واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: جمشید گرگین در زمره بازیگران بشدت گزیدهکار سینما و تلویزیون ایران است. او فعالیت هنریاش را از همان سالهای جوانی و با بازی در فیلم سینمایی «صدای صحرا» ساخته زندهیاد نادر ابراهیمی آغاز کرد. این فعالیت بعدها در تلویزیون هم ادامه پیدا کرده و مخاطبان حضور گرگین را در مجموعههای گوناگونی چون «کوچک جنگلی»، «دزدان مادربزرگ» و «بیگناهان» به یاد دارند. مجموعه «هوش سیاه2» و چند تلهفیلم از جمله «رباعی» آخرین حضور او در قاب رسانه ملی بود. وی اخیرا نقشی را هم در مجموعه نمایش خانگی «شهرزاد» بهعهده داشت.
گرگین همانند بسیاری از نقشهایش، خود نیز رفتاری متین و آرام دارد. در این سالها در کنار هنر، ورزش تنیس را نیز به صورتی جدی دنبال کرده و صلابت سالهای جوانی گویی هنوز در وجود او هست. جشن تولد 65 سالگیاش بهانهای شد تا با او به گفتوگو بنشینیم و از سالهای فعالیت و حضورش در عرصه هنر بپرسیم. مطابق میل خودم و مخاطب عمل میکنم من جزو آدمهایی هستم که همیشه کاری را انجام دادهام که دوست دارم و مطابق میلم است. تلاش میکنم کارهایم حرفی برای گفتن داشته باشد و از این طریق بتوانم توقع مخاطب (بیننده یا شنونده) را برآورده کنم. هر کاری را به خاطر مسائل مالی انجام نمیدهم و این مبحث در درجه آخر اهمیت برایم بوده است. همه این موارد باعث شده در طول سالهای فعالیتم در عرصه هنر انتخاب گزیده داشته باشم. البته گزیدهکاری یا کمکاری مضرات زیادی هم برای فرد دارد، چون در سینما و تلویزیون رسم است و معمولا کسانی برای کار انتخاب میشوند که جلوی چشم هستند و کمتر به آرشیو ذهن مراجعه میشود. بنیانگذار روابط عمومی در عرصه هنر بودم من بنیانگذار روابط عمومی در سینما و تئاتر بودم. در مقطعی که در دانشکده هنرهای زیبا و زیر نظر استادان برجسته اعم از بهرام بیضایی، زندهیاد سمندریان و... بازیگری میخواندم، کار روابط عمومی تئاتر هم انجام میدادم. اگر در حال حاضر در تیتراژ فیلمها نام روابط عمومی و تبلیغات را میبینید، سرمنشأ آن به سالهایی برمیگردد که تلاش کردم از این طریق برای هنر تبلیغ کنم. فیلمنامه هوشمندانه و زیبای تقوایی کوچک جنگلی را محبوب کرد شاید جوانان امروز به یاد نداشته باشند، اما کسانی که سن و سالی دارند، میدانند قبل از انقلاب، هم بازی کردهام و هم برنامهسازی و کارهای ارزندهای داشتهام. از کارهایم میتوانم به فیلم سینمایی «ملکوت» در سال 56 اشاره کنم که به نمایش درنیامد یا سریال «آتش بدون دود» یا فیلم «صدای صحرا» که اتفاقا با اقبال مردم روبهرو شدند. بعد از انقلاب هم فیلم «جستوجو در شب» را بازی کردم که در زمان خودش خیلی موفق بود و فروش معقولی هم داشت. از دیگر کارهایم که با اقبال مخاطبان روبهرو شد، میتوانم به سریالهای «روزگار وصل»، «پدر خاک» و فیلمهای «داشتن»، «بیرون از بهشت» و... اشاره کنم، اما دلیل اینکه نقشم در مجموعه «کوچک جنگلی» ماندگار شد، به نوشته بسیار هوشمندانه و زیبای ناصر تقوایی برمیگردد که باعث شد کوچک جنگلی در میان مردم مطرح و تا امروز در ذهن مردم بماند. مخاطبان با وجود اینکه بارها این مجموعه بازپخش شده، اما پای تماشای آن مینشینند. ارزش داشتههایمان را بدانیم در همه این سالها هرگز آویزان مدیر یا تهیهکنندهای نبودهام، چون معتقدم اگر به جمشید گرگین اعتماد دارید و در سوابقش کارهای ارزشمند است، پس از او دعوت کنید تا بیاید. باید قدر داشتههایمان را بدانیم و از کسانی دعوت کنیم که همیشه برای کارشان ارزش و احترام قائل بودند. سالهای پیش طرح مجموعه چهرههای ماندگار را دادم و میخواستم در این مجموعه قدردان بزرگان هنر باشم که سالها برای هنر این مملکت زحمت کشیدهاند. برای ساخت این مجموعه هم خیلی تلاش کردم، اما در نهایت مجوز شش قسمت ده دقیقهای داده شد که من موافقت نکردم و نساختم، چون با این تعداد و زمان کم