واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حميد از كودكي مرد بود و مردانه به شهادت رسید
منطقه 17 تهران يكي از جنوبيترين مناطق تهران است كه ركورد بيشترين تعداد شهدا را در بين ساير مناطق پايتخت دارد...
نویسنده : فريده موسوي
منطقه 17 تهران يكي از جنوبيترين مناطق تهران است كه ركورد بيشترين تعداد شهدا را در بين ساير مناطق پايتخت دارد. 4 هزار شهيد، ماحصل ايثارگري مردماني است كه اغلب از قشر محروم جامعه هستند اما انقلاب را همين مستضعفان انجام دادند و خودشان نيز با دل و جان از آن در شرايط سخت دفاع ميكنند. شهيد حميد عسكري يكي از شهداي اين منطقه است كه در محله بهاران زندگي ميكند. براي ديدار با خانواده شهيد، به ميدان بهاران رفتيم و از همان جا پيدا كردن آدرس خانواده عسكري كار چندان دشواري نبود. چراكه يكي از خيابانهاي اصلي اين ميدان، مزين به نام شهيد حميد عسكري است و خانه پدري شهيد نيز تقريباً در انتهاي همين خيابان واقع است.
از قبل با فاطمه امير بغدادي مادر شهيد هماهنگ كردهايم. پيرزني دوستداشتني كه گرد گذر ايام و داغ فرزند بر چهرهاش نشسته و او را پيرتر از سن و سالش نشان ميدهد. مادر وقتي از فرزندش تعريف ميكند، بغض گلويش را ميگيرد و اشك در چشمانش حلقه ميزند. ميگويد: حميدم 16 سال بيشتر نداشت كه از طريق بسيج مدرسهاش به جبهه رفت. يك سال در گيلانغرب بود و يك سال هم در جبهه جنوب، عاقبت هم در عمليات فكه (والفجر يك) به تاريخ 23 فروردين سال 62 به شهادت رسيد. براي هيچ مادري آسان نيست كه از نحوه شهادت فرزندش به راحتي سخن بگويد. حاج خانم نيز بغض ميكند و ميگويد: قربان حميدم بروم كه مثل مولايش ابوالفضل(ع) تير به چشمش خورد و شهيد شد. وقتي آوردنش، يكي از پوتين هايش نبود. همرزمانش ميگفتند كه آن يكي را در جبهه جا گذاشته است!
ديگر اشك امان از پيرزن ميبرد و چند دقيقهاي گفت و گو را قطع ميكنيم. وقتي دستم خيس ميشود، متوجه ميشوم كه خودم هم ناخودآگاه با اين مادر شهيد همراه شدهام و اشك ميريزم. براي لحظاتي هيچ كدام توان حرف زدن نداريم و كمي كه ميگذرد براي اينكه از سنگيني فضا كم كنم، ميپرسم: حاج خانم ميشود از خاطرات پسرتان بگوييد. از كودكيهايش؛ اصلاً چندمين فرزندتان بود؟
و مادر ميگويد: حميد ششمين فرزندم و سومين پسرم بود. از همان كودكي خصلت مردانه داشت. مثلاً نميگذاشت لباسهايش را من بشورم و ميگفت ميخواهم كارهايم را خودم انجام دهم. وقتي هم كه جبهه ميرفت، مواقعي كه مرخصي ميآمد لباسهايش را خودش ميشست و گاهي هنوز خشك نشده، ميپوشيد و ميرفت جبهه. حميد از كودكياش مرد بود و شهادت هنر مردان خداست. مادر شهيد كه از يادآوري خاطرات فرزندش سرذوق آمده، ادامه ميدهد: حميدم خيلي به نماز مقيد بود. تا اذان ميداد فوري نمازش را ميخواند. نمازش هميشه سروقت بود. به بچههاي كوچك خيلي علاقه داشت و با بچههاي محله هم خيلي مهربان بود. طوري كه بعد از شهادتش تا مدتها بچههاي محله سراغش را ميگرفتند. مهرباني از صفات خاص حميد بود و يادم است هميشه به خواهر و برادرهاي كوچكترش پول توجيبي ميداد. ميپرسم: گفتيد كه شهيد از دبيرستان به جبهه رفت، تا كلاس چندم خوانده بود. مادر ميگويد: پسرم كلاس يازدهم بود كه جبهه رفت. درسش هم خيلي خوب بود. من خيلي از حميد راضي بودم. هيچ وقت اذيتم نميكرد. او ميتوانست يك جوان تحصيلكرده شود، اما وقتي جنگ شروع شد، فكر كرد كه حضور در جبههها مقدم بر حضور در سركلاس درس است. اين طور شد كه دانشجوي دانشگاه جبههها شد و تا فارغالتحصيلي در اين دانشگاه كه همان شهادت است، پيش رفت. پسرم تنها 18 سال داشت كه به شهادت رسيد.
جملهاي است كه ميگويد، مادر مادر است حتي اگر قرنها از عمرش گذشته باشد. اين جمله واقعاً وصف حال مادر شهيد حميد عسكري است. او با وجود سالخوردگي و همين طور گذشت چندين سال از شهادت فرزندش، طوري از دوري او اشك ميريزد كه انگار ديوار زمان درهم ريخته و دوباره به سال 62 بازگشته است. مادر شهيد حميد عسكري در ميان همكلاميمان بارها گريست و به نظرم رسيد كه ديگر نبايد اين پيرزن رنجور را بيشتر از اين با سؤالاتم در خصوص فرزندش آزار بدهم. از او در حالي خداحافظي كردم كه تصوير جگرگوشهاش را در دست گرفته و به تنهايي خاطراتش را مرور ميكرد. هنگام خداحافظي، نسخهاي از وصيتنامه شهيد عسكري را گرفتيم كه فرازي از آن را به عنوان هديهاي از يك مادر شهيد، تقديم حضورتان ميكنيم: «من وصيت ميكنم به خواهران عزيزم كه هرگز از حجابتان دست نكشيد چون شما با حجابتان با دشمن ميجنگيد و به اسلام خدمت ميكنيد. امام را هرگز تنها نگذاريد. هر كسي يار امام است يار امام زمان(عج) نيز خواهد شد.»
پيكر شهيد حميد عسكري در قطعه 28 بهشت زهرا مدفون است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]