واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
پیش بینی هالیوود درباره سیاستمداران غیرمترقبه! دیوید کاپلان کتاب بیوگرافی منتشر کرد به نام: «رئیس جمهور غیرمترقبه» نام این کتاب اشاره به موانعی داشت که نامزد انتخاباتی رد میکرد تا خودش را به کاخ سفید برساند. از جمله نقشه خانوادگی بوش که برادرش جب هم باید خودش را به کاخ سفید میرساند.
به گزارش فرهنگ نیوز، ترامپ، کلینتون و بقیه نامزدهای اولیه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حالا خودشان را طوری در مرکز صحنه و جلوی همه دروبینها میبینند که تا به حال برایشان اتفاق نیفتاده بود. اما از دیرباز فیلمهای زیادی در هالیوود وجود داشتند که آدمهایی را در صحنه سیاست نشاندند که هیچ کس فکرش را نمیکرد ...
خیلی زود بعد از اینکه جورج دبلیوبوش در سال 2000 به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد، دیوید کاپلان کتاب بیوگرافی منتشر کرد به نام: «رئیس جمهور غیرمترقبه» نام این کتاب اشاره به موانعی داشت که نامزد انتخاباتی رد میکرد تا خودش را به کاخ سفید برساند.
از جمله نقشه خانوادگی بوش که برادرش جب هم باید خودش را به کاخ سفید میرساند. آنها باید در دیوان عالی کشور هم نفوذ میکردند تا بتوانند پیروزی بوش بر ال گور را جشن بگیرند. به هر حال اگر دونالد ترامپ به عنوان 45امین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شود، روزنامهنگارها هم باید دست به کار شوند و مطالب تند و تیزشان را بنویسند. وقتی ترامپ کمپین تبیلیغاتیاش را به راه انداخت به نظر میرسید این بازرگان و تاجر موفق و ستاره برنامههای تلویزیونی فقط قرار است خودی نشان بدهد اما سورپرایز جمهوری خواهان زمانی اتفاق افتاد که ترامپ، جرمی کوربین را پشت سر گذاشت. از آن طرف هم سناتور برنی سندرز که هیلاری کلینتون را به خاطر نزدیکیاش به دموکراتها، عصبی و مرعوب کرده بود هم یکی دیگر از مثالهای آشکار برای سیاستمدارانی است که خیزش سیاسیشان غیرقابل پیش بینی و عجیب بود.
قبلتر از اینها میتوانیم درباره دیوید کامرون حرف بزنیم که انتخابش در سال 2015 واقعا بیشتر شبیه یک تصادف بود تا یک اتفاق سیاسی. نتیجه این مقدمه این است که در تقویم سیاسی،از آزادیخواه گرفته تا حزب محافظه کار تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همه پر از اتفاقات عجیب هستند و هر کسی هم که روی کار بیاید آدمی کاملا غیرمنتظره است. اما اگر این نامزدها در اتوبوسهای تبلیغاتیشان یا سوییت هتلها در جست و جوی موقعیتی سرگرم کننده هستند تا وضعیتشان را روشنتر کند؛ سینمای آمریکا هشت دهه است که مجموعهای کوچک اما فصیح و گویا درباره تاج سیاست ارائه داده است که حالا یا آن را تبدیل به یک اتفاق دراماتیک کرده یا طعنه زدن و کمدی بوده است.حالا ترامپ به شکل غیر مترقبه ای رئیس جمهور شده است.
آقای اسمیت به واشنگتن میرود
پدر موسس این ژانر البته که فرانک کاپر است. با فیلم «آقای اسمیت به واشنگتن میرود» محصول سال 1393 که در آن فرمانداری هپی هاپر به دبنال مرگ سناتوری در شهر کوچکی در یکی از ایالات غربی، نیاز دارد که جانشینی برای او در مجلس سنا تعیین کند. او جفرسون(جف) اسمیت را برمیگزیند(که نقشاش را جان استوارت بازی میکند و یکی از برجستهترین نقش آفرینیهای کارنامه اوست) جفرسون به خاطر بیرون کشیدن قربانیان یک آتش سوزی درساختمان و شجاعتی و فداکاری که به خرج داده تبدیل به یک قهرمان محلی شده است. این نشانه دوران معصومیت جفرسون است. جفرسونی که بری از هر گونه اتهامی است و همه اینها را مدیون سیاستمداری میداند که از او الگو گرفته، فارغ از اینکه الگویش خودش درگیر زد و بندهای بسیاری است.
