واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ایران نوشت: «شما که تو بیمارستان کار میکنی، میشود بگویید برای خار پاشنهام چهکار کنم؟» خانم «چهاردوری» غرفهدار مجله «مشق تندرستی» لبخندی میزند و مجلهای از روی میز برمیدارد و به خانم سن و سالدار میدهد. آرام و مؤدبانه برایش توضیح میدهد که غرفهدار است و اطلاعی از پزشکی ندارد. غرفه آنها هم مثل اکثر غرفههای این قسمت خلوت است. از خانم غرفهدار میپرسم با اینکه هزاران سایت اطلاعات پزشکی و پزشکان مجازی در اینترنت وجود دارد، آیا هنوز هم کسی راغب به خواندن این مجلات هست؟
«بله هنوز هم خیلیها حوصله اینترنت را ندارند و بعضی هم کار کردن با آن را بلد نیستند و دوست دارند به روش سنتی مطالعه کنند از این جهت ما هم هنوز مشتری خود را داریم البته نه خیلی زیاد.»
بیست و دومین دوره نمایشگاه مطبوعات در روز چهارم تقریباً شلوغ است غرفهها کم کم مرتبتر شدهاند. از آشفتگی روزهای اول خبری نیست. مردم در رفت و آمد هستند و بچه مدرسهایها دسته دسته از غرفهای به غرفه دیگر میروند و در حال سلفی گرفتنهای دسته جمعی. یکی از قسمتهای تقریباً خلوت نمایشگاه راهروهایی است که به مجلات و نشریات سبک زندگی اختصاص دارند. غرفههایی که البته مشتری خاص خودشان را دارند. مخاطبانی که شاید خیلی علاقهمند به بازدید از روزنامههای معروف سیاسی یا ورزشی نباشند.
زن و شوهر جوانی به غرفههای مختلف این بخش سر میزنند. هر جا میروند یا یک مجله میخرند یا غرفهدارها مجلهای به آنها هدیه میدهند. خانم علیزاده که اهل خواندن مجلات سبک زندگی و نیز مشتری ثابت مجله «خانواده سبز» است، میگوید: «علاقه زیادی به اینترنت و شبکههای مجازی ندارم و دوست دارم مجلات را ورق بزنم مخصوصاً موقع خواب. آدم توی گوشی موبایل چشمش درد میگیرد. بیشتر علاقهمند به فهمیدن جزئیات زندگی بازیگرهای ایرانی هستم. مخصوصاً زن و شوهرهایی که هر دو هنرمند هستند.» آقای علیزاده اما خیلی اهل خواندن این مجلات نیست و به قول خودش خانمش را همراهی میکند. او بیشتر ورزشیخوان است: «بیشتر عاشق مجلاتی هستم که جدول دارند و خیلی هم اهل اینترنت نیستم.» روبهروی غرفه مجله «زندگی ایرانی» ایستادهاند و از خانم غرفهدار درباره مجله و محتویات آن میپرسند.
روی میز روبهروی غرفه، لابهلای مجلههای بافتنی و خیاطی کیفهای کاموایی زنانه با رنگهای روشن گذاشته شده. خانم قربانی در حال توضیح دادن مطالب مجله «اشراق» به یکی از مشتریان است: «نشریه ما منبع معتبری برای مدلهای لباس است و کار تولیدی مزوندارهای داخل را ارائه میدهیم. ویژهنامه لباس مجلسی ما هم...» خانمی که به همراه همسرش به نمایشگاه آمده، با دقت مشغول نگاه کردن به مدلهای لباس داخل مجله است. از خانم قربانی در مورد فروش مجله میپرسم. به شوخی میگوید: «میخواهیم ببندیم و برای زمستان لبوفروشی باز کنیم.» او از حمایت نکردن دولت و منظم دریافت نکردن یارانهها شاکی است.
پرترههای روی جلد مجله «دیدهبان» و طراحی صفحهاش بیشتر شبیه مجلات سینمایی است. صفحات گلاسه مجله را ورق میزنم که پر از مطالب سرگرم کننده و عکسهایی از سوپراستارهای سینمای ایرانی و هالیوودی است. خانم غرفهدار سرش توی گوشی موبایل است. «خانم بادبره» مسئول مالی مجله است. او توضیح میدهد که سردبیر مجله «بهنوش بختیاری» است: «به خاطر تبلیغات خانم بختیاری در اینستاگرامش مجله خیلی خواننده دارد. این مجله در بیشتر استانهای پرجمعیت و تهران توزیع میشود و همه گروههای سنی را پوشش میدهد.»
«شکلات» اولین مجله تخصصی شکلات در ایران است. «علی طبیبی» مسئول غرفه این را میگوید. غرفه بزرگی است که هنوز شکل مناسبی ندارد. روی استند چند مجله به رنگ شکلاتی چیده شده. طبیبی میگوید: «ما ژورنالهای تخصصی شکلات را به قیمت بالایی خریداری میکنیم و اطلاعات آن را به صورت گلچین شده در مجله پیاده میکنیم و به شما قول میدهم این اطلاعات را به هیچ وجه نمیتوانید در اینترنت به صورت مجانی پیدا کنید.»
نگاهی به مجله میکنم، قیمتش 10 هزار تومان است و بیشتر در مغازههای تخصصی شکلات و شیرینی فروشی پخش شده. در اولین شماره این مجله عکسهای وسوسهکنندهای از انواع شکلاتهای ایرانی و خارجی وجود دارد که نگاه کردن به آنها هم لذتبخش است.
مجله «نینی پلاس» از آن مجلههایی است که بازدیدکنندگان از نمایشگاه با دیدن عکس نوزادانی که روی جلد آن کار شده حداقل چند لحظهای را برای دیدنش اختصاص میدهند. خانم «صفا» مسئول غرفه توضیح میدهد که این مجله یکی از 8 مجله پرفروش ایرانی است.از او میپرسم با توجه به اینکه اطلاعات در این باره در اینترنت هم به وفور یافت میشود، آنها چطور مخاطبانشان را به خرید مجله ترغیب میکنند؟
«بله اطلاعات زیاد است اما در زمینه بارداری با توجه به حساسیت موضوع نمیشود خیلی به اطلاعت اینترنت اعتماد کرد. ما در مجله از لباس و تغذیه خانمهای باردار تا رفتار همسر را به مخاطبان خود آموزش میدهیم.» خانمی روبهروی غرفه میایستد و به شوخی میگوید: «نینی ما که بزرگ شد ولی نینی شما چهار سال است همینقدری مانده.»
۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]