واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: 29 خردادماه؛ سالروز درگذشت دكتر علي شريعتي
گروه خبرنگاران افتخاري / امير محسن سلطان احمدي: 29 خرداد سالروز درگذشت دكتر علي شريعتي است. به همين مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان اين كشور آثار و انديشههاي او همچون استاد شهيد مرتضي مطهري مورد نقد و بازخواني مستمر قرار ميگيرد.
خواستم كه بگويم: فاطمه دختر خديجه بزرگ است. ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم كه بگويم: فاطمه دختر محمد (ص) است. ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم كه بگويم: فاطمه همسر علــي است. ديــــدم كه فاطمه نيست.
خواستم كه بگويم: فاطمه مادر حسنيــن است. ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم كه بگويم: فاطمه مادر زينب است. باز ديدم كه فاطمه نيست.
نه اينها همه است و اين هــمه فاطمه نيست؛ فاطمه، فاطمه است.
بيشك او و استاد مطهري دو انديشمند و دو متفكر تأثيرگذار در جامعه ايراني بوده و هستند كه انديشههاي آنان مقدمات نظري انقلاب اسلامي ايران را فراهم كرد. مجموعه آثار شريعتي كه تاكنون بالغ بر 37 اثر رسيده است شامل آثار مختلفي چون، تاريخ، دين، جامعهشناسي، سياست، عرفان، هنر و ... است. در اين ميان او اهتمام ويژهاي به معرفي الگوهاي خاص ديني دارد.
شخصيتهايي چون ابوذر، علي(ع)، حسين(ع)، اقبال لاهوري و... كساني هستند كه در تاريخ انديشه او به تدريج مشاهده ميشوند. از منظر او معرفي الگوهاي بزرگ در واقع نشان دادن توانمنديها و بستر مساعد تمدني است كه توانسته است آنان را در خود پرورش دهد.
او ميگويد: «اين يك افتخار بزرگي است كه هنوز عليرغم همه علل و عوامل سياسي و استعماري و ارتجاعي و مادي كه مانع رشد و پيشرفت شخصيتها و نبوغها در جامعه اسلامي هست، اسلام چون گذشته، قدرت سازندگي انسان و پرورش دهندگي نبوغ را در خود حفظ كرده.»
(مقدمه «ما و اقبال» / ص 11)
زندگينامه
دكتر علي شريعتي در سال 1312 در روستاي مزينان از حوالي شهرستان سبزوار متولد شد. اجداد او همه از عالمان دين بودهاند.... پدر پدر بزرگ علي، ملاقربانعلي، معروف به آخوند حكيم، مردي فيلسوف و فقيه بود كه در مدارس قديم بخارا و مشهد و سبزوار تحصيل كرده و از شاگردان برگزيده حكيم اسرار (حاج ملاهادي سبزواري) محسوب ميشد.
پدرش استاد محمدتقي شريعتي (مؤسس كانون حقايق اسلامي كه هدف آن «تجديد حيات اسلام و مسلمين» بود) و مادرش زهرا اميني زني روستايي متواضع و حساس بود. علي حساسيتهاي لطيف انساني و اقتدار روحي و صلاحيت عقيدهاش را از مادرش به وديعه گرفته بود. علي به سال 1319 در سن هفت سالگي در دبستان ابن يمين، ثبتنام ميكند، اما به دليل بحراني شدن اوضاع كشور ـ تبعيد رضا شاه و اشغال كشور توسط متفقين ـ خانوادهاش را به ده ميفرستد و پس از برقراري آرامش نسبي در مشهد علي و خانوادهاش به مشهد باز ميگردند.
پس از اتمام تحصيلات مقدماتي در 16 سالگي سيكل اول دبيرستان (كلاس نهم نظام قديم) را به پايان رساند و وارد دانشسراي مقدماتي شد. در سال 31، اولين بازداشت علي كه در واقع نخستين رويارويي مستقيم وي با حكومت و طرفداري همه جانبه او از حكومت ملي بود، واقع شد. در همين زمان يعني 1331 وي كه در سال آخر دانشسرا بود به پيشنهاد پدرش شروع به ترجمه كتاب ابوذر (نوشته عبدالحميد جوده السحار) ميكند.
در اواسط سال 1331 تحصيلات علي در دانشسرا تمام شد و پس از مدتي شروع به تدريس در مدرسه كاتب پور احمدآباد كرد و همزمان به فعاليتهاي سياسيش ادامه داد. كتاب «مكتب واسطه» نيز در همين دوره نوشته شده است. در سال 1334 پس از تأسيس دانشكده علوم و ادبيات انساني مشهد وارد آن دانشكده شد. در دانشكده مسؤل انجمن ادبي دانشجويان بود در همين سالهاست كه آثاري از اخوان ثالث مانند كتاب ارغنون (1330) و كتاب زمستان (1335) و آخر شاهنامه (1328) به چاپ رسيد و او را سخت تحت تاثير قرار داد. در اين زمان فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي شريعتي در نهضت (جمعيتي كه پس از كودتاي 28 مرداد توسط جمعي از مليون خراسان ايجاد شده كه علي شريعتي يكي از اعضا آن جمعيت بود).