درست مثل یک فیلم مدرن این مسئله در تماشاگر توقع ایجاد میکند که با یک سری حاشیهها و رسواییها مبنی بر ریاکاری و دروغ روبهرو شود. وقتی سناتور جفرسون به واشنگتن میرسد تا بالاخره صندلیاش را اشغال کند تا مدتی گم میشود و همکارانش نگران میشوند. اما تماشاگران میدانند کاپرا او را فرستاده تا مجسمه یادبود لینکلن را به عنوان سیاستمدار محبوبش ببیند. این سکانس قرار است درباره دموکراسی باشد که توسط جفرسون ناشی و نابلد و ساده لوح و البته ایده آلیست در بازی قدرت مورد تهدید قرار بگیرد چون اصلا جفرسون انتخاب شده تا بقیه بتوانند به راحتی او را در مشتشان بگیرند. دست آخر با وجود اینکه فیلم به طرز تأثیر گذاری پیشنهاد میدهد که چطور همه چیز میتواند آبرومندانه تمام شود، این را هم میتوان دید که در جهان سیاست آمریکا جایی برای مردان صادق وجود ندارد. این فیلمی است که سیاستمداران آمریکایی عاشقش هستند.
*حضور
استعاره ترامپ درباره دیوار کشیدن بین آمریکا و مکزیک به نظر میرسد نقشهای است که از سوی خیلی از هوادارانش جدی گرفته شده. میتوانیم بگوییم ایده ترامپ به نوعی اقتباسی از فیلم «بودن آنجا» اقتباس 1979 از هال اشبی است. هال اشبی فیلم را از روی کتاب نویسنده آمریکایی-هلندی، جرزی کوزینسکی اقتباس کرد. پیتر سلرز در فیلم نقش چنس را بازی میکند. باغبانی با نوعی بیماری اوتیسم که موقع مشاهده باغچهاش فقط یک جمله میگوید: در بهار رشد اتفاق خواهد افتاد. این جمله توسط یک تحلیلگر اقتصادی باهوش اشتباه فهم میشود. نتیجهاش این میشود که این جمله ساده به عنوان یک شعار تلقی میشود و جنس باغبان مشاور رئیس جمهور آمریکا میشود و جایگزینی برای او.
*نشویل
و دست آخر یکی از بهترین فیلمهای سینمایی ضد-سیاست که کمتر دیده شده:«نشویل» اثر رابرت آلتمن که از چند خط داستانی مختلف تشکیل شده. رقابت میان یک تاجر محلی به نام هال فیلیپ واکر که پوپولیستی است که میخواهد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. تمایل واکر که یادآور «در انتظار گودو» است و دائم در حال کشف یک چشمانداز است بخشی از طعنه این فیلم به سیاست است.
این فهرست میتواند خیلی طولانیتر از اینها بشود. فیلمهایی که وقتی برای اولین بار آنها را دیدهاید فکر کردهاید چه جهان دیوانهواری دارند و چطور ممکن است آنقدر بی حساب و کتاب کسی به بالاترین مقام در یکی از کشورهای ابرقدرت جهان برسد. به خصوص در فیلمهای غیرکمدی مثل «آقای اسمیت به واشنگتن میرود» تامل در این قضیه راحتتر است. هر چند کاپرا فیلم وطن پرستانهاش را آنقدر خوب ساخته و پرداخته که خیلیها فقط آن سطح رویی را میبینند. نکتهاش اینجاست که جهان امروز به همین اندازه دیوانهوار است. کافی است بنشینید و یکی از مناظرههای ترامپ و کلینتون را ببینید. متوجه میشوید که هالیوود سالهاست دارد نشانمان میدهد جهان سیاست در آمریکا کلا چیزی بیش از یک شوخی نیست و دستهای پشت پرده آن را هدایت میکنند.
*کاندیدا
یکی دیگر از مشهورترین فیلمهای این ژانر که به آن ارجاع هم زیاد داده میَشود و نگاه نزدیکی به جهان سیاست دارد«کاندیدا» محصول 1972 است که مایکل ریچی آن را کارگردانی کرده است. بیل مک کی(با بازی رابرت فورد) به نوعی همان جف اسمیت در روزهای آخرش است. کمپینی در فضای آزاد کالیفرنیا برگزار میَشود که دموکراتها از آن حمایت میکنند و میخواهند صندلی مجلس سنا را برای بیل حفظ کنند در مقابل جمهوری خواهی که چندین سال است بر صندلی تکیه زده.
مسیر این کاندیدا از ایده آلیسم به یک آدم مصلحتگرا با چهرهای موجه اتفاقی پیش پا افتاده چه در فیلمهای سیاسی و چه در واقعیت است. اما فیلم در بدبینیاش به سیاست حتی جلوتر هم میرود و درباره توافقهای سیاسی و تصویر نامزدها به عنوان دست نشاندهها و عروسکهای سرمایهگذاران حرف میزند. سیاستمدارانی که واقعیتشان دست کاری میَشود. سریال کلاسیک تلویزیونی آورن سورکین که بعدتر ساخته شد به نام «بال غربی» به نظر میرسید به نوعی اعتراف به حقایق آن فیلم است. اما حتی اگر همین الان فیلم را ببینید پر است از سکانسهایی که مطمئناً اعضای کمپ ترامپ را بیشتر تهییج میکنند.
منبع: مشرق
95/9/6 - 15:05 - 2016-11-26 15:05:59
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]