واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یازدهمین «اتفاق ترانه» برگزار شداز عاشقانهها تا عارفانههای شاعران جوان / شعری برای سربازانی که در جادهها جان باختند
در تازهترین محفل «اتفاق ترانه»، شاعران جوان اشعاری با موضوعات مختلف آیینی، اجتماعی، عاشقانه، عارفانه و ... خواندند.
به گزارش خبرگزاری فارس، یازدهمین محفل شعر و موسیقی «اتفاق ترانه» که به همت مرکز موسیقی و مرکز محافل و جشنوارههای حوزه هنری برگزار میشود، شنبه پنجم تیرماه در تماشاخانه مهر حوزه هنری، شاهد حضور تعداد زیادی از نویسندگان و شاعران جوان و اهالی ادب و فرهنگ بود. در این مراسم که با اجرای علیرضا بدیع همراه بود و حال و هوای معنوی شبهای قدر را نیز در خود داشت، میهمانان سرشناسی حضور داشتند که ازجمله آن ها میتوان به علیرضا قزوه، آتش تقیپور، چیستا یثربی، عبدالحمید ضیایی، حسین غیاثی و ... اشاره کرد. بخشی از این مراسم به ترانهخوانی حسین غیاثی اختصاص داشت. او که اولین مجموعه شعر خود را در سال 1388 با نام «آدم فرشته» منتشر کرد، پس از آن همکاریهای متعددی با هنرمندان پاپ فارسی داشته که از آنجمله میتوان به ترانههای مسافر، طاقت بیار، سلام، خداحافظ نگو با صدای فریدون آسرایی و خوشبختم با صدای شهاب رمضان اشاره کرد. غیاثی در این برنامه، چند ترانه که بیشتر آن ها مضمونی عاشقانه داشتند برای حاضران خواند که متن یکی از ترانهها به شرح زیر است: از تماشای تو برمیگردم...از غمانگیزترین زیبایی از تماشای تو برمیگردم...به خودم، به گوشهی تنهایی من یه رویا با خودم دارم اَزت...که منو از همه چی ترسونده اولین و آخرین دیدارت...لحظه لحظهش توی یادم مونده میدونم چه ساعتی خندیدی...میدونم چه لحظهای پلک زدی حتی وقت رفتنم یادم هست...تا کجا پشت سرِ من اومدی آخرین فرصتِ تنهاییِ من...تو هنوز یه دنیا فرصت داری همه میگن که حقیقت تلخه...تو نه تلخی، نه حقیقت داری توی این شهرِ فراموش شده...راهِ برگشتنمو گم کردم راهی غیر از تو ندارم وقتی...از تماشای تو برمیگردم پس از آن نوبت به شعرخوانی دیگر شاعران رسید. صابر سعدیپور یکی از شاعرانی بود که در این برنامه چند شعر سپید برای حاضران قرائت کرد که بعضی از آن ها عبارت بودند از: بیگناه تا پای دار رفت بر دارش کشیدند پایین که آوردند زیباتر شده بود قالیچه ..... پرندههای سیاه جوهرهای چکیدهای که آرام آرام در آسمان پخش میشوند تا شب شود پوریا شیرانی شاعر دیگری بود که در این مراسم شعری به شرح زیر را خواند: آموختم از چشمه که از سنگ بجوشم / از موج بلا یاد گرفتم بخروشم چون باد که در خلقت او میل سکون نیست / دل کندهام از خاک اگر خانه به دوشم در نیستیام بیم عدم نیست چو خورشید / گهگاه اگر پیرهن ابر بپوشم تا مژدهی ناگاهترین حادثه عشق است / بیهوده چرا در طلب عشق بکوشم از یوسف دل آگهم ای مردم بازار / آن را به زر ناسره هرگز نفروشم دریایم و از گریهی باران نشوم شاد / تا میشود از کاسهی رود آب بنوشم فریاد مرا پاسخ اگر نیستی ای کوه / اینقدر مخوان قصهی تکرار به گوشم ندا اژدری نیز شاعر جوان دیگری بود که شعری را با مضمون اتفاق تلخ این روزها، یعنی حادثه کشته و مجروح شدن جمعی از سربازان کشورمان خواند: تو گنج نهان شدی و سربازت من هرجا بشوی دفن، وطن هم آنجاست سرباز بیا که دره شد تسخیرت هرچند که قطره خونت آنجا پیداست هرچند که در رسانهها کمرنگی اما دل مردمی عزادارت شد قطعا که امیر مومنان در برزخ همسفرهی مهربان افطارت شد جا ماند برای مادرت داغ تو و پوتین و کلاه و کولهی خاطرهها دفترچهی خاطرات سربازی تو با بغض و غم و درد عجین است چرا خیرهست به عکس گوشهی طاقچه و در پنجهی دردها نفس کم دارد آری پدرت بیتو زمینگیر شده در پینهی پیشانی خود غم دارد اصلا نشود کوچه به نامت اما در سینهی مردمان، شهیدی سرباز دیگر گرهی بال تو هم باز شده از روی تو آغاز شده قصهی پرواز ساجده جبارپور نیز به مناسبت شبهای قدر، شعری آیینی به حاضران تقدیم کرد که در زیر می خوانید: غمی که در خانه، سایهای که پشت در است / و مادری که به ناچار عازم سفر است