واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: 7 مسأله كليدي آموزش و پرورش- سيدرضا صالحي اميري* سالروز شهادت متفكر و معلم والامقام، استاد مرتضي مطهري و بزرگداشت مقام معلم، فرصت بسيار مناسبي است تا نسبت به ضرورت تحول در نظام آموزش و پرورش سخن به ميان آيد. چرا كه توسعه و پيشرفت كشور در گرو توسعه و تحول نظام تعليم و تربيت است.
به بيان دقيقتر اگر رسيدن به سطح مطلوب رفاه، ميوه درخت توسعه و دستيابي به قلههاي فضيلت، هدف غايي آن باشد، ريشههاي اين درخت در آموزش و پرورش است و بديهي است كه بدون داشتن ريشههاي تنومند و مقاوم نبايد انتظار محصول پرباري داشت.توسعه و تحول واقعي در نظام آموزشي منوط به توجه به هفت مسأله كليدي است:يكم- بازيابي جايگاه، كرامت و شخصيت معلم: معلم كليد تحول آموزش و پرورش است و مادامي كه اين اصل به يك باور قلبي در نظر مديران و دست اندركاران اين عرصه تبديل نشود هر اقدامي در جهت اصلاح روند آموزش ناقص و ناكارآمد است. معلم براي اثربخشي و نافذ بودن تربيتش بر فرزندان ما نبايد دغدغه معيشت و برخورداري از حداقلهاي يك زندگي آبرومندانه را داشته باشد تا بتواند با خاطر آسوده و با تمام ظرفيت خود نسبت به تعليم و تربيت دانش آموزان همت گمارد. در اين صورت است كه تلاش ميكند با كسب آگاهيهاي لازم و درك صحيح تحولات محيطي در سطوح ملي و فراملي و تخصص كافي، پاسخگوي پرسشها و نيازهاي نسل جديد كه همزمان با تحولات برق آساي جهان امروز رشد ميكنند، باشد. شخصيتسازي و هويت يابي، مهارت آموزي، جامعه پذيري و سازگاري اجتماعي دانش آموزان از رهگذر بازيابي شخصيت مربي و كرامت و شأن معلم محقق ميشود.دوم- تغيير ريل آموزش محفوظاتمحور به مهارتمحور: متأسفانه سيستم آموزشي ما در پي انتقال صرف انبوهي از اطلاعات به ذهن شاگردان است تا در ماراتن كنكور دانشگاه، از ديگران عقب نمانند، بدون اينكه اين محفوظات كمكي به هويتيابي و شخصيتسازي دانش آموز كند يا مهارتي را به او بياموزد و تا زماني كه نظام آموزشي ما بر اين پاشنه ميچرخد، هر نوع تحول و تغيير راه به جايي نخواهد برد. مهم ترين ضعف اين روش، عدم جامعه پذيري و سازگاري اجتماعي فارغ التحصيلان است كه با ورود به فضاي دانشگاه با انبوهي از كاستيها مواجه ميشوند، در حالي كه پيش از اين بايد در طول سالهاي تحصيل از طريق كسب مهارت و ارتقاي سطح تعامل اجتماعي آن را كسب ميكردند.سوم- مقاومسازي اقتصاد آموزش و پرورش: تا زماني كه اقتصاد آموزش و پرورش متكي به بودجه دولت است و با فراز و فرود و نوسان قيمت نفت، دستخوش تغيير ميشود، نميتوان نسبت به بهبود وضعيت اقتصادي اين دستگاه انسان ساز اميدوار بود. با وجود افزايش حجم بودجه آموزش و پرورش در هر سال و توجه و اهتمام جدي دولت به اين حوزه، همچنان چالشهاي بزرگي در مسير توسعه اين دستگاه قرار دارد كه عملاً مديريت اين بخش را زمينگير كرده و فرصت خلاقيت و كارآمدي را از آن گرفته است. بنابراين بازتعريف نسبت دولت با آموزش و پرورش يك اصل غير قابل انكار است. دولت با تبيين چارچوب سياستهاي آموزشي و تعيين و تبيين منابع درسي نقش سياستگذاري، حمايت و نظارت را بايد عهده دار شود و اداره مدرسه را به معلم و مدير واگذار كند. در اين راستا اعتماد به معلم و مدرسه اصل اساسي به شمار ميرود.چهارم- پيوستگي حلقه خانواده، مدرسه و جامعه: روابط نظام خانه و مدرسه نيازمند باز تعريف است. امروزه ظهور دو پديده شبكههاي اجتماعي مجازي و گروه همسالان موجب ايجاد شكاف در روابط خانواده و نيز روابط خانواده و مدرسه گرديده است. انقطاع حلقه روابط مدرسه، خانواده و جامعه موجب مشكلات و آسيبهاي قابل توجهي شده كه شرح آن مجال ديگري را ميطلبد.پنجم- زنگارزدايي از منابع درسي: در جهان پرتلاطم و پرشتاب و متأثر از پيشرفتهاي برق آسا در حوزه فناوري، كهنگي مطالب و به روز نبودن منابع درسي تنها موجب درجازدن و سكون آموزشي ميشود و فاصله ما را با دنياي پيشرفته بيشتر ميكند.پس لازم است كه اثربخشي منابع درسي به صورت مستمر و دائمي به وسيله افراد خبره و آگاه و همكاري گسترده نهادهاي مؤثر در اين زمينه بويژه حوزويان و دانشگاهيان در معرض سنجش، بازنگري و نوسازي قرار بگيرد.نيازسنجي تعيين منابع درسي در اين زمينه اهميت زيادي دارد. پرسشي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه منابع تكراري و عاري از توجه به نيازهاي متنوع مناطق مختلف ايران در جغرافياي رنگارنگ ايران چه ميزان اثربخشي داشته است؟ توجه به نيازهاي بومي هر منطقه در عرصه تعليم و تربيت از ضرورتهاي فراموش شده است.ششم- ضرورت همسويي نهادهاي فرهنگي با آموزش و پرورش: نيازهاي سيستم آموزشي بايد براي همه دستگاهها تبيين شود تا سهم خود را در اين باره به درستي ادا كنند. صدا وسيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، حوزه و دانشگاه، حتي وزارتخانههاي صنعتي و اقتصادي و همه و همه در مسير تحول آموزش و پرورش نقش آفرين و تأثيرگذارند. بنابراين لازم است با توجه به نيازهاي آموزش و پرورش نسبت به وظايفشان اقدام كنند. فراموش نكنيم كه همه تصميمات در آموزش و پرورش بايد به انسجام دروني و وفاق ملي منجر شود. بنابراين هر نوع تصميمگيري در اين عرصه بايد عاري از نگرش فردي و رويكرد جناحي باشد. همچنين بايد از هر نوع اقدام احساسي و خارج از منطق پرهيز و با نگاه كلان استراتژيك عمل نمود، زيرا هر بذري كه در عرصه تعليم و تربيت كاشته شود روي سرنوشت و آينده اين كشور تأثير خواهد گذاشت.هفتم- نشاط اجتماعي دانش آموزان، ضرورتي حياتبخش: ضرورت توليد و باز توليد نشاط اجتماعي ميان دانش آموزان اصلي است كه نبايد فراموش شود. اردوهاي دانش آموزي و كاربردي كردن آن با هدف آگاهي بخشي و آشنايي با ارزشهاي اخلاقي، ديني و اجتماعي، كمك ميكند تا فرزندان ما با واقعيتهاي زيستي آشنا شوند و از دوران كودكي مفاهيمي چون همگرايي و همنوايي، وفاق و سازگاري، مدارا و تحمل در رفتارشان نهادينه شود. و سخن آخر اينكه كليد تحول آموزش و پرورش و اهتمام به تحقق مسايل فوق با دستان معلم دلسوز، آگاه، تلاشگر و متعهد امكانپذير است؛ دستاني كه در آموزههاي ديني ما همچون دستان پدر و مادر ارزش بوسيدن دارد.*رييس سازمان اسناد و كتابخانه مليمنبع: روزنامه ايران 12/02/1395پژوهشم**1197**1717
12/02/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]