تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده بگويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819780884




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فرعونیت سرقت نوین نظام سلطه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فرعونیت سرقت نوین نظام سلطه
خبرگزاری فارس: فرعونیت سرقت نوین نظام سلطه
سیستم «تحمیق و استعلا» ابزار پست و رذلی است که در این موقعیت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دو انسان بالغ و برخوردار از عقل و آزادی را تصور کنید. هر کدام دارای نظام فکری مبتنی بر اعتقاداتی است که اعمال او را راهبری و منافعش را صیانت می‌کند و برای خطرات راه چاره می‌نماید. حال اگر یکی از آن‌ها چشم به منافع شخص دوم دوخته باشد، کدام راه برای تصاحب منافع او ساده‌تر و کارآمدتر است؟ آیا توسل به زور و برخورد فیزیکی در مقابل یک انسان آزاد و قوی راه مناسبی به نظر می‌رسد؟ بی‌گمان خیر. چراکه احتمال پیروزی و رسیدن به هدف، از شکست و صدمه‌دیدن شخص سارق اگر کم‌تر نباشد، بیش‌تر نیست. اما اگر سارق به وسیله‌ای بتواند شخص دوم را مطیع خود کند، به طوری که به خودی خود تسلیم شود، در این حال نه تنها منافع آن شخص بلکه وجود او نیز تحت اختیار سارق قرار گرفته است. در حقیقت سارق هم عقل شخص را دزدیده است هم مال او را! سیستم «تحمیق و استعلا» ابزار پست و رذلی است که در این موقعیت مورد استفاده قرار می‌گیرد. سارق برای رسیدن به این مقصود، ابتدا با یکی از روش‌های تحمیق(نادان‌کردن- نادان شمردن)، سیستم محکم تعقل و اعتقادات صحیح شخص هدف را تضعیف و تخریب کرده، از لحاظ عقلی خلع سلاحش می‌گرداند. با تخریب و تضعیف سیستم اعتقادی و فکری، تصور شخص هدف نسبت به داشته‌ها و نداشته‌های خویش تغییر می‌یابد؛ چرا که دیگر واقعیت را به درستی درک نمی‌کند. اعتماد به نفس درونی در مقابل نیروی مخرّب بیرونی کاهش می‌یابد. در این‌جاست که سارق با یکی از روش‌های استعلا(برتری‌طلبی) خود را غالب و چیره نشان می‌دهد. در نتیجه شخص هدف که در درون از هویت تهی یا ضعیف شده است، در مقابل هرآن‌چه در بیرون از خویش برتر ببیند کرنش خواهد کرد. سارق که خود را برتر نمایش می‌دهد، در چشم شخص هدف بزرگ جلوه می‌کند و در نهایت به مقصود می‌رسد؛ چراکه هدف مطیع شده، خود را در اختیار فرد سارق قرار می‌دهد. البته این دام چنان قوی نیست که در مورد تمام افراد موفق جلوه کند؛ چرا که تحقق مرحله اول سیستم ساده نیست. تنها کسانی گرفتار این دام می‌شوند که اعتقادات و فرهنگی سست داشته باشند و این جز در دوری از راه خدا نخواهد بود. دزدی عقول: شیوه سلطه‌گر روش‌های گوناگونی برای تحمیق و استعلا استفاده می‌شود. در این نوشتار به دو روش اشاره می‌شود. دو روش اول در استعلا و تحمیق «مغالطه فرعونی برای جازدن ارزش‌های پست به عنوان ارزش‌های حقیقی» و «تحقیر، پوچ‌انگاری فرهنگی و نمایش ناکارآمدی آن در شخص هدف» است. به نظر می‌رسد این روش را بتوان در قرآن کریم مورد دقت قرار داد. پس از دعوت فرعون به خداپرستی توسط حضرت موسی(علیه‌السلام) و در نتیجه نافرمانی آنان، بلاهای بزرگی بر مردم مصر نازل شد. در این قسمت از داستان خداوند در سوره مبارکه زخرف به نکته‌ای اشاره می‌کند که آن را از تفسیر نمونه دنبال می‌کنیم: «منطق موسى(علیه‌السلام) از