نمیتوانستم حق مطلب را ادا کنم. به نظرم باید چنین برنامههایی برای چهرههای ماندگار؛ هم برای کسانی که در قید حیات هستند و چه آنهایی که امروز کنارمان نیستند، تولید شود. این برنامهها باید در آرشیو تلویزیون مثل همه جای دنیا وجود داشته باشد. تنیس را به تلویزیون آوردم در دهه 60 خبری از پخش مسابقات تنیس نبود، اما عاشق این ورزش بودم و برای گزارش این مسابقات در تلویزیون خیلی با مدیر وقت گروه ورزش تلویزیون صحبت کردم، زیرا این نگرانی بود که تعداد واژههای انگلیسی این ورزش زیاد است، اما خوشبختانه موفق شدم تنیس را به تلویزیون بیاورم و گزارش کنم. خودم اهل ورزش هستم و هنوز هم تنیس بازی میکنم. کمالگرا هستم من آدم کمالگرایی هستم و برایم مهم است که با چه کسی کار میکنم و اینکه به لحاظ دانش، خصوصیات اخلاقی و... میتوانیم با هم کار کنیم یا نه. اتفاقا چندی پیش با حسن بشکوفه، تهیهکننده حرفهای سینما و تلویزیون صحبت میکردم. او به من گفت که چرا در طول این سالها در خیلی از کارها بازی نکردهام و به او گفتم آن کارها با من سنخیت نداشت. تا زمانی که نتوانم با طرف مقابل ارتباط کلامی، فرهنگی و... برقرار کنم، بازی در کارش را نمیپذیرم. سال گذشته حسن فتحی برای بازی در سریال «شهرزاد» به من پیشنهاد داد و با علاقه پذیرفتم، زیرا میدانم که فتحی برای هر ذره از کارش ارزش قائل است. بنابراین برایم مهم نیست نقشم در کار این کارگردان کوتاه باشد یا بلند، با همه وجودم برایش کار میکنم، چون فتحی حتی برای کوچکترین نقشهای کارش ارزش بسیاری قائل است و هر بازیگری را انتخاب نمیکند. در فصل جدید سریال شهرزاد هم قرار است بازی کنم. در این فصل روح بسیاری از مردگان در فلاشبکها ظاهر میشود که این اتفاق هم برای شخصیت من قرار است بیفتد. اخیرا هم فیلمنامههایی به من پیشنهاد شده، اما نپسندیدم. بازیگوش هستم! در طول این سالها از یک منبر به منبری دیگر رفتم. بازیگری، روزنامهنگاری، گزارش تنیس، اجرا، گویندگی، تهیهکنندگی و... انجام دادم. در مجموع همیشه بازیگوش بودم و اگر هم الان سنم اجازه بدهد، همچنان این روحیه را دارم! البته فقط گویندگی و اجرا را در برنامههایی انجام دادهام که مولف صفر تا صد آن خودم بودهام. به یاد دارم در زمان پخش کوچک جنگلی، برنامه سینمای کمدی هم پخش میشد که مردم خیلی دوستش داشتند. خیلی از دوستان مطبوعاتی هنوز هم میگویند که منشأ برنامههای سینمایی در تلویزیون، من بودم. اتفاقا نود سینمایی را خودم به گروه فرهنگ و هنر شبکه یک پیشنهاد کردم، اما بعد سر از شبکه سه درآورد و با شخص دیگری! پیشنهاد مردم برای بازی و اجرا من بازیگری را خیلی دوست داشتم، اما الان کمتر دوستش دارم. وقتی مردم مرا در کوچه و خیابان میبینند، میپرسند که چرا بازی و اجرایم کم است؟ ترجیح میدهم کاری را بپذیرم که بتوانم با کارگردانش همکلام باشم. در طول این سالها سعی کردم هر نقش و کاری را نپذیرم. خدا را شکر محتاج نیستم و با کم میسازم. بدهکار خودم هستم به خودم خیلی بدهکارم، زیرا شرایط، کمالگرایی و حساسیتهای خودم باعث شد خیلی از کارهایی را که میخواهم، نتوانم انجام بدهم. راستش خیلی هم قانونمندم و دوست دارم همه مقید باشیم تا بتوانیم راحتتر زندگی کنیم. برای همه چیز حرص میخورم، حتی وقتی یک نفر ته سیگارش را در اتوبان بیندازد، مرا ناراحت میکند. چندی پیش این اتفاق افتاد. سریع خودم را به راننده خودرو رساندم و گفتم ممکن است رفتگری که برای جمع کردن تهسیگار شما به وسط اتوبان میآید، تصادف کند. در مجموع این نگاه قانونمندی را همیشه در زندگی داشتهام و اینطور نبوده که به مرور به آن رسیده باشم. شاید ژنتیک باشد، به همین دلیل در 65سالگی احساس میکنم بدهی زیادی به خودم دارم. فاطمه عودباشی رادیو و تلویزیون
چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 01:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]