واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گفتوگو با امیرحسین رستمی حتی اگر با سوال و جوابهای جدی یا حتی تند همراه باشد، خشک و جدی نخواهد شد. لحن شوخ این بازیگر و طنازی همیشگی او به جلوی دوربین خلاصه نمیشود و تقریبا هر آینه میتوان تصویر مبهمی از شکور «شمسالعماره» یا بهروز «دودکش» را در رفتار و حرکات او رویت کرد.
رستمی بازیگری را در کارگاه آزاد بازیگری امین تارخ آموزش دیده و از سال 1385 با فیلم سینمایی فقط «چشمهاتو ببند» به این حرفه پا گذاشته است. در کارنامه کاری او هم آثار جدی دیده میشود و هم ملودرام؛ تا امروز در تلویزیون سریالهای متعددی چون شمسالعماره، وضعیت سفید، نون و ریحون، آسمان همیشه ابری نیست، سه، پنج، دو، دختران حوا، یه تیکه زمین، دودکش، پژمان، آخرین بازی، دودکش و پادری بازی کرده و این روزها مشغول ایفای نقش در تازهترین سریال سروش صحت است که با نام «لیسانسهها» برای شبکه یک تولید میشود. درباره نقشهای تلویزیونی این بازیگر گفتوگویی با او داشــتهایم. در سریال لیسانسهها چه نقشی را به عهده دارید؟ من یکی از سه جوان اصلی فیلم را بازی میکنم که مسعود نام دارد. و باز هم یک جوان ساده و کمهوش؟ نه اتفاقا! شما کاملا اشتباه کردید چون من نقش یک جوان قالتاق را بازی میکنم که نه ساده است و نه کمهوش! پس قرار است یک بازی متفاوت از شما ببینیم! بله و به همین دلیل است که بازی در این سریال را قبول کردهام. اصلا چرا شما فکر کردهاید قرار است باز هم نقش یک جوان ساده و کمهوش را بازی کنم؟ برای این که آن نگاههای مات و گیج که معمولا در بازیهایتان به نمایش میگذارید، حالا دارد به امضای بازیگری شما بدل میشود! به من بگویید آیا این نگاه را در سریال دختران حوا دیدید؟ در سریال شهرزاد چطور؟ در آخرین بازی، یه تکه زمین و...؟ لازم نیست همه سریالهایتان را نام ببرید؛ قبول کردم، اما دستکم در سریالهای طنز شما این نگاه محسوس است! سریالهای طنز من شمسالعماره، دودکش و پادری بود که دوتای آخری در واقع یک سریال محسوب میشوند و من هم یک نقش را در هر دو بازی کردهام و سریال «لیسانسهها» هم هنوز پخش نشده است. در سریال شمسالعماره که سال 88 پخش شد، من نقش یک پسر ساده را به عهده داشتم و در دودکش نقش بهروز را بازی کردم که او هم ساده بود، اما از طبقه دیگری. در لیسانسهها هم نقش یک جوان فرصتطلب و پرتوقع را بازی میکنم! این سریالها هیچ کدامشان ربطی به هم ندارند و نقشهای من هم همین طور. وجه تشابه هر سه نقش این است که من آنها را بازی کردهام. ولی به نظرم شکور در شمسالعماره و بهروز سریال دودکش خیلی شبیه هم هستند! آن نگاهی که شما میگویید فقط در نقش بهروز وجود داشت؛ آن هم به شخصیت این نقش ارتباط داشت و ویژگیهایی که برای او تعریف شده بود و به دلیل همین ویژگیها، او گاهی به فضاهای خالی و به اطرافش طوری نگاه میکرد که انگار میتواند به این شیوه با واقعیت رودررو نشود! بهروز گاهی به فضاهای خالی و به اطرافش طوری نگاه میکرد که انگار میتواند به این شیوه با واقعیت رودررو نشود! در سریال شمسالعماره که سال 88 پخش شد، من نقش یک پسر ساده را به عهده داشتم و در دودکش نقش بهروز را بازی کردم که او هم ساده بود، اما از طبقه دیگری نمیتوانم همزمان چند کار را با هم پیش ببرم که اگر این اتفاق بیفتد نتیجه خیلی عجیب و غریب خواهد شد مطالعات مرتبط با بازیگری خیلی به کار جلوی دوربین نمیآید. دانشی است که بیشتر پشت دوربین و در عرصههای آکادمیک مناسب است، چون آنجا لازم است همیشه به روز باشید
بازیگری برایتان جدی است؟ شما این طور حس نمیکنید؟! به نظرم بیشتر بازی میکنید که سرگرم بشوید! خب انگار کارهای مرا دنبال نمیکنید. همین حالا که دارم با شما صحبت میکنم پنج سریال را رد کردهام. چرا؟ برای این که نقشها خوب نبودند. براساس شنیدههای من تصویربرداری سریال لیسانسهها حداقل یک سال طول میکشد. نگران نیستید فرصتهای دیگر را از دست بدهید؟ خب از همان ابتدای کار به تهیهکننده و کارگردان سریال لیسانسهها گفتهام اگر در این یک سال فیلم سینمایی خوبی به من پیشنهاد شود، حتما میپذیرم و همینطور درباره تئاتر هم به آنها توضیح دادهام و خوشبختانه دوستان هم پذیرفتهاند و زمینه همکاری فراهم شده است. مثلا بهمن ماه قرار است نمایش «خدای کشتار» را در آمریکا و کانادا اجرا کنیم و اصلا در ایران نیستم. همه اینها حتما در برنامهریزی و روند تولید سریال لحاظ میشود. بازیگرانی که در تلویزیون یا سینما به اندازه کافی پیشنهاد دارند، معمولا به سراغ تئاتر نمیروند؛ اما شما تئاتر را به موازات کارهای دیگرتان پیش میبرید و به نظر میآید قصد ندارید فقط در سینما یا تلویزیون متمرکز شوید! دوستانی که شما میگویید، خیلی سر خودشان را شلوغ کردهاند؛ اما من نمیتوانم اینگونه رفتار کنم و همزمان چند کار را با هم پیش ببرم که اگر این اتفاق بیفتد نتیجه خیلی عجیب و غریب خواهد شد. بعد از یک تجربه سخت فهمیدم تحمل ندارم سرم اینقدر شلوغ بشود. تصور کنید نقش اول سریال آخرین بازی آقای سهیلیزاده را به عهده داشتم، در سریال شهرزاد بازی میکردم، دو فیلم سینمایی به نام «یکدزدی عاشقانه» به کارگردانی امیرشهاب رضویان و «مشکل گیتی» به کارگردانی حمید فرخنژاد را کار کردم، در یک تئاتر هم نقش اصلی را بازی میکردم و در کنار همه اینها در تئاتر «سیستم گرون هلم» حضور داشتم و در نهایت، این دوره زمانی به قدری سخت گذشت که اصلا اجازه نمیدهم چنین چیزی تکرار شود. فکر میکنم باید حرفم را پس بگیرم. این همه کار بیشتر از آن است که برای سرگرمی باشد! نمیدانم چطور به این نتیجه رسیده بودید. در زمینه بازیگری مطالعه هم میکنید؟ در اینباره از سال 1372 تا همین حالا که در خدمت شما هستم مطالعه میکنم. با این همه کاری که همزمان انجام میدهید؟ شاید برخی موارد کمتر کتاب بخوانم، اما تقریبا همیشه کتابی برای خواندن دارم که معمولا خیلی با بازیگری مرتبط نیستند. رمان و کتابهای تاریخی را دوست دارم. چرا با بازیگری مرتبط نیستند؟ مطالعات مرتبط با بازیگری خیلی به کار جلوی دوربین نمیآید. دانشی است که بیشتر پشت دوربین و در عرصههای آکادمیک مناسب است چون آنجا لازم است همیشه به روز باشید و درباره آخرین مطالعات و تحقیقاتی که در سینما رخ داده اطلاعات کسب کنید؛ مثلا باید در زمینه دستاوردهای مدیریت تصویر، آخرین تکنولوژی در عرصه صدا یا درباره کارگردانی و طراحی میزانسن به روز بود، اما کار بازیگر جلوی دوربین حسی است. فکر میکنم اگر قرار باشد در این باره خیلی آکادمیک برخورد کنم کار خراب میشود. آخرین کتابی که خواندید چه بود؟ هنوز تمام نشده است. دارم «گریزدلپذیر» نوشته آنا گاوالدا را میخوانم و البته قبل از آن «من او را دوست داشتم» و «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» را از همین نویسنده خواندهام. من سوالی ندارم، اما اگر چیزی باقیمانده بگویید! مرا جدی دنبال کنید. آذر مهاجر
یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت 01:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]