یک‌سو، معجزات گوناگونش از سویى دیگر، و بلاهایى که بر سر مردم مصر فرود آمد و به برکت دعاى آن حضرت برطرف شد از سوى سوم تاثیر عمیقى در محیط نهاد، افکار توده هاى مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت و تمام نظام مذهبى و اجتماعى آنان را زیر سؤال برد. این‌جا بود که فرعون با سفسطه بازى و مغلطه کارى مى خواست جلوی نفوذ حضرت را در افکار مردم مصر بگیرد، دست به دامن ارزش‌هاى پست حاکم بر آن محیط مى زند، و خود را با توسل به این ارزش‌ها با موسى مقایسه مى کند تا برترى خویش را به ثبوت رساند، چنان‌که قرآن در آیات مورد بحث مى گوید: « فرعون در میان قوم خود ندا داد که اى قوم من! آیا حکومت سرزمین پهناور مصر از آن من نیست؟ و این نهرهاى عظیم تحت فرمان من قرار ندارد؟ و از قصر و مزارع و باغ‌هاى من نمى گذرد؟ آیا نمى بینید؟»1 ولى موسى چه دارد؟ هیچ، یک عصا و یک لباس پشمینه! آیا شخصیت برتر از آن او است یا از آن من؟ آیا او سخن حق مى گوید یا من مى گویم؟ و به این ترتیب فرعون ارزش‌هاى قلابى را به چشم مردم مصر کشید، و همانند بت پرستان عصر جاهلیت در برابر پیغمبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) مال و مقام را ارزش‌هاى واقعى انسانى گرفت. البته فرعون از واقعیت امر چندان غافل نبود، و به بى اعتبارى این ارزش‌ها کم‌و‌بیش توجه داشت، ولى «او قوم خود را تحمیق کرد، و عقول آن‌ها را سبک شمرد(عقول قوم خود را دزدید و فریبشان داد2) و از وى اطاعت کردند»! (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ3)4» فرعون با این مغالطه، مردم را به اشتباه انداخت و با توسل به امور مادی خود را برتر نشان داد. علت غلط‌بودن استدلال فرعون، مغایرت با واقعیت خارجی عالم است. او اموری مادی مانند حکومت مصر و نهرها و باغ‌هایش را به‌عنوان «ارزش» و رتبه‌ای برای خود محسوب کرد؛ درحالی که واقعیت، بی‌ارزشی امور مادی تحت اختیار فرعون و برتری حقیقی حضرت موسی(علیه‌السلام) بر او بود. در این حال، عقول دسته‌ای از مردم به خاطر توجه به مغالطه فرعونی و بی‌توجهی به فطرت الهی دزدیده شد و توان تشخیص حق را نداشتند. بنابراین به جای پیروی از پیامبرالهی مطیع فرعون شدند. «اصولا راه و رسم همه حکومت‌هاى جبار و فاسد این است که براى ادامه خودکامگى باید مردم را در سطح پایینى از فکر و اندیشه نگه دارند و با انواع وسائل آن‌ها را تحمیق کنند. مردم را در یک حال بی‌خبرى از واقعیت‌ها فرو برند، ارزش‌هاى دروغین را جانشین ارزش‌هاى راستین نمایند، و دائما آن ها را نسبت به واقعیت شست‌وشوى مغزى دهند. چراکه بیدارشدن ملت‌ها و آگاهى و رشد فکرى آنان بزرگ‌ترین دشمن حکومت‌هاى خودکامه و شیطانى است و بنابراین با تمام قوا با آن مبارزه مى کنند! این شیوه فرعونى یعنى «استخفاف عقول» با شدت هرچه تمام‌تر در عصر و زمان ما بر همه جوامع فاسد حاکم است. اگر فرعون براى نیل به این هدف وسائل محدودى در اختیار داشت، طاغوتیان امروز با استفاده از وسائل ارتباط جمعى، مطبوعات، فرستنده هاى رادیو تلویزیونى و انواع فیلم‌ها به استخفاف عقول ملت‌ها مى پردازند، تا در بی‌خبرى کامل فرو روند و مطیع آنان گردند. جالب این‌که خداوند آیه فوق را با این جمله تکمیل و پایان مى دهد « آن‌ها گروهى فاسق بودند». اشاره به این‌که این قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل نبودند تسلیم چنین تبلیغاتی‌ نمى شدند و اسباب گمراهى خود را به دست خویش فراهم نمى ساختند. به همین دلیل آن‌ها هرگز در این گمراهى معذور نبودند. درست است که فرعون عقل آن‌ها را دزدید و به طاعت خویش واداشت، ولى آن‌ها نیز با «تسلیم کورکورانه» موجبات این دزدى را فراهم ساختند. آرى! آن‌ها فاسقانى بودند که از فاسقى تبعیت مى کردند. سرانجام کار آن‌ها به کجا رسید؟!  