واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: وقتي تابلوهاي نقاشي، جاي طلا را براي بانكها ميگيرند
چند وقت قبل پنجمين دوره حراج هنر تهران هم به كار خود پايان داد. اتفاقي كه بيشك ميتواند به اقتصاد هنر كمك بسزايي كند. اصلاً اگر پيشفرض اين باشد، يعني يك اتفاق بسيار خوب در هنر ما افتاده است؛
نویسنده : كيوان امجديان
چند وقت قبل پنجمين دوره حراج هنر تهران هم به كار خود پايان داد. اتفاقي كه بيشك ميتواند به اقتصاد هنر كمك بسزايي كند. اصلاً اگر پيشفرض اين باشد، يعني يك اتفاق بسيار خوب در هنر ما افتاده است؛ اين پيشفرض كه حراجي در تهران راه افتاده است كه در آن، هنرمندان آثارشان را به بالاترين قيمتهاي پيشنهادشده ميفروشند. با اين پيشفرض ميشود گفت هنر ايران و به ويژه هنرهاي تجسمي به سرعت ميتواند به بالاترين جايگاه دست يابد و اعتباري را كه شايسته آن است كسب كند و همه هم بايد به كمك حراج تهران آيند. اما پيش از همه چيز شايد بد نباشد چند نكته را مرور كنيم و بعد به صدور حكم درباره هنرهاي تجسمي امروز ايران بنشينيم.
يك: چند سال پيش دبير گروه فرهنگ و هنر يكي از روزنامههاي معتبر بودم. همان سالها بود كه بحث اقتصاد هنر شكل گرفت. يكباره ازسوي دوستي اين پيشنهاد مطرح شد كه سه نفر از مديران دولتي صاحب نفوذ ميخواهند درباره اين موضوع به دفتر روزنامه بيايند و مناظره كنند. دوستان رسانهاي ميدانند كه با وجود بيانگيزگي كه در بسياري هنرمندان وجود دارد، معمولاً برگزاركردن يك ميزگرد به اين سادگيها نيست. نه اينكه ناممكن باشد، فقط سخت است. خيلي سخت. معمولاً چون چيزي (مادي يا معنوي) عايدشان نميشود حاضر نيستند زحمت آمدن تا روزنامه را به خودشان بدهند و خود را به ميزگردي بسپارند كه ممكن است در پايان آن نه تنها هيچ ارزش افزودهاي برايشان به ارمغان نياورد بلكه حتي موقعيتشان هم متزلزل شود و شايد هم از دست برود. با اين احوال ميزگرد انجام شد و به فاصله يكي دو ماه بعد، آن سه نفر اطراف دم و دستگاه و مركزي گرد آمدند و عواملشان هم همان مسيري را رفتند كه حالا بعضاً به حراجها و بينالها و... رسيده است. وضع اقتصادي عمدهشان هم از اين رو به آن رو شده است. ثروتي قابل توجه و تأمل كه البته از طريق هنر كمي عجيب به نظر ميرسد.
دو: مرد همهكاره حراج تهران عليرضا سميع آذر است. مردي كه چند سال پيش از اولين شواليههاي ايراني لشكر فرهنگي فرانسه شد. طبعاً حالا او بايد هم به هنر فرانسه وفادار باشد و هم فرانسه به او. هستند بسياري از كشورها كه دوست دارند نبض هنر ايران را به دست گيرند. در اين ميان بعضيها سرمايهگذاريشان بيش از بقيه است. فرانسه از همينهاست. برگزاري جلسات در سفارتخانهها و بينالها و شناختن هنرمندان جوان كشور و ايده دادن به آنها ظاهراً نوعي كمك به هنر ايران است اما شايد معنايش اين هم باشد كه فرانسه لشكري از جوانان مستعد و تواناي هنر ايران را جمع كرده است و هم به آنها ميرسد و هم ميتواند مديريتشان كند. از سوي ديگر مفاهيم و معاني مورد نظر فرانسه ميتواند به سرعت در هنر ايران جاري شود.
سه: اين روزها بعضي از بنگاههاي اقتصادي و حتي بانكها دارند پشتوانهشان را از طلا به آثار هنري تغيير ميدهند. براي مثال همين حالا يكي از همين بانكهاي خصوصي در كشور به اين سمت و سو آمده است. همين حالا در گنجينه اين بانك مجموعهاي از تابلوها وجود دارد كه چند سال پيش مثلاً به قيمت 100 ميليون تومان خريداري شدهاند و حالا بعد از كمتر از 10 سال به واسطه بينالها و حراجها كه از قضا همان بانك هم نقش مهمي در آنها داشته است، ارزششان به چندين ميليارد رسيده است. اتفاقي كه با پشتوانه طلا هيچوقت امكان اجرايي شدنش نبود. اين اتفاق اگرچه محاسن زيادي دارد اما باعث ميشود آن بانك هميشه روي ديوار باريكي راه برود. ديواري كه يك سوي آن فساد است و سوي ديگرش ارتقاي هنر و سلامت بانك.
چهار: چند سالي است در حراج تهران انتخاب آثار و خريد آنها از هنرمندان محل اعتراض بوده است. ميگفتند گروهي از كارشناسان از سوي متنفذين حراج به هنرمندان يا بعضي گالريها مراجعه ميكنند و در صورت انتخاب اثر، آنها را به واسطه اهرمهاي فشاري كه در اختيار داشتند مجبور ميكردند به قيمتهاي موردنظر خود بفروشند. بعد همه آنها در حراج تهران صاحباني صوري پيدا ميكنند كه در حراج حاضر ميشوند تا قيمت آثار را هر قدر كه ميتوانند بالا ببرند و در نهايت اين سود نه به هنر كشور كه به چند نفر خاص برسد. چند نفري كه از قضا حالا بيش از هميشه به مديريت هنري كشور نزديك شدهاند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]