تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ واعـظـى مـؤثرتر از نصيحت نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804319483




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کمر خمیده مادر زیر بار بیماری نادر/چشم‌های «فهیمه» به آسمان است


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ایستاده همچون سرو؛
کمر خمیده مادر زیر بار بیماری نادر/چشم‌های «فهیمه» به آسمان است

خانواده منتظري


شناسهٔ خبر: 3724329 - سه‌شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۹
استانها > یزد

.jwplayer{ display: inline-block; } یزدـ «دیستونیا پارکینسونی» عنوان بیماری نادری است که سال‌هاست خانواده منتظری را درگیر کرده و مادری را ۱۵ سال با دست خالی به جدالی نابرابر با خود فرا خوانده است. خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها ـ نیره شفیعی‌پور: تابستان سال ۹۰ بود، همان زمان که به دنبال اولین‌ها در یزد بودم، اولین قنات، اولین بادگیر، اولین پزشک، اولین دانشجو و دیگر اولین‌ها که با خانواده‌ای آشنا شدم که آنها نیز اولین بودند، اولین افرادی که به بیماری دیستونیا پارکینسولی، بیماری بی‌رحمی که هرگونه حرکت و قدرتی را از انسان سلب می‌کند، مبتلا شدند. این بیماری از میان شش فرزند نخبه یک خانواده سه قربانی گرفت، سعید، مهدی و فهیمه، سه فرزند بی‌نظیر در اخلاق و تحصیل خانواده‌ای که پدر، سال‌ها قبل آنها را ترک کرده بود و مادر به تنهایی و با کمک همین فرزندان زندگی هفت نفره را می‌گذراند. در گزارشی که از این خانواده منتشر شد، خانم منتظری، مادر این خانواده به عنوان اسطوره‌ای در صبر و توکل و ایثار معرفی و افتخاری برای زنان این سرزمین شد. او از همان ابتدا معتقد بود که در معرض آزمایش الهی قرار گرفته، از همان وقتی که سعید پسر کوچکترش مقطع پیش‌دانشگاه را در رشته ریاضی فیزیک با معدل ۲۰ در ترم اول پشت سر گذاشت و از ترم دوم بیماری به تدریج به سراغش آمد و در اسفندماه به طور کامل او را زمینگیر کرد.

از همان وقتی که چهارماه بعد از بیماری سعید، مهدی پسر بزرگترش نیز که در دانشگاه در رشته شیمی تحصیل می‌کرد به این بیماری مبتلا و هم‌تخت برادرش شد و از همان وقتی که فهیمه، پنج سال بعد از برادرانش زمانی که دانشجوی رشته کامپیوتر بود نیز بیمار شد. تامین هزینه‌های سنگین دارو و  غذا و هزینه‌های زندگی با دست خالی او در همه این سال‌ها با توکل و امید زندگی کرد و به رغم اصرار نزدیکان و اقوام هرگز حاضر نشد حتی برای یک روز فرزندانش را به بهزیستی و دیگر مراکز نگهداری از بیماران بسپارد. خانم منتظری گزارش ما، سال‌ها هزینه‌های سنگین دارو، غذا، تشک و دیگر هزینه‌های زندگی را به تنهایی و البته با کمک‌های، بیست، سی هزار تومانی بهزیستی و کمیته امداد به دوش کشید تا اینکه پس از انتشار گزارش، خیران به کمک او آمدند و بخشی از بار زندگی را از دوش او برداشتند. امروز پس از چند سال دوباره به سراغ این مادر فداکار رفتیم، همیشه دعاگوست و محبت بی‌دریغش را سخاوتمندانه به ما هدیه می‌کند. از روزهای سختی که بر او گذشته می‌گوید و می‌گوید که بعد از انتشار گزارش مهر از وضعیت زندگی او، یکی دو سالی نفس راحتی کشید و خیران بی‌دریغ به حمایتش شتافتند اما بعد از دو سال زندگی دوباره به حالت قبل بازگشت. حال سعید و مهدی رو به وخامت گذاشت و هر روز بد و بدتر شد تا اینکه این دو برادر به فاصله کمی از یکدیگر مادر را ترک و به سوی آسمان پرواز کردند. روزگار ناخوش مادر در فراق فرزندانش می‌گوید: این سال‌ها از فراق مهدی و سعید یک چشمم اشک و چشم دیگر خون بود، دلم برای بچه‌هایم خیلی تنگ می‌شود از فراقشان زجر بسیاری کشیدم تا حدی که دچار بیماری قلبی شدم و حالا یکی در میان راهی بیمارستانم. از فهیمه می‌گوید که حال او نیز بدتر از قبل شده اما همچنان چشم امید دارد که شاید خدا او را شفا دهد، شگفت‌انگیز است که هنوز امید و توکلش را از دست نداده است. وقتی خیران خانه‌ای متناسب با شرایط نگهداری سه بیمار با شرایط سخت، شرایطی که حتی قادر به پلک زدن هم نیستند را ساختند و تحویلش دادند، برای تکمیلش ناچار شد وام دریافت کند و حالا بعد از سه سال نتوانسته اقساطش را پرداخت کند. می‌گوید: شرایط مالی بسیار بدی دارد و برای تهیه داروهای فهیمه بسیار درمانده شده و چون نتوانسته تشک تخت او را عوض کند، دختر بینوا دچار زخم بسترهای شدید شده است. به شوخی می‌گوید: «خدا همه حواسش را متمرکز من کرده و همه وقتش را برای من صرف می‌کند، جدیدا امتحان‌های سخت سخت می‌گیرد اما من هنوز هم راضی به رضای او هستم و قرار نیست میدان را خالی کنم، هنوز هم روزی هزار بار او را شکر می‌کنم به خاطر سه فرزند سالم دیگری که دارم و به خاطر حضور فهیمه که خدا هنوز نفس‌هایش را از من دریغ نکرده است». خبر خوش خانواده منتظری پس از سال‌ها زندگی در غم و بیماری در کنار همه گرفتاری‌ها و دغدغه‌هایی که دارد، یک خبر خوشحال‌کننده می‌دهد، زهرا، دختر کوچکش که ۱۵ سال در کنار مادر ایثارگرانه از خواهر و برادرهایش مراقبت کرد، بلاخره تن به ازدواج داد و سه سال پیش به عقد جوانی لایق درآمد.