خودم کشیدهام، از دردشان خبر دارم / برای دختر خانه همیشه سختتر است که گیسوان پریشان بعد از امشب را / سپرده است به دست زنی که باخبر است زنی که بر لبش امشب انار میخندد / زنی که دامنش از بغض سربریده تر است کجاست دست یتیمی کاسه شیری / گرفته تیر به دستش هر آن که رهگذر است سکوت ریخته در کوچههای شب، امشب / شبیه زهر فروخورده تا ته جگر است کبوتری که پرش را شکستهاند اینجاست / صنوبری که نصیبش حسادت تبر است از این به بعد بر این در یواشتر بزنید / دلی هنوز همآویز میخ پشت در است نسترن فراهانی، علی سعیدپور، فرزانه سادات شجاعی، مهدی نورعمرانی، اعظم ابراهیمی، احمد قدیم، بهروز آورزمان، فواد میرشاهولد، سیدحسن حسینی نیز دیگر شاعرانی بودند که در این برنامه تازهترین آثارشان را خواندند. همچنین بخشی از این مراسم که با استقبال حاضران مواجه شد، به اجرای نغمهای مربوط به ماه رمضان اختصاص داشت که سروش بخشش آن را اجرا کرده و با تقدیم آن به محمدرضا شجریان، برای این خواننده پیشکسوت کشورمان آرزوی بهبودی کرد. * ضیایی: برخی شاعران، معنی را به قتلگاه زبان میبرند عبدالحمید ضیایی، شاعر و مدرس فلسفه به بیان مباحثی درباره شعر پرداخت. ضیایی با اشاره به اینکه ابهام، یکی از معضلات گریبانگیر ادبیات در روزگار ماست، گفت: گاهی وقتی درباره ابهام در شعر سخن می گوییم به نوعی درباره یک فضیلت صحبت میکنیم؛ یعنی یکی از اوصاف و وجوه متمایزکننده هنر از فلسفه این است که در زبان هنر باید ابهام وجود داشته باشد و این ابهام درواقع صفت هنریکننده کلام و سخن است؛ برعکس در کلام فلسفی عنوان میشود خیانت است اگر فیلسوف در ادبیاتش از استعاره و ابهام و ایهام استفاده کند. وی با اشاره به اینکه ابهام در شعر به چند شکل می تواند بروز پیدا کند، توضیح داد: یک ابهام عارضی است یعنی ابهامی که بر شعر به واسطه صناعات ادبی و آرایه ها و ایهام و استعاره و مجاز و کنایه عارض میشود. یکی دیگر از ابهامها، ابهام عمدی است؛ یعنی شاعر تلاش می کند واژههایی را به کار ببرد یا از کلامی استفاده کند یا روش رفتاری ادبی را در پیش بگیرد که عمدا ابهامی در شعر ایجاد شود. یک بخشی از ابهام هم مربوط می شود به ابهامی که در خود شعر و مضمون آن وجود دارد. درواقع ذات هنری شعر ایجاب میکند شاعر از ابهام استفاده کند. برای مثال برخی از شعرهای حافظ شیرازی و بیدل دهلوی مبهم هستند و خود این شعرا نیز به ابهام در شعرشان اقرار میکردند؛ طوری که بیدل میگوید «بیدل از فهم کلامت عالمی دیوانه شد / ای جنون انشا دگر فهم چه مضمون می کنی». این شاعر همچنین اضافه کرد: به این بیت توجه کنید: «مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد/ وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد». این بیت حکایتگر و منشا ابهام در شعر شاعران است. به این معنا که نه می توانند نگویند و نه می توانند بگویند. نه مجال نگفتن وجود دارد و نه کلامی از جنس آن معنا پیدا میکنند تا بتوانند حس و حال و مضمون را بیان کنند. دکتر ضیایی افزود: ابهامهای عنوان شده از جمله ابهامات هنری و زیبا هستند؛ اما یک سری ابهام نیز در شعر وجود دارد که بسیار متصنع و ساختگی است. در این نوع ابهام، شاعران عمدا از زبان و تعابیری استفاده می کنند که هیچ پشتوانهای ندارد و تنها به منظور سوادفروشی و تفاخر و اظهار فضل است. یعنی شاعری که باید شعری را بگوید تا معنایی را منتقل کند سرانجام به بیمعنایی میرسد. این شاعران شبیه ابر سیاهی هستند که هرگز نمیبارند و معنا را به قتلگاه زبان میبرند. وی با بیان اینکه در شعر نیاز به سادهنویسی داریم نه سطحینویسی، ادامه داد: اینکه شاعر کلامش را در پس ابهامات تصنعی پنهان کند اشتباه است اما در عین حال باید توجه کنیم که ساده نویسی و سطحینویسی دو مقوله متفاوتند و باید تلاش کنیم همان معیارهایی که سعدی را تا به حال شاعری بزرگ نگاه داشته رعایت کنیم تا در آینده به ما نخندند که چه بلایی بر سر شعر آورده ایم. انتهای پیام/و
95/04/06 :: 11:17
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]