مى فرماید: «هنگامى که ما را با اعمالشان به خشم آوردند از آن‌ها انتقام گرفتیم، و همه را غرق نمودیم»»5 در نتیجه این سیستم را از دو جهت می‌توان ارزیابی کرد: اول از باب مقدمه که اطاعت در نظام فاسد بر اساس تحقیر مردم است. و دوم از باب نتیجه، که خودباختگى و تهى‌شدن از هویّت سبب تسلیم‌شدن در برابر طاغوت ها است.6 (طاغوت به معنای هر معبود غیر از خداست7؛ چرا که اطاعت از کسی که خدا او را برای سرپرستی جامعه قرار نداده است، پرستش غیر خدا محسوب می‌گردد.8) سلطه و فساد از طرف حاکم یا مردم در مثال فرعون، تحمیق مردم به وسیله حاکم و رأس هِرم جامعه صورت می‌گیرد. یعنی روندی از بالا به پایین دارد و به دلیل فاسد‌بودن حاکم، مردم تحت تاثیر قرار گرفته، فاسد و مطیع می‌شوند. سیاست‌های غربی در زیر سلطه نگه داشتن جوامع خودشان به خوبی می‌تواند مصداق جریان تحمیق فرعونی را به تصویر کشد. دولت هایی که با «ترویج مادی‌گرایی بی‌حد، بی‌بندوباری اخلاقی و خشونت» سعی دارند مردم کشورهای خود را در بی‌خبری نگه داشته و از قیام آنان علیه ظلم گسترده حاکمان جلوگیری کنند.  اما گاهی این روند از پایین به سمت بالاست. یعنی زمانی هم که حاکم صالح و مردم فاسد باشند ممکن است این حالت پدیدار شود. مثال بارز این حالت، حکومت جانشین برحق پیامبر (صلی الله علیه و آله)، امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) بود. در آن حکومت، رأس هِرم جامعه، صالح و اجراکننده اوامر الهی بود. اما به دلیل تأثیرات ناروا و مفسده‌انگیزی که در اثر غضب خلافت و دوری از معارف اهل‌بیت(ع) در روح و روان مردم آن زمان به جای مانده بود، در دوره حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آنان به فسادی کشیده شده بودند که کم‌کم در حال بروز و ظهور بود. مخالفت‌های مکرر مردم با امام، جنگ‌افروزی‌های پیاپی خواص فاسد، تبعیت کورکورانه مردم از منافقان داخلی و دشمنان خارجی مانند معاویه و در نهایت ترور رهبر عادل، همگی القای فشار از ناحیه مردم فاسد به سمت حاکم صالح بود تا نگذارند اوامر الهی به طور کامل در جامعه محقق و سایه عدل علوی بر تمام جوامع گسترده شود.  این روند تا جایی گسترده شد که در واقعه کربلا به حد نهایت رسیده، به قتل بی‌رحمانه نوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و فرزندان و یاران او می‌رسد. پذیرش فرهنگ بیگانه، نتیجه «نه» به فرهنگ خودی گفته شد که مرحله اول در سیستم تحمیق، تخریب فرهنگ و هویت شخص یا جامعه هدف است. تهاجم فرهنگی که از سوی کشورهای غربی بخصوص آمریکا طی چند دهه گذشته نسبت به کشورهای هدف ـ به‌ویژه اسلامی- اجرا می‌شود را می‌توان در راستای همین سیستم دانست. هر جا که منافعی مادی به چشم می‌خورد مورد طمع آنان قرار گرفت و برای رسیدن به آن منافع به تحمیق مردم و تغییر فرهنگ آنان روی آوردند. و هر کشور و ملتی که در این دام گرفتار شد شکست خورد و متضرر شد. «علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده فرهنگ‌هاست. هرجا غربی‌ها وارد شدند، فرهنگ‌های بومی را نابود کردند، بنیان‌های اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آن جایی که توانستند، تاریخ ملت‌ها را تغییر دادند، زبان آن‌ها را تغییر دادند، خط آن‌ها را تغییر دادند.9» و این تخریب هویت که با روش‌های مختلف صورت می‌گیرد در حالی است که فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. تهاجم فرهنگ است یا تبادل؟ ممکن است چشم بستن به روی واقعیت‌های جامعه، شبهه «توهم توطئه10» را به ذهن متبادر سازد. اشکال‌تراشی نسبت به این‌که غرب برای ما فرهنگی غنی و متمدن پیشنهاد می‌کند و این دشمنی نخواهد بود. اما باید گفت که «تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگی‌ها و زبده‌گزینی از فرهنگ‌های دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب... یک وقت هست که یک انسان با میل خود و بر طبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگی‌اش یک نوع غذا، یک نوع دارو یا ماده‌ لازمی را انتخاب می‌کند و آن را داخل جسم خودش می‌کند؛ این، گزینش است، که چیز خیلی خوبی است؛ اما یک وقت هست که یک نفر را می‌خوابانند و ماده‌ای را که نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، به‌زور در حلقش می‌ریزند، یا به او تزریق می‌کنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان کاری که با ملت ایران در طول سال‌های متمادی کردند. از سیاستمدارانی که وابسته بودند، از آن‌هایی که با قراردادهای مالی دهنِ‌شان را می‌بستند، هیچ توقعی نیست؛ اما از شخصیت‌های علمی و فرهنگی در آن دوران این انتظار و توقع بود که اگر دارای هر عقیده‌‌ای هستند، ولو اسلام را هم قبول ندارند و ایمان اسلامی هم ندارند، برای هویت فرهنگی این ملت ارج قائل شوند؛ اما ارجی قائل نشدند؛ دروازه‌ها را باز کردند و چشم‌ها را بستند و مجذوب و خیره شدند و ما را عقب انداختند. به خاطر همین، ما در میدان علم و فناوری عقب ماندیم.11» این روند در پیش از انقلاب به طور گسترده‌ای در ایران اعمال شد. انگلیس با قراردادن نظام دیکتاتوری یعنی خاندان پلید پهلوی بر مسند حکومت ایران، پنجاه‌وچند سال این مملکت را در درخشان‌ترین فرصت‌های جهانی معطل و معوق گذاشت. نه فقط از لحاظ سیاسی و امنیتی، بلکه از لحاظ فرهنگی نیز ما را عقب نگه داشتند. چنین بود که این استیلای فاسد و فرعونی در روندی از بالا به پایین راه را بر صلاح مردم بسته بود. پس از انقلاب اسلامی این رویه به شکل قابل توجهی تغییر کرد. مردم با تکیه بر نیروی ایمان و رهبری مردی الهی مقابل نظام طاغوتی وابسته به استعمارگران خارجی قیام کردند. ایران به خط مقدم جبهه مبارزه با بزرگ‌ترین کانون استعماری یعنی آمریکا و هم‌پیمانانش بدل شد و مردم با شعار «مرگ بر آمریکا» سیاست خارجی کشور ـ مبنی بر ایستادگی در برابر اِعمال قدرت و نفوذ امریکا- را همراهی کردند. بنابراین این دام گسترده از زمان نظام‌های طاغوتی پادشاهی با وقوع انقلاب ـ بخصوص در حیطه سیاست خارجی- برچیده شد. اما آن‌چه اکنون نگران‌کننده به نظر می‌رسد، باقی‌ماندن برخی آثار و رگه‌هایی از آن القائات مسموم در فرهنگ عمومی است به طوری که امروز پس از سی سال خوداتکایی ملت ایران، برخی اعتماد