزها توان جسمی خود را از دست داده و در بستر بیماری به عیادتش رفتیم. خانم شعنی غیر از الیاس و اسماعیل، مادر دو جانباز به نام‌های اسکندر و احمد جلالی نیز است.
 
دنبال نان حلال
 
 مادر شهیدان ابتدای گفت‌وگوی مان را به توصیف وضعیت خانواده‌ای اختصاص می‌دهد که دو شهید و دو جانباز در دامان خود پرورش داده است. وی می‌گوید: شغل همسرم حاج علی جمعه جلالی این بود که محصولات کشاورزی را با اسب و الاغ به روستاها و شهرهای دور و نزدیک می‌برد و آنها را به فروش می‌رساند. در این مدت وضعیت زندگی خیلی سختی داشتیم و بچه‌ها را به سختی بزرگ کردیم. تأکید پدر بچه‌ها بر رزق حلال بود. بعد‌ها همسرم در معدن ذغال سنگ البرز شرقی مشغول به کار شد. کمی بعد بچه‌ها که بزرگ‌تر شدند، توانستیم سرپناهی برای خودمان در روستا دست و پا کنیم. آن زمان اسکندر و الیاس هم در همان معدن در کنار پدرشان مشغول کار شدند.  مادر شهیدان می‌افزاید: ما یک خانواده مذهبی بودیم. همسرم اهل قرآن و عبادت بود. من هم همین طور. در ایام محرم و صفر، 10 روز مراسم روضه خوانی و عزاداری حضرت اباعبدالله را برگزار می‌کردیم که هنوز هم بعد از گذر سال‌ها ادامه دارد. طبیعتا در چنین خانواده‌ای فرزندانمان هم در مکتب حسینی تربیت شدند و پرورش یافتند. با قرآن کریم مأنوس بودند و محبت اهل بیت در سینه داشتند.
 
کارگر معدن ذغال سنگ
 
از اولین شهید خانواده الیاس سؤال می‌پرسم که در کربلای4 آسمانی شده است. مادر پاسخ می‌دهد: الیاس جلالی پسر دوم خانواده بود که در سال 1337 به دنیا آمد. تا ششم ابتدایی در روستای محل زندگی‌مان تحصیل کرد و بعد از آن به دلیل نبود مدرسه در روستا، به کارگری پرداخت و بعدها در معدن ذغال سنگ مشغول به کار شد. مدتی گذشت تا اینکه برای خدمت سربازی به نیروی هوایی اصفهان رفت. با اوجگیری انقلاب او هم مثل دیگر سربازان ولایت به فرمان امام خمینی، پادگان‌ها را ترک کرد. بعد از ورود امام به وطن همراه پرسنل نیروی هوایی به دیدار امام رفت و با پیوستن نیروی هوایی به انقلاب، ایشان هم به پادگان بازگشت و با بخشیده شدن باقیمانده سربازی دوباره مشغول کار شد و ازدواج کرد. با توجه به شرایط موجود دوران جنگ، ما مراسم عروسی الیاسم را بسیار ساده برگزار کردیم تا نکند مادر شهید و جانبازی دلش بگیرد و غمناک شود. پسرم یک سال بعد از ازدواج به جبهه اعزام شد و حاصل ازدواجش دو فرزند به نام‌های فاطمه و روح الله است.
 
  4فرزند رزمنده
 
زهرا شعنی درباره اعزام وحضور فرزندانش به جبهه هم می‌گوید: بچه‌ها مخیر بودند هر موقع جبهه به وجودشان نیاز دارد اعزام شوند. نه من مانع آنها می‌شدم و نه پدرشان. گاهی همزمان چهار تا از پسرانمان در جبهه حضور داشتند. خوب به یاد دارم در زمان شهادت الیاس، احمد و اسماعیل هم در جبهه بودند.
 
الیاس شهید کربلای 4
 
الیاس در آخرین مرحله حضورش در جبهه در اواخر شهریور 65 همزمان با اسماعیل در جبهه حاضر می‌شود و در اعزام مجدد به شهادت می‌رسد. مادرش می‌گوید: آن زمان خیلی از بچه‌های روستای مان در جبهه بودند. پسرم الیاس پس از دو ماه حضور در جبهه، با صلاحدید فرماندهان برای تجدید قوا به مرخصی می‌آید. وقتی الیاس به مرخصی آمد احمد و اسماعیل در جبهه بودند. به الیاس گفتم شما که دو ماه در جبهه بودی و الان دو تا از برادرهایت در جبهه هستند، زن و بچه هم داری، دیگر نمی‌خواهد به جبهه برگردی. در جواب گفت: نه مادر الان جبهه به من نیاز دارد و باید برگردم و دوباره راهی شد و رفت. یکی دو هفته بعد بود که شنیدم عملیات شده است و تعدادی شهید و مجروح آوردند. آن موقع دست اسماعیل دچار در رفتگی شد و از منطقه آمده بود که تنها سه روز بعد از استراحت و به محض شروع عملیات، ایشان هم به منطقه رفت.
 
