واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر - کارگردان نمایش «آنتیگنه» میگوید برای اجرای این نمایش حدود یک سال و اندی به دنبال سالن بوده است تا این که با پادرمیانی امیر کاوه آهنین جان موفق به اجرا در سالن باران شده است.
سمانه فراهانی: «آنتیگُنه» بخشی از سهگانه افسانه تبای است که تا بهحال از سوی کارگردانان بسیاری روی صحنه اجرا شده است؛داستان دختری که برادرانش پولونیکس و اتئوکلس در جنگ مخالفان هفتگانهٔ تب همدیگر را کشتند و کرئون دایی آنها و پدر همون، پادشاه تب تدفین پولونیکس را به جرم خیانت ممنوع کرد. آنتیگُنه از این فرمان سرپیچی کرد و گفت که «از قلب فرمان میبرد». او برادر را به خاک سپرد و به دستور کرئون زنده به گور شد. اما این روزها شاهد اجرایی متفاوت از آنتیگنه هستیم؛ تلفیقی از این افسانه و زندگی دختری به نام آنی که گرفتار خشم دایی قصاب خود میشود. حمیدرضا هدایتی به همراه 11 جوان پرتحرک، نمایش «آنتیگنه» را در سالن تئاتر باران روی صحنه برده است. با او درباره این نمایش که در فضایی تیره و تاریک روایت میشود به گفتوگو نشستهایم.
نمایشنامه «آنتیگنه» چگونه شکل گرفت؟ قرار بود نمایش ادیپ از افسانه تبای را روی صحنه ببرم اما این نمایش خیلی مردانه بود و به همین دلیل آنتیگنه را وارد کار کردم تا تلطیف شود. نمایشنامهای یک ساعت و نیمه شکل گرفت که از ابتدای ادیپ شروع میشد و با آنتیگنه به پایان میرسید. هنگام تمرینات احساس کردم این کار کاستیهایی دارد و پیامی برای مخاطب ندارد. با این موضوع کلنجار رفتم و به گروه پیشنهاد دادم که میخواهم کار را مدرن کنم. همه موافق بودند و پیشنهاد قصابی مطرح شد. کار بهصورت کارگاهی تمرین میشد و همهچیز بهصورت دستهجمعی جلو میرفت. در تعطیلات نوروز در ذهنم این داستان را مرور میکردم و پس از پایان تعطیلات یکی از صحنهها که در آن دیالوگ بوی گوشت میآید به ذهنم رسید و از آن لحظه تلفیق نمایشنامه میانصحنههای افسانهای و مدرن شکل گرفت. پس انتخاب قصابی در دنیای مدرن به دلیل مفهوم اصلی تراژدی که قربانی کردن است، نبوده؟ در کارهای کارگاهی بحث مقداری متفاوت است. در این مدل کارها وقتی مسیر قصه درست حرکت کند هر ایدهای به این مسیر کمک میکند. در متن اصلی به برونمایه تراژدی بسیار پرداخته بودم و از همین کشته شدن آنتیگنه و شخصیتها، ایده قصابی شکل گرفت. درواقع فکر کردم در چه جایی کشتن آدمها موجه جلوه میکند و به نظرم قصابی مکان مناسبی بود.
کسی که با افسانه تبای آشنایی نداشته باشد میتواند این نمایش را درک کند؟ این نمایشنامه داستان آنی است و آنتیگنه در بخش دوم کار قرار دارد. تماشاگری که متوجه داستان آنی شود برای من به این معناست که کل داستان را متوجه شده است. به دنبال توجیه نیستم اما تماشاگری 80 ساله داشتیم که با افسانه تبای آشنایی نداشت و نمایش را کامل فهمیده و داستان ادیپ را هم به میزان 50 درصد درک کرده بود. اگر تماشاگر بنشیند و با غریزه این نمایش را دنبال کند حتماً آن را متوجه میشود اشکال این است که ما با تحلیلها و قضاوتهای ذهنی به تماشای نمایش مینشینیم. تماشاگر مسلماً به آخر داستان که میرسد همه موضوع برایش حلشده است و اگر نقطه گنگی هم داشته باشد. چه خوب است که این شروع پرسشهایی از سوی او در بیرون از سالن باشد. حرکات بدنی و بازیها بسیار خوب است. گروه چه مدت تمرین داشتند؟ این نمایش دو سال پیش اجرا شد و تنها چهار نفر از بازیگران نمایش قبلی در این نمایش حضور دارند. تنها دو هفته برای تمرین فرصت داشتیم و با توجه به اینکه متن را دو سال پیش اجرا کرده بودم میدانستم چه میخواهم البته قرار نبود خودم در نمایش بازی کنم اما چون رامین جعفری مشغول خدمت سربازی بود و جایگزینی پیدا نکردم ناچار شدم خودم نقش دایی آنی و کرئون را بازی کنم. نقشها سنگین هستند و بدون حاشیه پردازی سر اصل مطلب میروند. مدام پاساژهای حسی تغییر میکنند و به همین دلیل بازی برای گروه سخت بود اما بچهها بهخوبی از پس اجرا برآمدند و هرچه تعداد اجراها بیشتر شد با بازیهای پختهتری مواجه شدیم. هر بازیگر برای بازی در یک نقش نیازمند حداقل یک تا یک و نیم ماه وقت برای تمرین است اما ما تنها دو هفته فرصت داشتیم و بچهها بهخوبی در نقشها جای گرفتند. این پختهتر شدن اجراها باعث ایجاد تغییراتی هم در طول اجرا شد؟ بله، من حدود 10 دقیقه از نمایش را حذف کردم چون مدتزمان نمایش زیاد شده بود و برخی صحنهها بازیگران برای نزدیک شدن به حس موردنظر دیالوگهایی را بهصورت بداهه میگفتند که همه را حذف کردم. به نظر میرسد بخشهای دیگری هم قابلحذف بود مثل بخشی که پسردایی آنی برای او هندی میرقصد. نه با این نظر موافق نیستم. من از رقص هندی به این دلیل استفاده کردم که از گذشته سینمای هند در ذهنها بیانکننده تمایلات عاشقانه آدمها بوده است و احساسات و عواطف انسانی معمولاً در چنین سینمایی دیده میشود. آنی دختری 16 ساله است و من این صحنه را انتخاب کردم تا تماشاگر متوجه شود با صحنهای احساسی روبهروست. چرا سالن باران را برای اجرا انتخاب کردید؟ این سالن عمق اندکی دارد و بازی بازیگران در آن خوب دیده نمیشود. اگر شما سالنی پیدا کردید به ما هم بگویید. من به مدت یک سال و اندی به دنبال سالن برای اجرای این نمایش بودم. امیر کاوه آهنین جان لطف کرد و با پادرمیانی او موفق به گرفتن سالن تئاتر باران شدم. بیشتر سالنهای خصوصی کوچک هستند و سالن تئاتر مستقل هم که بزرگ است بیشتر به دنبال جذب چهرههاست. چرا این گریم را برای نمایش انتخاب کردید؟ این گریم نه به افسانههای یونان بازمیگردد نه ایرانی است. دوست نداشتم به سمت کشور خاصی بروم به همین علت در طول نمایشنامه بههیچعنوان اسم مکانی را نمیبرم. هرچند اسمها ایرانی است اما میتوان با تغییر اسمها آن را در هر کشوری تصور کرد. من ماسکهایی برای صورت بازیگران در نظر گرفته بودم و دوست داشتم نمایش با این ماسکها اجرا شود که شکل خاصی نداشت اما پس از ساخت دو ماسک دیدم بازیگران اذیت میشوند و تصمیم گرفتم این ماسکها را بهصورت گریم روی صورت بازیگران پیاده کنم. روی ماسک هر یک از شخصیتها نشانههایی وجود دارد اما شخصیت او را بهصورت کامل به تماشاگر معرفی نمیکند. نمایش «آنتیگنه» طراحی صحنه سادهای دارد این طراحی ساده خواست شما بود. بله، این صحنه درآنواحد میتواند هم تبدیل به کاخ کرئون شود و هم قصابی. ترجیح دادم صحنه باانرژی بازیگران ساخته شود نه اینکه المانی به کار بگیرم.
چرا محدودیت سنی در نظر گرفتهشده برای مخاطبان در تبلیغات متفاوت است؟ یکجا 12+ و جای دیگر 16+؟ اعتقاد من این بود که به خاطر خشونت کار آن را مثبت 16 بگذارم اما مرکز گفت باید 12+ بگذاریم. به نظرم تأثیر خوبی روی سنین پایین ندارد. آیا اجرا تمدید خواهد شد یا باز اجرا؟ هنوز مشخص نیست. اما دوست دارم آن را در جشنوارههای خارجی شرکت دهم. یک فیلمساز فرانسوی و نویسندهای آلمانی کار ما را دیدند و معتقد بودند که کل متن را فهمیدهاند. جالب است که این فیلمساز فرانسوی میگفت: «من حدود 20 اجرا از آنتیگُنه در کشورهای مختلف تماشا کرده ام اما این عجیبترین آنتیگُنهای است که دیدهام.» تا به حال نمایشنامهای نداشتیم که ترکیبی از دوران معاصر و این افسانه باشد. اگر موفق به اجرا در جشنوارههای خارجی بشوم و جایزهای دریافت کنم بازهم آن را در ایران اجرا میکنم در غیر این صورت به دنبال کار تازهای خواهم رفت. متن دیگری آماده کردم که منتظر فرصتی برای آغاز آن هستم البته این بار بهصورت کارگاهی کار نخواهم کرد. 57247
چهارشنبه 27 مرداد 1395 - 13:01:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]