خیلی از خبر خوشش نمی‌گذرد که دوباره غم بر چهره‌اش سایه می‌اندازد. سه سال است که به دلیل مشکلات مالی نتوانسته زهرا را راهی خانه بخت کند اما خانواده همسرش در نهایت تصمیم گرفتند ۱۴ مردادماه مراسم عروسی را برگزار کنند و او با دست خالی منتظر عنایتی از سوی خداست. گرچه بسیار نگران و مضطرب از مخارج عروسی است اما لبخند به لب می‌داند که خدا باز هم او را تنها نمی‌گذارد، می‌گوید: بعد از فوت مهدی و سعید، تنها دلخوشی من عروسی زهرا است و این تنها خوشحالی است که پس از سال‌ها به سراغ من آمده و امیدوارم بتوانم با لطف خدا آبرومندانه دختر مهربان و زحمتکشم را راهی خانه بخت کنم. قرض و بدهی کمر مادرم را خم کرده است زهرا نیز نگران مادر است، می‌گوید مادرم با اوج گرفتن بیماری سعید و مهدی و هزینه‌های سنگین بیمارستان و ... بعد هم فوت آنها بسیار مقروض شد و اکنون زیربار قرض کمر خم کرده است. با اینکه اضطراب و استرس ۱۴ مرداد، روز عروسی‌اش با دست خالی مادرش در چهره او نیز موج می‌زند، او نیز می‌داند که دعای مادر برای گشایش کارها بی‌اثر نخواهد ماند. می‌گوید: سال ۹۰ زندگی ما با کمک مردم خیر و مهربان دگرگون شد و از وضعیت بد قبل نجات پیدا کردیم و مادرم با همه دغدغه‌هایی که برای هزینه‌های دارو و درمان سعید، مهدی و فهیمه بیماری و هزینه‌های زندگی داشت، با سه بیمار زمینگیر از رنج مستاجری رها شد اما فکر می‌کنم این خانه که نتیجه مهر و محبت خیران بود را برای فروش گذاشته تا هم هزینه‌های عروسی من تامین شود و هم از زیر بار قرضی که دارد رهایی پیدا کند. توکل و صبر خانم منتظری مثال‌زدنی است با اطمینان خاطر می‌گوید که توکلم به خداست و خدا را هرگز بی‌رحم ندیده‌ام و می‌دانم او مزد تلاش‌ها و زحمات زهرا در نگهداری از خواهر و برادرهایش را می‌دهد و دعای مادر را در حق فرزندش بی‌جواب باقی نمی‌گذارد .









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن