واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سال اول ابتدایی را با یک کیف قرمز کوچک و زیبا آغاز کردم که رویش عکسی از «مدرسه موشها» چاپ شده بود؛ کپل و نارنجی و گوش دراز را در این تصویر به خاطر دارم چون امتحان نقاشی ثلث آخر را از روی همین عکس نگاه کردم و کشیدم اما چون فکر میکردم دارم از روی کیفم تقلب میکنم، چنان دستپاچه بودم که یادم رفت دم موشها را بکشم!
این که من نمره امتحان نقاشی را 20 شدم، در مقابل این همه خاطره خوب که از «مدرسه موشها» در خاطر من و هم نسلانم ثبت شده، هیچ اهمیتی ندارد. نسل ما با مدرسه موشها اولین ثانیه شماریهای عمرش را تا رسیدن عقربهها به ساعت 5 عصر و شروع برنامههای کودک تجربه کرد. آن زمان نه ما آنقدرها بزرگ شده بودیم که نام مرضیه برومند برایمان معنای ویژهای داشته باشد و نه هنوز برومند آثار دیدنی و جذابش را برای کودکان و بزرگسالان ساخته بود؛ آثاری که یکی یکی بر تواناییهای مرضیه برومند صحه گذاشتند و در آلبوم خاطرات چند نسل جای گرفتند. یک خانه رویایی «خونه مادر بزرگه» هزار تا قصه داشت و ما تماشاگر شادیها و غصههای مادربزرگه، مخمل خان، آقا حنا، گل باقالی خانم، نوک حنا و نوک سیاه، نبات و هاپوکومار بودیم. با مهربانیها و میانداریهای مادربزرگه کیف میکردیم، آقا حنا و گلباقالی شبیه پدر و مادرهایمان بودند، با مخمل شیطنت میکردیم، از سر به هوایی نوک حنا و نوک سیاه حرص میخوردیم و غربت و تنهایی هاپوکومار اشکهایمان را سرازیر میکرد بخصوص وقتی آواز دلتنگی سر میداد. برای ما «خونه مادربزرگه» درس زندگی بود و فرصت آشنایی با عروسکهایی که به دوستان و کسان ما شبیه هستند و به همان اندازه متفاوت اما دوستداشتنی. دامادی آقا اسد بزرگتر که شدیم و اجازه دادند با بزرگترها پای تلویزیون بنشینیم، باز هم پای مرضیه برومند در میان بود. سریالهای خودمانی و سادهاش با قصههای جذاب، هم برای بزرگترها تماشایی بود هم برای ما که آرام آرام پا به دنیای بزرگترها میگذاشتیم.
ماجرای ازدواج اسد در سریال «آرایشگاه زیبا» نقل محافل و مجالس زیادی بود و همیشه در این محافل و مجالس یک جوان مجرد بود که او را با اسد مقایسه کنند؛ یک عمو یا دایی جوان که تصور ازدواجش قند در دل ما بچهها آب میکرد. جایی در همین نزدیکی مهم نیست تهران دقیقا از کدام نقطه بسط پیدا کرده و به تهران بزرگ بدل شده است و این هم اهمیتی ندارد که در قلب این شهر یک هتل خاطرهانگیز هست که مرضیه برومند سریال «هتل» را آنجا ساخته است؛ آنچه اهمیت دارد، قصههای سریال «هتل» و آدمهای این سریال است که غربت مسافران این شهر را چنان شیرین و دلنشین روایت میکرد. کارآگاههای دوست داشتنی
فقط کسی مانند مرضیه برومند میتواند با دو شخصیت مسن و دو بازیگر که نه ستارهاند و نه مشهور، یک سریال دیدنی بسازد. سریال «کارآگاه شمسی و مادام» با بازی پری امیرحمزه و لوریک میناسیان، بیشتر از هر چیز متکی به قصه بود و نیز شخصیتهای واقعی و باورپذیری که تماشای آنها زنگ تفریح جذابی بود بخصوص از این بابت که هر قسمت از این سریال یک قصه تازه، بیتکلف و پرکشش را روایت میکرد. غریب آشنا اسمش این بود: «زی زی گولو آسی پاسی درا کوتا تا به تا» و یک عروسک عجیب بود که به هیچ موجود دیگری شباهت نداشت اما آنقدر زود خودمانی شد که برای تماشاگر دیگر نه اسمش عجیب بود و نه شکلش! مرضیه برومند با همین عروسک عجیب، چند بازیگر و تعدادی قصه، شخصیتی ساخت که هم بچهها مخاطبش بودند و هم بزرگترها. البته بماند که برخی از بازیگران سریال «قصههای تا به تا» تا مدتها زیر سایه این سریال و نقششان باقی ماندند و هنوز که هنوز است یادشان با زیزیگولو گره خورده است.
در ستایش کتاب نسل ما این شانس را داشت که قدم به قدم از کودکی تا دنیای بزرگسالی، فیلمها و سریالهایی از مرضیه برومند برای تماشا کردن داشته باشد. بجز این که برنامههای کودکش برای بزرگترها جذاب بود، همیشه حرفی تازه برای گفتن داشت؛ به جرأت میتوان گفت یکی از جدیترین آثار تلویزیون در ستایش کتاب و کتابخوانی را مرضیه برومند ساخته است، حتی اگر «کتابفروشی هدهد» به اندازه دیگر آثارش مخاطب جذب نکرده باشد و از نگاه خیلیها جزو آثار قوی و تاثیرگذار مرضیه برومند نباشد. افسانهای برای امروز
سریال «آب پریا» انتخاب خوبی برای نوروز نبود؛ باید شبهای سرد زمستان را با تماشای این افسانه متفاوت سپری میکردیم تا لذت بیشتری از تماشای آن ببریم، اما این اتفاق نیفتاد و تماشاگران زیادی حتی آنها که به افسانهها و متلها علاقه دارند و نیز آنها که قلبشان برای طبیعت میتپد و نگران بحران آب هستند، نشد که با فراغ بال و آرامشخاطر، متفاوتترین سریال مرضیه برومند را تماشا کنند. «آب پریا» در جذب مخاطب موفق نشد، نتوانست دغدغههای مرضیه برومند را آنطور که باید به مردم یا دستکم بچهها انتقال دهد، اما نمیتوان با اطمینان گفت این سریال، به اندازه کافی خوب و موفق نبود؛ کسی چه میداند شاید روزگار افسانهها تمام شده و کسی هم نگران خشکی و کمآبی نیست! قصهها و افسانهها آثار مرضیه برومند به همین چند مورد خلاصه نمیشود؛ او سریالهای زیادی ساخته از ورثه آقای نیکبخت که ریشه در واقعیتها داشت تا آبپریا که از افسانهها میآمد و تقریبا تمام سریالهایش موفق بوده بدون این که به هیچکدام از ترفندهای مسحور کننده متوسل شده باشد. آذر مهاجر
دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت 05:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]