مادر از زبان یکی از همرزمان شهید الیاس می‌گوید: سال 1365 در تیپ 12 قائم، با جمعی از گردان قمر بنی هاشم مدتی در جاده خندق مستقر بودیم. الیاس فرمانده دسته بود و در پیشانی جاده جایی که تنها 60 متر با دشمن فاصله داشت مستقر شدیم. من با سه چهار نفر دیگر در جناح راست جاده در سنگر تیربار مستقر بودم. الیاس که فرمانده دسته بود، هر یک روز در میان آتش تهیه اجرا می‌کرد. یک روز آمد سنگر ما گفت، فردا ساعت 7 صبح آتش تهیه داریم شما هم اگر مایلید بیایید.
 
من همراه یکی از بچه‌ها رفتیم به محلی که از آنجا روی خط دشمن آتش تهیه اجرا می‌شد. آنجا بیش از حد به خط دشمن نزدیک بود و دشمن بر آن اشراف داشت، حق بالا آوردن سرمان را نداشتیم. بالاخره به دستور شهید الیاس تیربار را فشنگ گذاری کردیم و رفتیم در سنگر و الیاس دستور آتش داد. یک نوار را تمام کردیم. شنیدم الیاس فریاد می‌زند بس است بروید توی سنگر. یک سنگر تجمعی داشتیم که در مقابل گلوله توپ و خمپاره مقاوم بود. قرار بود بعد از آتش تهیه همه آنجا جمع شویم تا از آتش سنگین دشمن که بلافاصله بعد از قطع آتش نیروهای خودی شروع می‌شد در امان باشیم. وقتی تیربار را رها کردم و از سنگر بیرون زدم، دیدم کمک تیربارچی با ترکش انفجار خمپاره مجروح شده است. شهید الیاس او را به سنگر منتقل کرد.
 
سید رجب یکی از همرزمان شهید درباره نحوه شهادت الیاس می‌گوید: وقتی عملیات لو رفت و ما در حال پیشروی به سمت جزیره بوارین بودیم جاده منتهی به این جزیره از سه طرف زیر آتش بود. ما به موانع میدان مین و سنگرهای کمین برخوردیم و تعدای از بچه‌ها روی مین رفتند و برخی شهید و بعضی هم مجروح شدند. دم دمای صبح که دستور عقب‌نشینی داده شد من الیاس را در میدان مین دیدم. رفتم او را بر دوشم گرفتم و بلندش کردم. الیاس هنوز زنده بود. می‌خواستم او را با خودم به عقب بیاورم‌ که ناگهان از پشت سر مورد هدف قرار گرفت. به طوری که حرارت آن گلوله یا ترکش را من از پشتم احساس کردم. در همین حین الیاس از دوش من ولو شد و بر زمین افتاد و همانجا به شهادت رسید. شهید الیاس جلالی در روز پنج شنبه چهارم دی ماه 65 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید، اما پیکری از او به دست ما نرسید.
 
سنگر به سنگر به دنبال گمگشته
 
عملیات کربلای 4 در تاریخ سوم دی ماه 65 با رمز یا محمد رسول الله در جبهه جنوبی، شلمچه آغاز شد و به علت لو رفتن طرح عملیات، فقط تا پنجم دی ماه ادامه یافت. ولی پیکر‌های شهدای این عملیات در منطقه جا مانده بودند. مادر شهیدان الیاس و اسماعیل در اینباره می‌گوید: من و همسرم حاج علی نزدیک 20 روز دنبال الیاس بودیم. هر روز به سپاه سر می‌زدیم و بیمارستان‌های تهران، مشهد و... را می‌گشتیم. حتی پسر بزرگم حاج اسکندر و پدر خانم الیاس به اهواز و شلمچه رفتند ولی ردی از الیاس پیدا نکردند. اما پسر کوچکم اسماعیل را در منطقه دیده و گفته بودند حالا که از الیاس خبری نیست تو بیا برگرد عقب شاید مرهمی بر آلام پدر و مادرمان شود ولی اسماعیل گفته بود من در منطقه می‌مانم تا برادرم را پیدا کنم.
 
اسماعیل برای تفحص پیکر برادر در منطقه ماندگار می‌شود. اما تجسس خانواده هم همچنان ادامه می‌یابد. آنها همچنان بیمارستان‌ها و مراکز اعزام نیرو را به دنبال الیاس می‌گردند. در همین ایام عملیات کربلای 5 به فاصله دو هفته بعد از عملیات کربلای 4 در تاریخ 19 دی ماه 65 آغاز می‌شود.
 
