واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: غلامحسن اولاد در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛ آنها که به پایان عمر غزل معتقد بودند؛ مدتهاست که باختهاند/بهجای جنگ با غزل نشخوار را کنار بگذاریم
اگر قرار باشد غزل، مثنوی یا رباعی را با همان مضامین و موضوعات مستعمل و دستمالی شدهی قرنها پیش گفت، وقت تلف کردن است زیرا متقدمین آنها را به بهترین وجه و در کمال زیبایی گفتهاند. بنابراین تکرار آن معانی نشخوار شاعرانه است و لاغیر. غلامحسن اولاد (شاعر) در پاسخ به این سوال که در این روزگار چقدر میتوان دغدغههای انسان امروز را در قالب غزل بیان کرد، گفت: ما نباید گناهِ کمکاری و ضعفِ تخیلمان را به حساب کهنگی و عدم پاسخگویی شعر کلاسیک در شکلهای مختلف آن، اعم از غزل، مثنوی، رباعی و دوبیتی بگذاریم. بر سَرِ ماندگاری شعر کلاسیک همچنان بحث است او ادامه داد: شاید نخستین کسی که در چند دهه پیش گفت عمر غزل به سرآمده، زندهیاد احمد شاملو، شاعر سپیدسرا بود که در همان زمان هم بسیاری با برهان و دلیل و منطق و به اعتبار ویژگیهای بدیع و ارزشهای ماندگار غزل در نشریهها جواب ایشان را دادند. البته این جدال بر سر ماندگاری شعر کلاسیک، به خصوص غزل در تقابل با شعر نو (نه از نوع به اصطلاح پست مدرن امروزیاش) تا سالها در پهنهی مطبوعات و دیگر رسانهها گرم بود. و درنهایت هر گروهی در نهایت کار خود را کردند و بار خود را بستند و هنوز نیز چنین است. این شاعر با اشاره به خاطرهای افزود: یادم میآید چند سال پیش آقای عبدالعلی دستغیب، منتقد معاصر شیرازی نیز در روزنامهی «عصر مردم» چنین ایدهای را مطرح کرد که من هم در رد اظهارات ایشان، مطلبی نوشتم و در همان نشریه چاپ شد. حال فکر میکنم اساساً، دیگر این مقوله، یعنی وجود غزل در زندگی مردم امروز با توجه به فضای ارتباطات و تکنولوژی پخش و پلا شده (هرچند جهتدار و با زاویه) موضوعیت نداشته باشد. چراکه داریم میبینیم جوانهای بسیاری غزل و رباعی و مثنوی میگویند و کتابهای بسیاری هم در این زمینهها چاپ شده و میشود. به ویژه ظرف این دو-سه دهه. اما درونمایهی این شعرها دیگر مضامین تکراری و کلیشهای نیست بلکه گاهی شاعر غزلسرا، سراغ مفاهیم و موضوعاتی میرود و به گونهای آنها را پرداخت میکند که در شعر نو یا نیمایی یا آوانگارد امکان بروزش نیست. استفاده از موضوعات مستعمل در غزل وقت تلف کردن است اولاد ادامه داد: اگر شاعر واقعاً شاعر باشد، یعنی یک سرشت و قریحهی شاعرانه داشته باشد، دردمندی انسانی، بضاعت فرهنگی و تجربهی عینی و ذهنیِ خوبی داشته باشد، شکل و قالب شعر برایش فرقی نمیکند. هر ایده و مضمونی را میتوان با الزامات همان ارزشها بیان کرد. به زبانی دیگر هر مظروفی ظرف خاص خودش را میخواهد. گاهی وقتها شاعر در فضایی قرار میگیرد یا حال و هوایی دارد که مضمون الهام شده در قالب غزل یا مثنوی بیشتر قابلیت نمود دارد. برخی اوقات نیز شعر سپید یا نیمایی (که امروز متأسفانه کمتر مورد اقبال است) میتواند بستر مناسبتری برای بیان آن باشد. او در اشاره به ظرفیتهای شعر سپید بیان کرد: در شعر سپید اگر خیلی مجرب و توانمند باشی و راه زبان و کلام را بفهمی و شعریت آن را درک کنی در ضمن قدرت مانوردهی هم داشته باشی، میتوانی زیبایی بیافرینی.(من دربارهی هایکو و سهگانه و شعر سهگانه قبلاً حرف زدهام و نوشتهام) . برای غزلسرایی، به دلیل قدمتی که دارد و غولهایی که داشته و داریم؛ باید خیلی ورزیدگی و اعتماد به نفس داشت. اگر قرار باشد غزل، مثنوی یا رباعی را با همان مضامین و موضوعات مستعمل و دستمالی شدهی قرنها پیش گفت، بیتردید وقت تلف کردن است. زیرا متقدمین آنها را به بهترین وجه و در کمال زیبایی گفتهاند (چه در زمینهی غنایی، چه عرفانی یا اجتماعی و...). بنابراین تکرار آن معانی و موضوعات نشخوار شاعرانه است و لاغیر. کارِ شاعر بیتخیل زار است این شاعر در رابطه با نقش تخیل در شعر گفت: غزلسرای امروز اگر تخیلی همپای سعدی و مولوی و صائب نداشته باشد، کارش زار است هرچند از دانش ادبی، تاریخی و اساطیری گستردهای بهرهبردار باشد. من در اینجا از بیدل دهلوی به این خاطر نام نبردم که خیال و خلاقیت او چنان در اوج است که بعید است شاعری بتواند به موهبتی اینچنین بزرگ و سرکش برسد، (بحث تعقید و پیچیدگی کلام و ذهن و زبانش که عمدتاً از ویژگیهای سبک هندی است و او چند گام هم بالاتر برداشته چون عرفان و حکمت را در شعرش با هم گره زده و بلندپروازیهایی شگفت کرده) مجال بیشتری میخواهد. در اینجا که گاهی بال پرواز بنا به دلایلی، شهبازی را زمینگیر میکند، این مصداق شعر بیدل است که سوای عوام، حتی خواص هم در معانی شعرش میمانند. اولاد در پاسخ به این سوال که آیا وزن و قافیه و ردیف و آرایههای نمیتوانند برای غزل ایجاد مزاحمت کنند و در قید و بند آن باشند، گفت: من به شما پاسخ میدهم که نه. اگر عناصر اجزایی که برخی آنها را مزاحم و گرفتاری میدانند، درونیِ شاعر شود، دیگر نه تنها به مثابه مانع و بازدارنده تلقی نمیشود، بلکه نوعی حس و حالت پرکشیدن را برای شعر و شاعر دارد. ما به خاطر این درختی را هرس میکنیم و شاخ و برگ اضافی آن را میبریم و آن را تا حدی از زیبایی طبیعی محروم میکنیم که ثمر و بار بیشتر و بهتری بدهد. این مثال در مورد شعر سپید و پست مدرن هم صدق میکند. غزل تاریخ مصرف ندارد وی افزود: اگر قرار باشد عوامل محرکه یا موثر شعر نظیر وزن، قافیه و ریتم درونی و خیلی چیزهای آن را بگیریم لااقل باید آنچنان مفهوم پیغام و درونمایهای داشته باشد که جبران عناصر از دست رفته را بکند در غیر اینصورت بجز یک مشت کلمات درهم ریخته و خطهای مغشوش و نامفهوم چیزی نیست و حرف آخر اینکه شعر به هر شکلی که باشد، باید از نظر فرم و محتوا ساختاری ... داشته باشد و جمالشناسی زبان بر آن رعایت شود. من 45 سال است که در قالبهای مختلف از کهنه و نو شعر میگویم و این اشعار در نشریههای قبل و بعد از انقلاب منتشر شده است، غزل را بیشتر میپسندم چراکه تاریخ مصرف ندارد. اولاد تاکنون 9 اثر غزل منتشر کرده است که البته در آنها مثنوی و رباعی و دوبیتی هم وجود دارد. این کتابها به ترتیب چاپ عبارتند از: «باغ آتش و بهار»، «تکهی مهتاب»، «تریشههای غزل»، «کنار خوشهی گندم»، «تو سرو هم که نباشی بلند بالایی»، «در باغ خلسهی بعداز ظهر؟»، «عاشقانههایم را هیچکس نمیخواند»، «از خودت هی حوصله سر رفتهای؟» و «صحرای بایزیدی». وی همچنین دو اثر در شعر نو دارد با نامهای «یک سکته در شعری با این وزن» و «چیزی شبیه مرگ مؤلف».
۱۳۹۵/۰۷/۰۶ ۰۸:۱۶:۵۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]