واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: افتخارِ قهرماني با لباس تيم رقيب!
جدلهاي اين روزهاي «هفت» متأسفانه از موضوعات اصلي و زيربنايياش فاصله گرفته و به جدلهاي دوقطبي نسبتاً بيحاصل فراستي- تبريزي يا افخمي- روشنفكران تبديل شده كه البته در جاي خود ميتواند بحث مهمي باشد و قابل پيگيري، اما در ميان اين هايوهوي رسانهاي، موضوعي اساسي كه ميتوانست نخ تسبيح تمام حاشيههاي چند هفته اخير سينماي ايران باشد گم شد
نویسنده : امير ابيلي
جدلهاي اين روزهاي «هفت» متأسفانه از موضوعات اصلي و زيربنايياش فاصله گرفته و به جدلهاي دوقطبي نسبتاً بيحاصل فراستي- تبريزي يا افخمي- روشنفكران تبديل شده كه البته در جاي خود ميتواند بحث مهمي باشد و قابل پيگيري، اما در ميان اين هايوهوي رسانهاي، موضوعي اساسي كه ميتوانست نخ تسبيح تمام حاشيههاي چند هفته اخير سينماي ايران باشد گم شد؛ موضوعي كه ميتوانستيم با آن جنجالهاي مربوط به «دونده زمين» تبريزي را با «فروشنده» اصغر فرهادي و حاشيههاي سرمايهگذار قطرياش يكجا و از يك منظر تحليل كنيم و به نتايجي قابل بحث برسيم؛ «سرمايهگذار خارجي در سينماي ايران».
يكم: براي روشنتر شدن تاريخچه بحث بياييد ابتدا كمي به عقب برگرديم، به حدود چهار سال قبل، مهر و آبان و آذر سال ۹۱ و در اوج جنجالهاي فيلم مهم «يك خانواده محترم»، وقتي در سير اتفاقات و وقايع آن روزها به يكباره مفهوم «سينماي سفارتي»(واژهاي كه به نقش پررنگ سفارتهاي غربي در سرمايههاي خارجي سينماي ايران اشاره داشت) وارد ادبيات سينمايي مملكت شد، خود مبدعان اين مفهوم هم شايد گمان نميكردند كه موضوع «پول خارجي در سينماي ايران» پاسخ بسياري از ابهامات اساسي چرخه معيوب و گاهي عجيب سينماي ايران باشد و پرتاب مفهوم «سينماي سفارتي» به ادبيات سينمايي كشور مساوي باشد با بازشدن در صندوقچه اسرار هنري شبهروشنفكران غربزدهي وطني و فلشي به يكي از اصليترين مسائل و معضلات هنري مملكت. اما طرح و ردگيري مسئله سرمايههاي خارجي سينماي ايران پاسخي براي بسياري از چراهاي سينماي مملكت بود و بايد مدتي زمان ميگذشت و از هيجانات پديده «يك خانواده محترم» فاصله ميگرفتيم تا عمق اهميت ماجرای خود را نمايان سازد.
حالا، پس از طرح اين موضوع، حساب و كتابهاي مربوط به چرخه اقتصادي سينماي ايران كمي منطقيتر و قابل تحليلتر به نظر ميرسيد و جُز اين، طرح بحث سرمايهگذاري خارجي حتي توانست بسياري از سؤالات و شبهههاي محتوايي را هم پاسخ دهد و به تحليل و تفسير جريانهاي سينمايي كشور نيز كمك كند.
«سينماي سفارتي» و خاستگاه اقتصادياش در واقع پاسخي به پرسشهاي بيجواب سينماي ايران بود. واضح بود كه آن مناسبات اقتصادي جهتگيريهاي محتوايي مطلوب غرب را هم به سينماي ايران تزريق خواهد كرد و البته اين هم واضح بود كه شبهروشنفكران ظاهراً مستقل ايراني براي بهدست آوردن دلارهاي سفارتخانههاي اروپايي تبديل شدهاند به «سفارشيساز»هاي اتحاديه اروپا و تنها فرقشان با كساني كه سالها در ايران با برچسب «سفارشيساز» و «فيلمساز نفتي» مورد انتقاد قرار ميدادند. اين بود كه اينها متصل به پول نفت جمهوري اسلامي بودند و آنها روزيخوران سفره مالياتدهندگان اروپايي.
دوم: آن روزها البته شبهروشنفكران با آنكه از اصل ماجرا خبر داشتند، سعي ميكردند «هنر سفارتي» را جعلي ژورناليستي از سوي رسانههاي طرف مقابل جا بزنند كه تنها به كار سياستبازي ميآيد و بس. به همين خاطر هم هيچگاه خطدهي محتوايي از سوي سرمايهگذار و سفارشدهنده و تهيهكننده خارجي را نپذيرفتند، بياطلاع از اينكه بزرگان خودشان سالها قبل از توليد و جنجالي شدن آثاري مثل «يك خانواده محترم» به اين موضوع اعتراف و حتي به آن انتقاد كردهاند.
ناصر تقوايي پس از ساخت آخرين فيلمش؛ «كاغذ بيخط» در ابتداي دهه 80 در مصاحبهاي ميگويد: «سرمايه اغلب فيلمهاي فرهنگي ما، توسط خارجيها تأمين ميشود. اين از يك طرف ضايعه بزرگي است براي سينماي ايران چون باورها و چيزهاي ديگري به فيلمسازان ما تزريق ميشود، ولي از طرف ديگر اگر آنها سرمايه ندهند همين فيلمهاي معدود هم توليد نميشوند. اما تكليف فرداي ما چه ميشود؟» (به روايت ناصر تقوايي، گفتوگوي احمد طالبينژاد و ناصر تقوايي).
سوم: سؤال مهمي است؛ «تكليف فرداي ما چه ميشود؟» خب، فردايي كه تقوايي منتظرش بود امروز رسيده است و حالا مهمترين چالش، مناقشه و معضل سينماي ايران همين آثارياند كه سرمايهشان توسط خارجيها تأمين شده است. از قضا بحث هم در مورد چيزي است كه تقوايي به صراحت به آن اذعان ميكند و باقي روشنفكران حاضر به پذيرش آن نيستند؛ جهتگيري محتوايي مطلوب سرمايهگذار: «اين ضايعه بزرگي است براي سينماي ايران چون باورها و چيزهاي ديگري به فيلمسازان ما تزريق ميشود.» (به روايت ناصر تقوايي)
برگرديم به موضوع ابتداي مطلب. به دو بحث اصلي اين روزهاي سينماي ايران يعني «دونده زمين» كمال تبريزي و «فروشنده» اصغر فرهادي. تبريزي با سرمايه ژاپن فيلمي ساخته كه در آن يك ژاپني منجي ايرانيانيست كه زندگي را فراموش كرده و مردگاني متحركند. خنديدن را بلد نيستند و در تلويزيون برفك ميبينند. ادعاي فيلمساز اما در كمال تعجب نقد دولت احمدينژاد است، يعني منِ مخاطب بايد بپذيرم سرمايهگذار ژاپني حاضرشده پول ساخت دغدغههاي سياسي شخصي فيلمساز ايراني را پرداخت كند! ولي حاصل كار فيلمي از آب درآمده كه اساساً ربطي به سياست ندارد و عليه مردم است، عليه همه مردم (با تعميم). خب حالا نام چنين فيلمسازي را كه حاضر است با دريافت اندكي سرمايه تصويري آنقدر عقبمانده از مردمش به نمايش بگذارد چه بايد گذاشت؟
اما اصغر فرهادي هم كه پيش از اين بخشي از سرمايه فيلم فرانسوياش را به دليل «تلاش براي ترويج فرهنگ اروپايي» از اتحاديه اروپا گرفت و فيلمي با نگاه فرانسوي به مسئله مهاجرت و مهاجران (مهاجران يكي از مسائل اجتماعي اصلي فرانسه هستند) ساخت، اينبار با سرمايهگذاري خواهر امير قطر فيلمي ظاهراً عليه خشونت ساخته، به گفته خودش خشونتي كه باعث پديد آمدن معضلاتي مثل داعش و گروههاي تندرو ميشود.
فيلم فرهادي را البته قبل از هرگونه قضاوتي بايد ديد، اما همين جالب نيست كه نزديكترين موسسه فيلمسازي به حكومت قطر كه يكي از بزرگترين حاميان داعش است بر فيلمي سرمايهگذاري كرده است عليه خشونت آن هم در ايران؟
به خاطر ميآورم چند سال قبل محمود عزيزي براي ساخت فيلمش به طعنه گفته بود: «فعلاً كه منابع مالي در اختيار نيست و البته تهيهكنندگان هم براي سرمايهگذاري و همكاري در هر پروژهاي به تضمين احتياج دارند. شايد بايد اميدوار به پيدا كردن يك سرمايهگذار عرب باشم تا پولي براي ساخت فيلمم در اختيار ما گذارد.» و حالا معتبرترين كارگردان ايراني - به ادعاي طرفدارانش- فيلمساز همين اعراب شده است.
چهارم: «پول خارجي در سينماي ايران» نخ تسبيح و پيونددهنده بسياري از بحثها و جدلها و كشمكشهاي اين روزهاي سينماي ايران است كه بسياري از موضوعات را ميتوان با آن تحليل كرد، از جمله پديده «سينماي جشنوارهاي» كه ظاهراً موضوعي قديمي است، اما از همين منظر به سادگي قابل ارزيابيست. جالب نيست كه سرمايه ۹ فيلم از 10 فيلم ايراني حاضر در بخش اصلي كن در ادوار اين جشنواره با سرمايهاي اروپايي- هشت فيلم با سرمايه فرانسوي- ساخته شدهاند؟ و باز جالب نيست كه «جدايي نادر از سيمين» به عنوان تنها فيلم ايراني كه در محافل امريكايي بسيار ديده شد با كمك مالي «انجمن فيلم امريكا» ساخته شده است؟
از اين منظر بحث جشنوارههاي خارجي به موضوع افتخار ايرانيان از اين جوايز هم گره خواهد خورد. ورزشكاري را تصور كنيد كه در اوج دوران بلوغ ورزشياش با دريافت مبلغي با پيراهن كشوري ديگر و براي اهداف جايي جز وطن خودش در مسابقات بينالمللي شركت كند و افتخار كسب كند، آيا در اين حالت ما از قهرمان شدن يك ايراني احساس افتخار خواهيم كرد؟
سينماي جشنوارهاي، فيلمهاي زيرزميني، جريان فيلمهاي مشابه هم با مضامين سياسي، اجتماعي و... بسياري از مسائل سينماي ايران از منظر «سرمايهگذاري خارجي» به هم مرتبطند و فيلم وطنفروشي كه باعث ايجاد جنجالهاي اخير به بهانه برنامه هفت شده تنها يكي از خروجيهاي اين جريان است. اين موضوعي است كه تا امروز كمتر به آن پرداخته شده و از اين به بعد بايد بيشتر در مورد آن صحبت كرد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]