واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: نمایشی برای آگاه کردن دانش آموزان از اتفاقاتی که در سوریه رقم می خورد «جهاد»؛ تئاتر و طرح پرسش رادیکالیزه شدن با دانشآموزان « جهاد » در روزهای اخیر برای نخستین بار و بهدنبال حملات تروریستی پاریس و بروکسل در سالنی در شهر ترپ (Trappes) در بخش ایولین فرانسه بر صحنه رفت. تا کنون این نمایش را که ابتدا در دسامبر ٢٠١٤ در بلژیک به اجرا گذاشته شد، بیش از پنجاه هزار تن به تماشا نشستهاند، که از این تعداد، ٢٧٠٠٠ تن را دانشآموزان مقاطع راهنمایی و دبیرستان تشکیل دادهاند.
۱۳۹۵ يکشنبه ۲ خرداد ساعت 12:26
به گزارش سرویس فرهنگی پانا؛بن (Ben) با خودش عهد کرده که به سوریه برود و کافران را بکشد و دیگر به موسیقی گوش ندهد. ولی در دل شب، زمانی که دو وردستاش به خواب میروند و خودش کلاشنیکف در دست کشیک میایستد، فوری هدفوناش را از ساک بیرون میکشد و از لولهی اسلحهاش همچون میکروفونی برای خواندن ترانههای خوانندهی محبوبش الویس پریسلی استفاده میکند. این یکی از صحنههای « جهاد » است، نمایشِ تئاتریِ موفقی که با طنز و به یاری بازیگران معدود و بر صحنهای بدون دکور و خالی، داستان رادیکالیزه شدن سه جوان ساکن یکی از حومههای بروکسل و سپس سرخوردگیشان را نقل میکند.
« جهاد » در روزهای اخیر برای نخستین بار و بهدنبال حملات تروریستی پاریس و بروکسل در سالنی در شهر ترپ (Trappes) در بخش ایولین فرانسه بر صحنه رفت. تا کنون این نمایش را که ابتدا در دسامبر ٢٠١٤ در بلژیک به اجرا گذاشته شد، بیش از پنجاه هزار تن به تماشا نشستهاند، که از این تعداد، ٢٧٠٠٠ تن را دانشآموزان مقاطع راهنمایی و دبیرستان تشکیل دادهاند.
نمایش داستان اسماعیل، بن و رضا (در متن Reda)، سه دوست بیکار را که از کودکی با هم بزرگ شدهاند روایت میکند. آنها از محلهی، حالا بسیار مشهورِ، "مولن بک" در بلژیک عزیمت خود را به سوریه برنامهریزی میکنند، جایی که در آن میخواهند، پیش از خواندن حتی یک آیه از قرآن، به رویای خویش مبنی بر پیوستن به یک سازمان جهادی جامهی عمل بپوشانند. در راه سوریه، هر یک خود را در برابر پرسشهای تازهای مییابد و شروع به صحبت میکند: اسماعیل استعدادهای پنهاناش در طراحی و علاقهاش به مانگاها (نشریات کارتونی) را بروز میدهد؛ بن به شیفتگیاش به موسیقی راک و الویس اعتراف میکند، در حالیکه رضا در پشت ظاهر ساده لوح و علاقهاش به بازی ویدیویی "ندای وظیفه"، همچنان از ماجرای عاشقانهی نافرجامش با والری، دختری فرانسوی، که مادرش از ازدواجش با وی به دلیل نامسلمان بودنش ممانعت کرده، رنج میبرد.
در حالیکه هر سه آنها از درستی انتخابشان و رفتن به سوریه متقاعد شدهاند، ملاقاتشان با میشل، یک سوری مسیحی که همسرش با شلیک یک پهپاد کشته شده، و کشف خشونت فوقالعاده شدیدی که بر آن جا حاکم است، به ماجراجوییشان چرخشی هولناک میدهد. اسماعیل، که نقشش را خود نویسنده نمایشنامه و کارگردان اسماعیل سعیدی بازی میکند، دیگر خیلی از اعتقاداتش مطمئن نیست، و میان بن و اندیشههای رادیکالش و رضا که در نهایت تحمل و عشق دیگری را ترجیح میدهد، سرگردان شده است.
"کاشت بذر اندیشه در اذهان"
زمانی که اسماعیل سعیدی (Ismaël Saidi)، هنرمند ٣٩ سالهی مسلمانِ معتقدِ ساکن شاربِک، محلهی مجاور «مولن بک» ـ محل زندگی بسیاری از عوامل حملات تروریستی پاریس و بروکسل ـ در تابستان ٢٠١٤ این آخرین نمایشنامهاش را مینوشت، اصلا گمان نمیکرد که سیر حوادث چنین طنینی به اثرش ببخشد.
وقتی چند ماه بعد و در پایان همان سال، نمایش این افسر سابق پلیس که دارای تحصیلات دانشگاهی در رشته مطالعات اجتماعی است بر صحنه رفت، خیلی زود و بهواسطهی بُرد آموزشیاش موفقیت بزرگی کسب کرد. وزارت آموزش و پرورش بخش فرانسوی زبان بلژیک، آن را در حیطهی منافع عمومی تشخیص داد و پنجاه اجرای آن را تضمین کرد.
در جلسهی بحث و بررسیایی که پس از پایان نمایش صورت میگیرد و عملا به سنتی در تمامی اجراهای «جهاد» بدل شده، سعیدی برای ١٨٠ دانشآموز فرانسوی که کیپ تا کیپ سالن را پر کردهاند، از فضایی که نگارش اثرش در آن شکل گرفته، میگوید: «در سال ٢٠١٤، در تلویزیون مصاحبه مارین لو پن (رهبر حزب راست افراطی فرانسه) را در مورد جوانانی که عازم جهاد میشوند، تماشا میکردم. او گفت که این موضوع، تا زمانی که این جوانان بروند و دیگر بازنگردند، برایش هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. من این نمایش را برای پاسخ به این (موضعگیری) نوشتم.» یکی از دختران جوان تماشاگر با فریاد «پاسخ عالی» واکنش نشان میدهد.
"برای ما پیدا کردن هویتمان دشوار است"
این که این دانشآموزان اینگونه به نمایش عکس العمل نشان میدهند، بیشک به پرسشهای طرح شده در «جهاد» و در صدرشان همان مسئله هویت باز میگردد. نسرین، دختر ١٦ سالهای است که بازتابی از دلمشغولیهای هویتی خود را نزد شخصیت رضا بازیافته: «من فکر می کنم که برای ما مسلمانان، پیدا کردن هویتمان خیلی دشوار است. خانواده من از الجزایر میآید. در حالیکه اینجا ما را بهعنوان مسلمان در نظر میگیرند، وقتی به الجزایر سفر میکنیم، در آنجا به ما میگویند "مهاجر".
اهمیت مسائل مربوط به هویت با در نظر گرفتن این واقعیت که امروزه ترپ در چشم بسیاری "مولن بک" فرانسه را تداعی میکند، بیشتر میشود. این مقایسه، که برای کارگردان نمایش چندان قبول نیست، از این امر ریشه میگیرد که این شهر کوچک با سی هزار سکنه، در سالهای اخیر دستکم شاهد عزیمت سی نفر به سوریه برای جهاد بوده است.
هر چه هست، دانشآموزان حاضر در سالن، با آنکه بیشترینشان شخصا کسی را میشناسند که به افراطی گری روی آورده و عازم سوریه شده است، با نمایش «جهاد» ارتباط خوبی برقرار میکنند. هر چند همه چیز از شکنندگی فضا دم میزند: در دو جلسهی بحث و گفتوگویی که در پی دو اجرای نمایش برقرار میشود، بارها این سوال پرسیده میشود که «این نمایش را آوردهاید به ترپ، چون ما را با "مولن بک" مقایسه میکنید؟"
پس اسماعیل سعیدی توضیح میدهد که ابتکار دعوت از او و نمایشاش به رشید بنزین (Rachid Benzine) اسلام شناس و پژوهشگر علوم سیاسی که خودش اهل این شهر است و مدام در آن کنفرانسهایی حول رادیکالیزه شدن جوانان و پرسشهایی از این دست برگزار میکند، باز میگردد. و البته مقامات آموزش و پرورش منطقه، معلمین مدارس و دبیران دبیرستانها نیز پس از مشاهده نمایش از این دعوت حمایت کردهاند.
با اینهمه، هیچ پوستری در مقابل سالن شهرداری که «جهاد» در آن به اجرا درآمد، نصب نشده است. چیزی که نشان میدهد موضوع همچنان در این شهر از حساسیت بالایی برخوردار است. اما علیرغم این وضعیت، مسئولان مدارس مایل نیستند خود را به موضوع بیتفاوت نشان دهند. برای ایشان، هم چنان که برای اسماعیل سعیدی، آگاه کردن دانشآموزان از ماهیت واقعی آنچه در سوریه جریان دارد، یک نیاز فوری است.
گزارش: فهیمه نجمی روزنامه نگار و پژوهشگر تئاتر مقیم فرانسه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]