واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بيکاري و بازتعريفِ زنانگي در اشتغال
سرمقاله نویس روزنامه آفرینش نوشت:
بسياري از دختران و پسران فارغ التحصيل ، بيکارند. در مواجهه با واژه ي " بيکاري " اين قشر ، آن چه به ذهن متبادر مي شود اين است که شايد ، مدرکي که اين افراد دارند يا مناسب کاري که دنبالش هستند، نيست و يا آن کار مدرک بالاتري مي طلبد. چنين تفسيري از بيکاري دانش آموختگان شايد تا چند سال گذشته جواب مي داد وهمين باعث مي شد که جوانان همچنان در دانشگاه ها بمانند و مدرک بر روي مدرک انبار کنند. اما امروزه شاهد هستيم که همان ها هم هنوز بيکارند؛ هم با مدرک بالا و هم با رشته ي مرتبط .
در تمامي آژانس ها، شرکت هاي توليدي و غير توليدي ، اغلب کارخانه ها، اغلب سازمان ها و ادارات دولتي و فروشگاه هاي کوچک و بزرگ ، شمار انبوهي از دختران و زنان جوان مشغول کارند. اين جامعه ي کاري فزاينده ، به دستمزد اندک و به کاري که در ذات خود کار نيست ، تن در مي دهد تنها با اين شعار که " زنان بايد در اجتماع حضور داشته باشند. " اما زنان براي حضور در اجتماع و گرداندن بازار کار ، چه هزينه اي پرداخت مي کنند؟ زنان در مقابل کاري که " کار" نيست ، از چه مايه مي گذارند ؟( زنانگي ، در تعريف و تاويل ديني – زيستي ، دارايي گرانبهاي يک جامعه محسوب مي شود،شيوه ي برخورد با آن ، مويد ميزان مردانگي و حمايت هاي مردانه ازوجه زنانه ي آن جامعه است.) چه قدر دستمزد دريافت مي کنند و آن دريافتي را چگونه هزينه مي کنند؟
اين زنان و دختران که منشي ، تلفنچي ، بازارياب ،فروشنده ، نگهدارِ کودک و سالمند ، بعضا راننده تاکسي، مربي مهد کودک و کودک يار و ... هستند، دستمزدي بسيار کمتر از آن چه که بايد ، دريافت مي کنند . ازسويي، اکثر اين زنان و دختران بايد ظاهري داشته باشند که مناسب ويترين کارفرما باشد ؛ به خصوص در کارهايي مثل منشي گريِ شرکت ها و ادارات و فروشندگي و تلفنچي آژانس هاي مسافرتي و مسکن و ... پس بايد بخشي از دستمزد دريافتي خود را صرف تزيين اين ويترين بکنند. همين زنان و دختران، براي تردد ناچارند از وسايل نقليه ي عموميِ ارزان مثل اتوبوس ها و خطوط مترو استفاده کنند، و با هجوم آوردن به اين وسايل ، فشار و آسيب بدني و استرس و اضطراب روانيِ بسياري را تحمل مي کنند. آنان اغلب افسرده و خسته اند. و ناخودآگاه به سوي غذاها و روابط و سرگرمي هاي ناسالم و سهل الوصول جلب مي شوند. آن ها در هر حال " طعمه " اند. طعمه براي بازار کار و براي بازار مصرف. اين چهره اي است از حضور فعال زنان در بازار کارِ جامعه ي ما.
آن چنان که جوديت باتلر1 مي گويد اين يک " زيست ناپذيري " است. در مفهوم حضور در فضايي نا امن و تحمل خشونت براي گذران زندگي با حداقل امکانات.اين نيروي کار ، ثبات ندارد و مي داند که با تمام شدن تاريخ مصرفش ، دور انداخته خواهد شد. براي اين نيروي کار مونث ، فردا، يک افق فروپاشيده است . او کاملا آگاه است که آينده اش ، با درگير شدن در اين گرداب ، ضايع مي شود . ضايعه اي که به زودي درد آن را با تمام استخوان هايش احساس خواهد کرد.
اين چهره ي جامعه اي بي کار است؛ چه آن مرد جواني که تن به دستمزد ناچيز نمي دهد و بي کار مي ماند و چه آن زني که تن به اين دستمزد اندک مي دهد ، در واقع و در ذات واقعي تعريف ِ کار ، بي کارند.
امروزه ،شرايطي بر سيستم کار حاکم شده که فقط زنان آن شرايط را مي پذيرند ،زيرا اين پذيرش موجب ديده شدن و ابراز وجودآن ها مي شود. به اين ترتيب ، آنان با پرداخت هزينه ي اين ديده شدن و مورد اعتنا قرار گرفتن ، با گوهر زنانگي خود، موجب رشد نمودارهاي آماري مسئولان از حضور زنان فعال در جامعه و باليدن آنان به اين نمودارهاي کاذب شوند.
در اين ميان ،لابد مردانِ اين جامعه هم اگر بيکار مانده اند، خودشان مسئول اند! چون تلاش بيشتري نکرده اند. چون از خود لياقت ، انعطاف و سماجتِ بيشتري نشان نداده اند! َ
تاریخ انتشار: ۰۷:۰۲ - ۲۶ آبان ۱۳۹۵ - 16 November 2016
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]