آشنايي او با خانم پوران شريعت رضوي در دانشكده ادبيات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 ميشود و پس از چند ماه زندگي مشترك به علت موافقت با بورسيه تحصيلي او در اوايل خردادماه 1338 براي ادامه تحصيل راهي فرانسه ميشود. در طول دوران تحصيل در اروپا علاوه بر نهضت آزاديبخش الجزاير با ديگر نهضتهاي ملي آفريقا و آسيا، آشنايي پيدا كرد و به دنبال افشاي شهادت پاتريس لومومبا در 1961 تظاهرات وسيعي از سوي سياهپوستان در مقابل سفارت بلژيك در پاريس سازمان يافته بود كه منجر به حمله پليس و دستگيري عده زيادي از جمله دكتر علي شريعتي شد.
دولت فرانسه كه با بررسي وضع سياسي او، تصميم به اخراج وي گرفت اما با حمايت قاضي سوسياليست دادگاه، مجبور ميشود اجراي حكم را معوق گذارد.
وي در سال 1963 با درجه دكتري يونيورسيته فارغالتحصيل شد و پس از مدتي او به همراه خانواده و سه فرزندش به ايران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواك دستگير شد.
پس از بازگشت از اروپا
پس از پنج سال تحصيل و آموختن و فعاليت سياسي، در اروپا، بازگشت به فضاي راكد و بسته جامعه ايران و آن هم تدريس در دبيرستان بسيار رنجآور بود، سال بعد (وي) پس از قبولي در امتحان به عنوان كارشناس كتب درسي به تهران منتقل ميشود و با آقايان برقعي و باهنر و دكتر بهشتي كه از مسؤلان بررسي كتب ديني بودند، همكاري ميكند.
ترجمه كتاب «سلمان پاك» اثر پروفسور لوئي ماسينيون حاصل تلاش او در اين دوره است. از سال 1345 او به استاديار رشته تاريخ در دانشكده مشهد استخدام ميشود. موضوعات اساسي تدرس او را ميتوان به چند بخش تقسيم كرد: تاريخ ايران، تاريخ و تمدن اسلامي و تاريخ تمدنهاي غير اسلامي. از همان آغاز روش تدريس، برخوردش با مقررات متداول در دانشكده و رفتارش با دانشجويان، او را از ديگر استادان متمايز ميكرد.
چاپ كتاب اسلامشناسي و موفقيت درسهاي دكتر علي شريعتي در دانشكده مشهد و ايراد سخنرانيهاي او در حسينيه ارشاد در تهران موجب شد كه دانشكدههاي ديگر ايران از او تقاضاي سخنراني كنند اين سخنرانيها از نيمه دوم سال 1347 آغاز شد.
مجموعه اين فعاليتها مسؤلان دانشگاه را بر آن داشت كه ارتباط او با دانشجويان را قطع كنند و به كلاسهاي وي كه در واقع به جلسات سياسي ـ فرهنگي بيشتر شباهت داشت، خاتمه دهند. در پي اين كشمكشها و دستور شفاهي ساواك به دانشگاه مشهد كلاسهاي درس او، از مهرماه 1350، رسماً تعطيل شد.
از اواخر آبان ماه 51 به خاطر سخنرانيهاي ضد رژيم، زندگي مخفي وي آغاز شد و پس از چند ماه زندگي مخفي در مهرماه سال 1352 خود را به ساواك معرفي كرد كه تا 18 ماه او را در سلول انفرادي زنداني كردند؛ كه نهايتاً در اواخر اسفند ماه سال 53 او از زندان آزاد ميشود و بدين ترتيب مهمترين فصل زندگي اجتماعي و سياسي وي خاتمه مييابد. در اين دوران كه مجبور به خانهنشيني بود؛ فرصت يافت تا به فرزندانش توجه بيشتري كند. در سال 55، با فرستادن پسرش (احسان) به خارج از كشور فرصت يافت تا مقدمات برنامه هجرت خود را فراهم كند.
دكتر شريعتي نهايتا در روز 26 ارديبهشت سال 1356 از ايران، به مقصد بلژيك هجرت كرد و پس از اقامتي سه روزه در بروكسل عازم انگلستان شد و در منزل يكي از بستگان نزديك همسر خود اقامت گزيد و پس از گذشت يك ماه در 29 خرداد همان سال به نحو مشكوك درگذشت و با مشورت استاد محمدتقي شريعتي و كمك دوستان و ياران او از جمله شهيد دكتر چمران و امام موسي صدر در جوار حرم مطهر حضرت زينب (س) در سوريه به خاك سپرده شد.
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]