به نفس کافی به دست نیاورده، به فرهنگ بیگانه چشم دوخته‌اند. در موقعیت حاضر که حاکم جامعه صالح است، اگر جامعه به دلایل مختلف راه صلاح را گم کند، القای فشار از پایین به بالا صورت می‌گیرد. تخریب هویت جمعی و درنتیجه دوری عامه از فرهنگ خودباوری دینی، حتی با وجود رهبر صالح، خطرساز خواهد بود؛ چراکه این مساله در مواقع بخصوصی که عامه نقش اصلی را در سرنوشت کشور ایفا می‌کنند -همچون انتخابات- تاثیرگذار می‌شود. برای نمونه، القای باور «ما نمی‌توانیم» است. این باور که از سال‌ها قبل به جامعه ایرانی با هدف تحقیر ملت ایران در درون و کاهش اعتماد به نفس مردم القاء شده بود، هم اکنون نیز تاثیرات خود را در میان عامه نمایش می‌دهد. این خودکمتر‌بینی که در مقابل «بزرگ نشان دادن» آمریکایی محقق شد سمی بود که در شاهرگ نیروی جامعه وارد گردید تا آمریکا را آن بهشت موعود بپندارد. این گونه شد که عده‌ای هر آن چه از فرهنگ و آداب و رسوم را که رنگ و بوی آمریکایی و تمدن غربی داشته باشد، خوب و هرچه را که رنگی از ایران و سنّت و فرهنگش داشته باشد، پست تلقی می‌کنند. رد پای دزد در رسانه ملی در حوزه هنر نیز می‌توان رد پای سیستم تحمیق را دنبال نمود. رسانه‌هایی از قبیل سینما و تلویزیون به سبب گستره فراگیر و تاثیر انکارناپذیرشان می‌توانند ابزار خوبی برای القای اندیشه‌ها به یک جامعه باشند. به همین سبب وظیفه  این حوزه بسیار سنگین و خطیر است. اما متاسفانه سینمایی که به امر امام امت(رحمه الله علیه) می‌بایست: «کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه «‌اسلام امریکایی‌« باشد... نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، ...12» باشد، در برخی حوزه‌ها دانسته یا نادانسته در زمین تیم حریف بازی می‌کند و بعضا گل به دروازه خودی می‌زند. درست است که سینما باید برای حل معضلات، محل بازنمایی نقاط کور و پرچالش جامعه باشد؛ اما نمایش تیرگی‌های یک جامعه تا جایی که به «سیاه‌نمایی» بکشد و تاثیر معکوس بگذارد، عملکرد صحیحی نخواهد بود. به همین علت نمایش مکرر تلخی‌ها و ضعف‌های جامعه متدین یا سنتی ایرانی بدون «همپوشانی به میزان کافی» آن با نمایش جنبه‌های موفق زندگی این طیف از جامعه، به تحقیر این جامعه می‌انجامد؛ تحقیری که نتیجه‌ای جز القای ناکارآمدی فرهنگ سنتی و اسلامی نخواهد داشت؛ همان چیزی که در سیستم «تحمیق و استعلا» برای تخریب و تضعیف روحیه حریف به کار می رود تا دشمن، فرهنگ جایگزین را تزریق کرده، جامعه را مطیع امیال و اهداف خویش کند. تحقیر جامعه ایرانی در سینمای ایران فیلم‌هایی از قبیل «جدایی نادر از سیمین»، «کلاشینکف»، «مهمان مامان»، « ثریا»، «گشت ارشاد»، «سنتوری»، «واکنش پنجم»، «بیخود و بی‌جهت»، «دختران» و ... گذشته از داستان‌های متفاوتشان، نمایش مکرر پلیدی‌ها، ضعف‌ها و ناتوانی‌های جامعه سنتی، اسلامی یا حتی صرفا ایرانی است که شخصیت‌ها چاره‌ای جز تحمل شرایط ایران و ایرانی‌بودن ندارند. و این تحقیر بیش از پیش زمانی قوت می‌گیرد که در کنار این سینما، نمایش مکرر فیلم‌های غربی است که به وجهی کاملا هدفمند، در جهت ستایش، تقویت و برترنشان دادن دنیای غرب به‌ویژه آمریکاست. آیا این تقابل در ذهن مخاطب ایرانی نتیجه‌ای جز کاهش خودباوری، امید، سستی عقیده و در نهایت کرنش نسبت به آمریکا یا همان دشمن دارد؟ برای نمونه از این دیدگاه نگاهی گذرا به فیلم «جدایی نادر از سیمین» خواهیم داشت. این فیلم که در سال 1389به کارگردانی اصغر فرهادی ساخته شد، داستان مادری به نام سیمین است که می‌خواهد از شوهر خویش نادر با وجود دختری نوجوان جدا شود. علت این جدایی، تصمیم سیمین به ادامه زندگی در خارج از کشور و اصرار نادر بر ماندن در ایران و نگهداری از پدر سالخورده خویش است. در این میان، زن و مردی مذهبی و سنتی از خانواده‌ای فقیر و جنوب شهری وارد داستان می‌شوند. گذشته از اتفاق‌ها و چالش‌های به وجود آمده میان این دو خانواده، نمایش بدبختی‌های زندگی این زن و مرد سنتی و مذهبی دردناک و بسیار تحقیرآمیز می‌نماید.  زن و مردی که ظاهرا می‌خواهند به قوانین شرع پایبند باشند اما نه‌تنها این قوانین به آن‌ها کمکی نمی‌کند که بعضا باعث خرابی‌های بیش‌تر می‌شود. در نگاه کلی‌تر، کاراکترهای این فیلم، چه مذهبی و سنتی چه امروزی و غرب‌گرا، یا بدبخت و فقیرند یا درمانده و غمگین، یا در مشکلات غوطه‌ورند یا با یکدیگر در حال ستیز و فرار. و همه  این مشکلات،گویی ناشی از چهارچوب‌های فرهنگی و سنتی مکان زندگی آنان یعنی ایران است؛ ایرانی که سیمین از ابتدا تا انتهای فیلم در حال فرار از آن به سوی بهشتی است که در خارج از کشور برای خود تصور کرده و حتی حاضر است به خاطر آن دختر نوجوانش را در چالش ترک پدر یا مادر تنها بگذارد. ایران؛ مهد فرهنگ و تمدن القای این زاویه نگاه در برخی حوزه‌های سینمای ملی، خواسته یا ناخواسته کمک به پروژه دشمن در خنثی‌سازی اعتماد به نفس جامعه ایرانی است و این القائات، دور از حق و نسبت به واقعیت‌های موجود، بی‌انصافی است؛ زیرا این جامعه، از گذشته‌های دور برخوردار از غنی‌ترین فرهنگ‌ها بوده است و روزی که در اروپا قرون وسطی مظهر سیاهی و تاریکی و هیچ‌ندانی به شمار می‌آمد، ایران مهد عالمانی چون ابن سینا بود و برترین نظریات را در فلسفه و پزشکی و هندسه و ریاضیات و سایر علوم و فنون خلق می‌کرد و می‌نوشت و تعلیم می‌داد. این ملت سه دهه توانسته است مقابل متکبرترین سلطه‌گران بایستد و دست رد به سینه هرگونه وابستگی زند. بنابراین توجه به گذشته این ملت و وضع کنونی ایران اسلامی و جایگاه آن در جهان معاصر، انسان را به این انحراف فرهنگی حساس‌تر می‌کند. البته نباید آثار اخلاقی و فاخر ایرانی را از نظر دور داشت که در عین پرداختن به زندگی ساده ایرانی، فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی را به زیبایی به تصویر کشیده‌اند؛ آثاری مانند «پروازمرغابی‌ها»، «بچه‌های آسمان»، «دیده‌بان»، «راه آبی ابریشم»، «آسمان من»، «عملیات پایتخت»، «قلاده‌های طلا» و ... را باید از جمله آثاری دانست که القای مثبتی در جهت باور «ما می توانیم» دارند. همچنان که در سیستم دشمن، تحمیق و پایین نگه داشتن سطح آگاهی مردم، روشی کلیدی برای نفوذ در اندیشه‌ها و تسخیر قلوب است، برای مقابله بایست در جهت عکس قدم برداشت. یعنی با آگاهی‌بخشی روزافزون به مردم، سرمایه‌گذاری برای تقویت اعتقادات مذهبی آنان و نیز تولید آثار فاخر سینمایی که نیروهای درونی کشور را به آگاهی مردم برسانند، می‌توان از این دام استکباری دشمن رهایی یافت. پی‌نوشت‌ها 1. زخرف،51 2. سید محمد باقر موسوى همدانى ، ترجمه تفسیر المیزان ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه  مدرسین حوزه علمیه قم ، 1374،چاپ پنجم ، ج 18،ص 166 3. زخرف،54 4. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیه، تهران ، 1374 ش ، چاپ اول،  ج 21، صص 83 تا 85 (با تصرف) 5. ناصر مکارم شیرازی، پیشین، صص 83 تا 85 (با تصرف) 6. محسن قرائتى، تفسیر نور، مرکز فرهنگى درس‌هایى از قرآن ، تهران ،1383 ش، چاپ یازدهم ، ج 10 ص 464 (با ‌تصرف) 7. فرهنگ فارسی معین 8. «اطاعت در معنای عبادت» را می توان از آیات قرآن استنباط نمود همان طور که در آیه 60 سوره مبارکه یس (أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی  آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین) ««عبادت» در جمله «لا تعبدوا الشیطان» به معنى «اطاعت» است؛ زیرا عبادت همیشه به معنى پرستش و رکوع و سجود نمى آید، بلکه یکى از اشکال آن همان اطاعت کردن است، چنان‌که در آیه 47 سوره مؤمنون مى خوانیم که فرعون و اطرافیانش بعد از مبعوث شدن موسى(ع) و هارون(ع) گفتند: (أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ) «آیا ما به دو انسانى که همانند ما هستند ایمان بیاوریم، در حالى که قوم آن‌ها عبادت و اطاعت ما مى کردند»؟! و در آیه 31 سوره توبه مى خوانیم: خداوند در باره یهود و نصارى مى فرماید « اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً»: «آن‌ها دانشمندان و راهبان خود را معبودانى در برابر خدا قرار دادند، همچنین مسیح فرزند مریم را، در حالى که جز به عبادت خداوند یگانه که هیچ معبودى جز او نیست دستور نداشتند». جالب این‌که در روایتى از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) که در ذیل این آیه آمده چنین مى خوانیم:  اما و اللَّه ما دعوهم الى عباده انفسهم، و لو دعوهم ما اجابوهم و لکن احلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا فعبدوهم من حیث لا یشعرون! «به خدا سوگند آن‌ها(دانشمندان و راهبان) یهود و نصارى را به عبادت خویشتن دعوت نکردند، و اگر دعوت مى کردند هرگز یهود و نصارى دعوتشان را اجابت نمى نمودند، ولى آن‌ها حرامى را براى ایشان حلال و حلالى را حرام کردند (و آن‌ها  پذیرا شدند) و به این ترتیب بدون توجه آنان را پرستش کردند.» (وسائل جلد 18 صفحه 89 (ابواب صفات القاضى باب 10) حدیث 1) نظیر همین معنا با تفاوت مختصرى در روایات دیگر نیز وارد شده است؛ از جمله در روایتى از امام صادق(ع) مى خوانیم: «من اطاع رجلا فى معصیه فقد عبده؛ کسى که انسانى را در معصیت پروردگار اطاعت کند او را پرستش کرده»! (وسائل ج 18 ص 91 (ابواب صفات القاضى باب 10) حدیث 8 و 9. )) (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، تهران ، 1374 ش ، چاپ اول ، ج 18، ص 425) 9. بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در دیدار جوانان استان خراسان شمالی،23/7/1391 10. جالب آن که همین نظریه‌ «توهم توطئه» توسط نظریه پردازان یهودی-صهیونیستی چون کارل پوپر، مورد توجه و نظریه پردازی جدی قرار گرفته است. 11. بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای پس از بازدید از سازمان صدا‌ و ‌سیما، 28/2/1383. 12. صحیفه امام خمینی (رحمه الله علیه)، ج 21، ص 145و146.  راضیه‌سادات تنکابنی فصلنامه فرهنگ پویا شماره 31. انتهای متن/

95/01/25 :: 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن