واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نويسنده اي كه" نوبل" را رد كرد
امروز مصادف است با سالروز تولد "ژان پل سارتر" فيلسوف برجسته فرانسوي كه مكتب فلسفي اگزيستانسياليسم را به كشورش معرفي كرد.سارتر در سال 1964 برنده جايزه ادبي نوبل ادبيات شد ولي از پذيرفتن آن امتناع ورزيد.
سرويس فرهنگي برنا
"ژان پل سارتر"؛ فيلسوف اگزيستانسياليست ، رمان نويس، نمايشنامه نويس و منتقد بزرگ فرانسوي در 21 ژوئن سال 1905ميلادي در پاريس ديده به جهان گشود.
پدر"ژان" افسر نيروي دريايي و مادرش دخترعموي دكتر" آلبرت شوايترز "معروف، برنده جايزه صلح نوبل بود. به خاطر مرگ زود هنگام پدر، "ژان" در خانه پدر بزرگ مادري خود "شارل شوايتزر" كه كارشناس برجسته زبان و انديشه آلماني بود، بزرگ شد.
"سارتر" در يكي از آثار مهم خود كه "كلمات" نام دارد ، سال هاي كودكي اش را كه بيش از هرجا ميان انبوه كتاب ها به خواندن آثار مهم ادبي و تاريخي گذرانده است، شرح مي دهد. "سارتر" دوساله بود كه پدرش درگذشت، اما تا يازده سالگي كه مادرش دوباره ازدواج كرد، پدر، برادر و يا خواهري نداشت كه بخواهد بر سر "تصاحب آغوش مادرش" با او رقابت كند و همان طور كه خودش گفته است مادرش مال خودش بود. علاوه بر محبت مادر، او از محبت پدربزرگ و مادربزرگ و دايه آلمانياش نيز برخوردار بود. اما "سارتر" به هر حال، يتيم بود و آسيب ديدن يكي از چشم هايش در كودكي و ظاهر نسبتا ناخوشايندي كه داشت شايد به او دركي از خصومت و نفرت در زندگي بشري بخشيد كه بعدها وقايع جهان خارج نيز آن را تاييد نمود.
سارتر به دليل ازدواج مجدد مادرش، ناگزير بخشي از زندگي خود را در شهرستان هاي فرانسه گذراند و ملال زندگي شهرستاني را با تمام وجودش احساس كرد، اما شهرستان براي سارتر فقط ملال نبود، او براي نوشتن نيز وقت بسيار داشت و اين كاري بود كه از كودكي بسيار دوست داشت و براي آن تمرين كرده بود. سال هاي اول زندگي را در پاريس و سپس در شهر بندري "لوآور" گذراند. پس ازگرفتن ليسانس، معلم ادبيات و فلسفه شد. با بهره گيري از بورس تحصيلي به آلمان رفت و در برلين ادامه تحصيل داد.
اينجا بود كه با فلسفه اصالت وجود اگزيستانسياليسم "مارتين هايدگر" و پديدارشناس"ادموند هوسرل" آشنايي عميق تري پيدا كرد. از دانش سراي عالي در رشته فلسفه فارغالتحصيل شد و در امتحان "آگرگاسيون" كه آزموني براي كسب صلاحيت در تدريس بود، شركت كرد. سارتر در اين امتحان مردود شد. اما سال بعد يعني سال 1929ميلادي رتبه اول را كسب كرد و رتبه دوم را دختري با نام "سيمون دو بوار" كه 3 سال از سارتر كوچك تر بود، به دست آورد. آشنايي سارتر و دوبووار، در سال 1929 در مدرسه ممتاز"اكول سوپربور" صورت گرفت. اين دختر پس از آن دوست و همدم تمام عمر سارتر شد.
به طور كلي دو دوره در زندگي حرفهاي سارتر وجود داشت. اولين دوره زندگي حرفهاي او دوره پس از نوشتن اثر معروفش "هستي و نيستي" بود. سارتر به آزادي بنيادي انسان اعتقاد داشت و باور داشت كه " انسان محكوم به آزادي است". در دومين دوره حرفه زندگيش، سارتر بهعنوان روشن فكري فعال از نظر سياسي شناخته ميشد. سارتر از طرفداران كمونيسم بود، هرچند كه هرگز بهطور رسمي به عضويت حزب كمونيست درنيامد. وي بيشتر عمر خويش را صرف مطابقت دادن ايدههاي اگزيستانسياليستياش كرد. سارتر معتقد بود كه انسان بايد خود سرنوشتش را تعيين كند. وي همچنين، مطابق با اصول كمونيسم، باور داشت كه نيروهاي اقتصادي-اجتماعي جامعه كه از كنترل انسان خارج هستند، نقشي حياتي در تعيين مسير زندگي اشخاص دارند.
سارتر در سال 1938ميلادي با انتشار رمان تكان دهنده "تهوع" به شهرتي فراگير دست يافت. در اين اثر دلهره وجود و بيهودگي ذاتي هستي، با جسارتي بي سابقه ترسيم شده است. در جنگ جهاني دوم با حمله ارتش رايش سوم به فرانسه، سارتر لباس سربازي پوشيد، به جبهه اعزام شد و به اسارت در آمد. پس از فرار از اردوگاه اسيران، به جنبش مقاومت پيوست و در صفوف رزمندگان كمونيست به مبارزه با اشغالگران نازي پرداخت .
سارتر در تابستان 1940ميلادي به اسارت نيروهاي آلماني درميآيد و يك سالي را در اردوگاه اسرا سپري ميكند و سپس در مارس 1941 با گواهي پزشكي آزاد ميشود. سارتر توانسته بود آلماني ها را متقاعد كند كه چشم معيوبش مانع از حفظ تعادل اوست. سارتر در اثناي سال هاي جنگ نمايشنامههاي "مگس ها" (1943) و شاهكار فلسفياش "هستي و نيستي" (1943) و "در بسته" (1944) را منتشركرد.
البته نمايشنامه "مگس ها" در زمان اشغال فرانسه به دست نازي ها و حكومت دست نشانده آنان به روي صحنه رفت و بعد از چند شب از صحنه پايين آورده شد.
فرانسويان همدست با اشغالگران فهميدهاند كه پيام اين نمايشنامه چيست. سارتر در اين نمايشنامه مسالهاي را طرح ميكند كه براي او در تمامي آثار و نيز زندگياش اساسي است:" آزادي". سارتر بعد از پايان جنگ، خود را وقف نوشتن كرد و نشريه چپ گراي "دوران مدرن" را منتشر ساخت، كه از بانفوذترين نشريات تاريخ مطبوعات فرانسه به شمار مي رود. در جريان بحث هاي داغ پس از جنگ بود كه سارتر نظريات خود را صيقل داد و در سطحي وسيع منتشر كرد.
سارتر با نشر انبوهي از مقالات سياسي و فرهنگي، در برابر رويدادهاي مهم اجتماعي و سياسي واكنش نشان داد، و با هر مقاله، در محافل فكري و روشنفكري غوغا به پا كرد. در سال 1964 سارتر برنده جايزه ادبي نوبل ادبيات شد ولي از پذيرفتن آن امتناع ورزيد. سارتر تنها كتاب هايي دانشگاهي در بحث از "تعالي من ِ من" (1936) ، "تخيل" (1936) ، "طرح نظريهاي درباره عواطف" (1939) ، "مخيلات" (1940) ، "هستي و نيستي" (1943) يا "نقد عقل ديالكتيكي" (ج اول، 1960؛ ج دوم، 1965) نمينوشت. او داستاننويس، رماننويس، نمايشنامهنويس، روزنامهنگار، فيلمنامهنويس، نظريهپرداز و ناقد ادبي و فعال سياسي نيز بود.
از ديگر آثار او مي توان به تهوع ، ديوار ، جنگ شكر در كوبا ، روسپي بزرگوار ، كلمات ، كار از كار گذشت ، ادبيات چيست ، انگيزه هاي رواني ، زنان تروا و آن چه من هستم اشاره كرد .
مهم ترين اثر فلسفي سارتر به نام "نقد خرد ديالكتيك" هنوز به فارسي ترجمه نشده است. سارتر در سال در 15 آوريل 1980 از دنيا رفت. بعد از مرگ سارتر بيش از پنجاه هزار نفر از هم ميهنانش پيكر او را تا گورستان "مون پارناس" همراهي كرده و خاكستر او در گورستاني در پاريس به خاك سپرده شد. پس از مرگ سارتر، سيمون دوبووار كتابي با نام " مراسم وداع " در مورد مرگ وي نوشت.
انتهاي خبر // شبكه خبري برنا//204 - 97 - 39//www.BornaNews.ir
شنبه 1 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]