پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850966559
«شب یلدا» سیاهم می کردند و می خندیدند
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
«شب یلدا» سیاهم می کردند و می خندیدند در طولانی ترین شب سال در دوران دفاع مقدس با دوستان با یکدیگر شوخی می کردیم. شب یلداهای جبهه بسیار خوب بود نه تنها شب یلدا بلکه شب عید، شب احیاء و دیگر ایام مناسبتی در آن روزها خوب بودند.
به گزارش فرهنگ نیوز، فیروز احمدی از دیده بان های لشگر 10 سید الشهدا علیه السلام و تیپ 110 خاتم درباره شب های یلدا در دوران 8 سال دفاع مقدس به مشرق گفت: زمان جنگ مثل حالا نبود که همه چیز فراوان باشد. کمبود همه جا بود ولی صفا، یک رنگی و یک دلی همه جا موج می زد. با کم ترین امکانات بهترین لذت شب نشینی در آن ایام حتی در جبهه برقرار بود؛ شب یلدا هم همینطور، چه صفای داشت!
وی افزود: در طولانی ترین شب سال در دوران دفاع مقدس با دوستان با یکدیگر شوخی می کردیم. شب یلداهای جبهه بسیار خوب بود نه تنها شب یلدا بلکه شب عید، شب احیاء و دیگر ایام مناسبتی در آن روزها خوب بودند و صادقانه بگویم که این روزها به خوبی آن نیست چرا که در زمان جبهه جو آنقدر خوب، معنوی و قشنگ بود که با هیچ چیز نمی شد عوصش کرد.
شب یلدا هم صفای داشت و یکی از بازی هایی که با دوستان انجام می دادیم سیاه کردن بود. یک بار در سنگر دیده گاه شاه نشین قرار شد این بازی را انجام دهیم.
هر کی با بغل دستی خود بازی را شروع می کرد. حرکتی روی او انجام می داد و دست به صورت یا ضربه ای می زد و آن یکی هم همین کار را تکرار می کرد. نمی دانستم طعمه آن شب من هستم. قبلا بغل دستی من دستش را با دوده چراغ علاالدین سیاه کرده بود و وقتی به صورت من می کشید، سیاه می شدم و همه می خندیدند. خود من که متوجه نبودم از همه بیشتر می خندیدم. در آن روز مرحوم محمود الله وردی و شهیدان امیر و حمید سلیمانی قاسم الله وردی پهلوان و جانباز عزیز فرخی و چندین نفر از نیروهای ژاندارمری بودند که یادش بخیر... خلاصه آن شب باعث خوشحالی جمع شده بودم.
95/9/29 - 16:43 - 2016-12-19 16:43:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-