زهرا شعنی مادر شهیدان بیان می‌کند در حالی که عملیات جدیدی آغاز شده بود، فرزندم احمد برای پیگیری وضعیت الیاس به شهر رفته بود تا از سپاه جویای احوال برادرش الیاس شود. بعدازظهر شد و احمد برگشت، اما چند نفر از بزرگان و بستگان همراهش بودند. ما در انتظار خبر جدیدی از الیاس بودیم ولی احمد که گریه امانش نمی‌داد، گفت، اسماعیل شهید شده است و پیکرش را همراه با پیکر شهید غلامحسین سفیدیان آوردند و قرار است فردا تشییع شود.
 
اسماعیل شهید کربلای 5
 
مادر  ادامه می‌دهد: من منتظر شنیدن خبر پیدا شدن پیکر شهید اول خانواده الیاس بودم که خبر شهادت اسماعیلم زودتر از پیکر برادرش به من رسید. اسماعیل متولد سال 1345 بود. پسرم جزو یاران در قنداق معمار کبیر انقلاب اسلامی بود. در کودکی تحصیلات ابتدایی‌اش را در روستا سپری کرد و تحصیلات دوره راهنمایی او همزمان با آغاز جنگ تحمیلی شد. در زمستان 1361 در حالی که تنها 14 سال بیشتر نداشت پس از گذراندن دوره آموزشی به جبهه اعزام شد و حدود دو سه ماه در منطقه پاسگاه زید انجام وظیفه کرد.
 
اسماعیل در نیمه دوم سال 1363 به همراه دو تن از دوستانش از طرف سپاه به عنوان پاسدار وظیفه به خدمت اعزام شد. پسرم تمام خدمتش را در جبهه گذراند. فقط 40 روز مأموریت گرفت که در سپاه دامغان خدمت کند تا وقتی برادرهایش به جبهه می‌روند او به ما نزدیک‌تر باشد، اما وقتی همسن و سال‌هایش را می‌دید که گروه گروه به جبهه اعزام می‌شوند صبر و طاقتش تمام شد و تصمیم گرفت به منطقه برگردد. در آنجا به خدمتش ادامه داد. 19 ساله که شد به اسماعیل گفتم پسرم همه دوستان و رفقایت ازدواج کردند، شما که خدمتت به زودی تمام می‌شود دختری را انتخاب کن تا برایت نشان کنیم. او در جواب گفت تا خدمتم تمام نشود، ازدواج نمی‌کنم.
 
وی می‌افزاید: بعد از مفقود شدن الیاس، خوب می‌دانستم که اسماعیل نگران برادرش است. خدمت سربازی‌اش هم تمام شده بود ولی در منطقه ماند تا وضعیت الیاس مشخص شود. حاج رضا سفیدیان جانشین مهندسی تیپ شان در خصوص وضعیت آن روزهای اسماعیل برایمان تعریف کرد: من از مفقود شدن الیاس اطلاع داشتم به خاطر همین به اسماعیل اجازه دادم وارد خط شود. تا زمانی که حین عملیات کربلای 5 شدیدا مجروح شدم و به پشت خط منتقل شدم. بعد دیگر از اسماعیل خبر نداشتم.
 
اسماعیل در منطقه عملیاتی حضور داشت و منتظر وضعیتی بود که بتواند وارد خط شود، بعد از مجروحیت فرمانده‌اش او هم وارد خط می‌شود. ولی با مخالفت مسئول مهندسی مواجه می‌‌گردد. در همین گیرو‌دار بود که گلوله خمپاره زوزه‌کشان به سمتشان می‌آید و میان این دو نفر به زمین می‌خورد. اسماعیل به یک طرف و علی شاکری به طرف دیگر پرتاب می‌شود. ترکش خمپاره کار خودش را می‌کند و اسماعیلم هم به شهادت می‌رسد.
 
اسماعیل جلالی روز یک‌شنبه 21 دی ماه 65 در شلمچه به شهادت رسید و پیکر مطهرش روز پنج‌شنبه دوم بهمن ماه 65 تشییع و در جوار امامزاده محمد دیباج به خاک سپرده شد. مادر در ادامه از پیدا شدن پیکر الیاس می‌گوید: ما در فاصله زمانی یک هفته دو تشییع جنازه داشتیم. اسماعیل که دیرتر شهید شده بود زودتر از برادر شهیدش الیاس تشییع و تدفین شد. مراسم ختم سوم و هفتمش را برگزار کردیم و بعد از هفتم اسماعیل، خبر تفحص پیکر الیاس را هم برایمان آوردند و مراسم تشییع او را هم برگزار کردیم. دی ماه 65 سخت‌ترین ماه تمام عمرم بود.
 
 
 


منبع: جوان


95/10/7 - 14:29 - 2016-12-27 14:29:49





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن