واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه قانون - مینا مهری: تلفن بوق ميخورد،يك،دو،سه ..شمار بوقها به چهار نميرسد كه منشي تلفن را پاسخ ميگويد:«بله؟» اسم موسسه را ميآورم وميگويم كه براي كلاسهاي داستاننويسي با آنها تماس گرفتهام.ميخواهد كه چند لحظه منتظر بمانم و تلفن ميرود در حالت انتظار. هنوز آهنگ انتظار تلفن به نيمه نرسيده كه با عجله ميگويد«عزيزم ظرفيت اين دوره پر شده اگه ميخواي بذارمت تو ليست انتظار». اسم و شماره تلفنم را ميدهم و منتظر تماس موسسه ميشوم. ساعتي بعد موبايلم زنگ ميخورد. خانم منشي عجولي است از موسسه متولي برگزاري كلاس هاي داستان نويسي،همان كلاسهايي كه مجري جوان تازه معروف شده تلويزيون، استاد آن است و حالا به دوروز نرسيده،ظرفيت ثبت نام كلاسهايش پرشده. يعني در اين شهر 80نفر ظرف 48 ساعت ثبتنام كردهاند تا مجري جوان و خوشتيپ تلويزيون برايشان راه و چاه داستان نويس شدن را بياموزد آنهم در حالي كه تمام سابقه ادبياش بازميگردد به نريشن و تيزر نويسي براي يكي از برنامههاي شبانه و هفتگي سيما و يكي دو جلد كتاب تازه منتشر شده.
از هزينه كلاسها سوال ميكنم،اينكه چقدر بايد بپردازم تا استاد خوشپوش داستاننويسي برايم كلاس آموزشي برگزار كند:«قابل شما رو نداره!كارگاه دوساعته ايشون 400هزارتومنه» و اين چهارصدهزارتومان را به قدري راحت ميگويد كه گويي هزينهاي بسيار معمول و تعريف شده است
ميگويم براي ثبتنام چقدر فرصت دارم و نحوه پرداخت شهريه چگونه است؟ با همان لحن عجول جوابم را مي دهد:«نهايت تافردا فرصت دارين وگرنه اين دوره كلاس هم پُر ميشه. كل شهريه رو هم بايد يكجا واريز كنين. اگه هم مشكلي هست بابت پرداخت، 70% شهريه رو واريز ميكنين بقيهش ميمونه تا نهايت جلسه سوم كه بايد كامل تسويه حساب كرده باشين».تمامي اينها را تند تند ميگويد، آنقدر سريع وبا عجله كه حتي اجازه نميدهد سوالهاي بيشتري بپرسم.فقط مجال پرسيدن يك سوال برايم باقي ميماند:«خود آقاي.. مدرس كلاس هستن؟»سوال را كه ميشنود لحنش تغيير ميكند. آرام و شمرده پاسخم ميدهد كه:«بله عزيزم،خيالت جمع. خود خودشون هستن..».در آخر هم خندهاي مياندازد پشت اين لحن مهربان تصنعياش كه:«مطمئن باش،خودش مياد.ميبينيش از نزديك!»
اين شرح حال يكي از پراقبالترين كلاسها و كارگاههاي نويسندگي روزگار ماست. كارگاههايي كه مدرسان آن يا چهرهها و سلبريتيهاي خوش آب و رنگ رسانهاي هستند يا استادان تازهكار نويسندگي كه از چاپ كتاب اولشان هنوز چندماهي نميگذرد اما به مدد انتشارات نوظهور قارچي و رانتي،امروز شدهاند استاد كارگاه قصهنويسي با چندعنوان كتاب چاپ شده و زيرچاپ.
قصههاي بلند قصهنويسي
نشسته است كنار پنجره روي يكي از صندليهاي چوبي ته كلاس.خودكار را در دستانش ميچرخاند و هرازگاهي با نوك پا ميكوبد به پايه صندلي كناري. مهشيد بيستوسه ساله است. ميگويد هميشه سن رويايياش براي شروع نويسندگي همين سن بوده.همان سني كه شارلوت خواهر بزرگتر امیلی برونته ، دفتر اشعار او را یافته و پنهانی میخواند. شارلوت در دم به این نتیجه میرسد که این اشعار تنها راه نجات آنها از این وضعیت است. حالا مهشيد همچنان به اين سن و نوشتههاي خامش در بيستوسه سالگي خوشبين است كه شارلوت خواهر بزرگتر اميلي .
ميان افكار مشوش مهشيد است كه استاد از جايش بلند ميشود و شروع مي كند به نوشتن اسامي مكتبها و سبكهاي مختلف داستان نويسي در دنيا.هنرجوها هم خودكارها را در ميآورند و شروع ميكنند تند تند به يادداشت نويسي.هنرجوها يعني 42نفر مشتاق داستان نويسي،15 دختر و 28پسر.استاد مكتبها را تند تند روخواني مي كند و بعد از هركدام يك مثال مي آورد،ميگويد فلان نويسنده عادت به تجربينويسي داشته و ديگري هرچه نوشته خيال بوده و خيال. نوبت ميرسد به مشق داستاننويسي. استاد، مکتبی از آنچه که قبلا معرفی نموده را انتخاب میکند و از شاگردانش می خواهد که در موردش بنویسند. یک هفته هم فرصت هست تا شاگردان شاهکار داستان نویسی خود را به استاد ایمیل کنند. عقربه های ساعت به عدد 7شب می رسد و این جلسه کلاس تمام می شود.فارغ از شیوه تدریس و آموزش در این کلاس ها که بسیار جای تامل دارد،سوال اساسي كه مطرح ميشود اين است که به راستی تاکنون این کلاس ها تا چه اندازه کاربرد داشته اند و چند نفر داستان نویس حرفه ای و قابل اعتنا از دل این کلاس ها به جامعه ادبی کشور معرفی شده اند؟
این ها را اگر بگذاریم کنار اسامی بزرگان داستان نویسی این مرز و بوم و عدم تمایلشان به برگزاری کلاس آموزش،به نکته مهمی میرسیم و آن این است که آموزش داستان نویسی به این شکلی که امروز مرسوم شده باب اشتباهي در ادبیات است که نیازمند بازنگری جدی است.
گفت و گوي «قانون» با محمود دولت آبادي:
مشاهده در هستي، بزرگترين آموزگار داستان نويسي
من در این خصوص تمایل چندانی به صحبت در مورد عملکرد دیگران و شیوه کارشان ندارم اما تا جایی که به من مربوط است هیچ گاه تمایل نداشته ام و نپذیرفتم که کلاس داستان نویسی برگزار کنم.نخواستم که کلاس آموزشی برگزار کنم چون فکر نمی کنم که بشود داستان نویسی رابا كلاس و مشق آموزش داد.
داستان نویسی مانند هرهنر دیگری به یادگیری فراوان احتیاج دارد و خلاصه اش این است که اگرچه نمی توان داستان نویسی را آموزش داد ولی یادگیری مدام و پیوسته برای داستاننویس امری الزامی است که توسط آن بتواند استعداد خويش را بشناسد و آن را بارور کند.
ميپرسيد آموزش چطور ميشود؟هستی وجود دارد و آدمی هم جزیی از آن است.
تمام این ها محل یادگیری است.اگر بخواهم بگویم چطور داستان نویس شده ام؟ حرف جديدي برای توضیح دادن ندارم وگفتنيها را پيش ازین نیز گفته ام.اما به شما ميگويم كه مشاهده و تامل در هستی بزرگ ترین و درست ترین راهی است که یک داستان نویس می تواند در پیش گیرد.
۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]