تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805387811
شعری برای شهید مدافع حرم رفتی و عیان گشت که در گردش تاریخ کجایی
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شعری برای شهید مدافع حرمرفتی و عیان گشت که در گردش تاریخ کجایی
رحیم فردین از هموطنان ساکن سوئیس شعری از زبان همسر یکی از مدافعان حرم سروده و تأکید کرده است هر کسی که به جغرافیای تعالی پیروان اهل بیت(ع) ذره‌ای علاقه داشته باشد، عظمت رشادت‌های مدافعان حرم را به خوبی درک می‌کند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، رحیم فردین از هموطنان ساکن سوئیس، شعری از زبان همسر یکی از مدافعان حرم سروده است. وی در این باره گفت: هر کسی که به جغرافیای تعالی پیروان اهل بیت(ع) ذره‌ای علاقه داشته باشد، عظمت رشادت‌های مدافعان حرم را به خوبی درک می‌کند. البته خباثت و ددمنشی مخالفان نیز نشان از اهمیت والای همین امر حیاتی است. امیدوارم که سنگر مقاومت روز به روز محکم‌تر و منسجم‌تر، از این برههٔ سخت تاریخی نیز سربلندانه عبور کند.
بشنوید نوخاسته همسرِ شهیدی، غریبانه ز درگاهِ خدایی می‌خواست مدافع از حرم را، در خواب نِمایی در شوق طلب، چشم نمین از عطش عشق ناخفت که تابد ز رُخ یار، فروغ دلربایی با خویش و فلک، سر به کنارِ ترمه می‌گفت رفتی و عیان گشت که در گردش تاریخ، کجایی از پنجره در سینه دویدش، نفس‌های بهاری کان راست دل اینجاست، چون آغوش گشایی پروانۀ سرمست شنید عطر و به دنبال گلستان بیچاره ندانست که نکهت دَمَد از روح فدایی مرغ سحر از بهر گلش، نغمه چو می‌جست بر نردۀ ایوان شد و بشنید، چنین چامه سُرایی: «گفته بودم چو بیایی، غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود، چون تو بیایی» هنگام طلوع پردۀ کناری شد و آن روی پریسا لبخند همی میزد و می‌خواند، ز بزم آشنایی انتهای پیام/ک
لینک را کپی کنید
95/02/27 :: 10:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها