تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833360125
سخنان منتشر نشده زنده یاد سلحشور/بخش پایانی بهترین درام از نگاه زنده یاد «سلحشور»/ داستانهای قرآنی که به راحتی از کنار آنها میگذریم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سخنان منتشر نشده زنده یاد سلحشور/بخش پایانیبهترین درام از نگاه زنده یاد «سلحشور»/ داستانهای قرآنی که به راحتی از کنار آنها میگذریم
زنده یاد سلحشور در سخنرانی گفته است:بدون درام اصلاً جذاب نمیشود و کسی نگاه نمیکند. این تعریف سینمای غرب است. قصهی خوب هم باید داشته باشد. قصهی خوب یعنی داستان پرکشش و زیبا! زیبایی از نظر مادیگرایان، چیزی است که با چشم دیده میشود. زیبایی از نظر آنها یعنی آراستن خانه، تجملات، ماشین آنچنانی، جنگل، صحرا، کوه، صحنههای زیبا و صحنههای عجیب و غریب!
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، زنده یاد «فرج الله سلحشور» مدتی پیش از اوج بیماری، سخنرانی با موضوع سینمای انقلابی در دارالقرآنی واقع در کرج داشته که متن کامل آن به همراه پرسش و پاسخ با حاضران در قالب چند شماره متوالی در برگزاری فارس منتشر شده است. بنا بر این گزارش، متن کامل بخش سوم این سخنان که در آن به اصول فیلمسازی غرب و فیلمسازی ایرانی-اسلامی اشاره شده میآید: فیلمسازی در غرب 5 اصل دارد. این مبانی را صهیونیستها تعیین و به همه دنیا دیکته کردند. در دانشگاهها نیز سناریونویسی بر همین اساس درس داده میشود. اولین مورد انسانمحوری است. دوم دروغ، سوم مادیگرایی، چهارم درام، پنجم قصه! انسانمحوری یعنی اگر فیلم در مورد خانواده است، فیلمساز نظر خود را در مورد آن معضل مطرح میکند. میگوید: «این فیلمِ من و قرائت من است». یک بار به آقای حاتمی کیا گفتند: «تو فیلم روح را ساختهای ولی واقعاً روح اینطور نیست». گفت: «این، روح از نگاه من است. این قرائت من است». آقای حاتمی کیا را مقصر نمیدانم اما همه فیلمسازها همین طورند. نظر خود را میگویند. دوم این که به فیلمنامهنویس میگویند «برو قصهای سر هم کن و فیلمنامهای بنویس». سر هم کردن قصه یعنی دروغ گفتن! دروغ را کسی میگوید که خطایی کرده باشد و بخواهد خطا را بپوشاند. فیلمسازهای ما فیلمنامه را به قصد دروغ نمینویسند اما ناخودآگاه، تمام داستانهایشان دروغ است. ماجرایی که واقعیت ندارد را سر هم میکنند. نشان میدهند یک دختر و پسر عاشق هم میشنوند ولی پدر و مادرشان مخالفند و درگیری پیش میآید. شما هم 2 ساعت مینشینید تا بفهمید بالاخره پسر و دختر به هم میرسند یا نه؟! یک قاتل برای دزدی به ساختمانی میرود و ناگهان صاحبخانه سر میرسد. او صاحبخانه را میکشد و فرار میکند. شما 2 ساعت پای تلویزیون یا سینما مینشینید تا بفهمید بالاخره پلیس این دزد را دستگیر میکند یا نه؟! سومین نکته، مادیگرایی است. سینماگرهای خیلی فرهنگی دنبال آن هستند که ثابت کنند اصلاً خدایی وجود ندارد و همه هستی از ماده است. فیلمسازهای تجاری هم دنبال پول، شهوت، شراب، جایزه، جشنواره، ویلای کنار دریا و اسم و شهرت هستند. آرزوی فیلمساز این است که یک روز به هالیوود، کن یا اسکار برود و جایزه بگیرد. اگر روزی روی فرش قرمز کن بایستد خیال میکند روی صراط المستقیم خداوند است. اگر به او بگویند: «بیا برو مکه»، امکان ندارد برود؛ اما حاضر است دست صد نفر یهودی را ببوسد که به هالیوود برسد. چهارمین اصل درام است. درام یعنی ایجاد کشش و جذابیت کاذب! اول فیلم یک نفر شخص دیگری را میکشد و شما را اینقدر چشم انتظار میگذارند تا بفهمید بالاخره آدمکش دستگیر میشود یا نه؟! این برای نشاندن شما پای تلویزیون است. جذابیت، تعلیق و انتظاری که ایجاد میکنند را درام میخوانند. درام همراه با دروغ و توهم است. خود سینماگران میگویند: «کار را از طریق حقههای سینمایی جذاب کردیم» در حالی که در زندگی روزمره، حقه را بد میدانیم. تمام کار سینما با حقه و کلک جلو میرود. یادم هست در گذشته فیلمهای بروسلی تازه آمده بود. میدیدیم یک کاراته کار به تنهایی 3-4 نفر را میزند. برای بچههای آن موقع خیلی عجیب بود. در فیلم بعدی اگر فقط 4 نفر را میزد هیچ کس نگاه نمیکرد. این بار بایست ده نفر را میزد. دفعه بعد 40 نفر و یک بار 50 نفر! اخیراً فیلمی در تلویزیون خودمان دیدم که یک قهرمان، بچهای را به پشت خودش بسته بود و به تنهایی وارد یک لشکر شد. همه را کشت و بیرون آمد. اینها دروغهای توهمآمیز و مالیخولیایی هستند. شهید آوینی به همین دلیل به سراغ سینمای داستانی نمیرفت. میگفت: «سینمای مستند، واقعی است و حقیقت دارد اما در سینمای داستانی باید با توهم و تخیل قصه سر هم کنم». شهید آوینی اواخر عمرش سراغ چند فیلم داستانی رفت و همان زمان شهید شد. **فیلمی که درام نداشته باشد اصلاً جذاب نیست بدون درام اصلاً جذاب نمیشود و کسی نگاه نمیکند. این تعریف سینمای غرب است. قصهی خوب هم باید داشته باشد. قصهی خوب یعنی داستان پرکشش و زیبا! زیبایی از نظر مادیگرایان، چیزی است که با چشم دیده میشود. زیبایی از نظر آنها یعنی آراستن خانه، تجملات، ماشین آنچنانی، جنگل، صحرا، کوه، صحنههای زیبا و صحنههای عجیب و غریب! ما هم معتقد به داستان زیبا هستیم اما انسان محوری و اومانیسم در مکتب ما وجود ندارد. دروغ و توهم نیز پسندیده نیست. ما فقط از حیث پسندیدن قصهی زیبا با آنها مشترکیم. چنین سینمایی نمیتواند مال ما باشد. این سینما تا قیامت هم ارتباطی با ما نخواهد داشت. سالهای اول انقلاب 60 درصد فیلمها خوب بودند ولی الآن 3 درصد! زیرا سینما مدام دارد در قهقرا و باتلاقی که خودش درست کرده فرو میرود. تلویزیون نیز همین طور است. روز به روز بدتر میشود. آیا میتوانیم نوعی فیلمسازی داشته باشیم که متعلق به خودمان باشد و با مبانی و اصول ما سازگاری پیدا نماید؟ الآن صندوق جاوید در بین بانکها پیدا شده است. حوزه علمیه و دانشگاه امام صادق نیز بین دانشگاهها سر در آوردهاند. آیا سینمای متعلق به خودمان هم میتوانیم داشته باشیم؟ آری! در برابر انسانمحوری باید خدامحوری بگذاریم. اولین اصل سینمای اسلامی خدامحوری است. دوم آن که در برابر دروغ، واقعیت، مستند و راستی را بگذاریم. در مقابل مادیگرایی، معنویت و معناگرایی قرار میگیرد. فیلمهای ما باید ترویج ارزشهای الهی و دینی کند؛ نه ترویج دنیادوستی! من باید با دیدن فیلم، محاسنی چون اخلاق، انسانیت، ادب و تواضع را یاد بگیرم. لازم است وضو گرفتن و نماز خواندن را بیاموزم. در برابر درام چه چیزی بگذاریم؟ **در برابر درام باید عبرت را قرار داد چیزی به نام درام اسلامی نداریم. در برابر درام باید «عبرت» گذاشت. حتماً دیدهاید کسی که گناه میکند میگویند «چوبش را میخورد». کسی که کارهای خوب زیادی انجام دهد خدا دستش را میگیرد. میدانیم که عمل صالح پاداش دارد. دزدی که یک خانه را غارت و خانوادهای را بیچاره میکند در پایان فیلم، چوبش را میخورد. همه از او عبرت میگیرند و میگویند «این، دست خداست!». در فیلم غربی وقتی دزد را دستگیر میکنند مخاطب هیچ توجهی نمینماید. بلند میشود به آشپزخانه میرود و برای خود چای میریزد. اگر فیلم اسلامی باشد، وقتی به اتمام رسید اهالی خانه شروع به بحث درباره آن مینمایند. میگویند: «بچهها دست خدا را دیدید؟». کوچکترها هم در حد خودشان درس میگیرند. این تبادل نظر، خانواده و بچهها را میسازد. بزرگتر را نیز متوجه نوع نگاه بچه میکند. همه با هم رابطه دارند. الآن اینطور نیست. بچهها در اتاق هستند و بزرگترها اخبار گوش میدهند. گاهی هم دعوا میکنند که اخبار ببینند یا فوتبال؟! سینمای مذهبی، سازنده است. خانواده را مینشاند و به آنها درس میدهد. چهارمین نکته قصه است. آنجا دزد در آخر داستان دستگیر میشود و اینجا نیز همینطور! منتها آنجا دستگیری دزد بر اثر حادثه است و اینجا بر اثر یک مکتب! مثل کلاسی میماند که به ما درس میدهد. چه فرقی باعث میشود یک قصه درسی بدهد و قصهی مشابه دیگر، فاقد درس باشد؟ یکی بر اساس واقعیت است و دیگری دروغ! دروغ با فطرت ارتباط برقرار نمیکند. راست، مستقیماً با فطرت مرتبط میشود. حتی اگر ندانید داستان واقعی است، فرق حقیقت با دروغ را میفهمید. ترکیهایها «کلید اسرار» را ساختند. با این که بد درست شده؛ با این که بازی، فیلمبرداری و همه چیزش ضعیف است ملت مینشستند و نگاه میکردند چون به نظرشان میرسد واقعیت دارد و دروغ نیست. خیلی از آن فیلمها خرافاتی بود اما بعضی از آنها درس میداد. داشتند کار تجاری و بازاری میکردند اما اثر مثبت داشت. واقعی بودن، روی فطرت اثر میگذارد اما دروغ بیاثر است. قصهی زیبا مهم است. زیباییها گاهی منحصر به چیزی که با چشم میبینیم نیست. غربیها فقط زیبایی ظاهری را نشان میدهند. زن و مردی که همدیگر را به خاطر زیبایی ظاهر انتخاب میکنند، طبق روایت، معمولاً از یکدیگر جدا میشوند. دو نفر را میبینید که از لحاظ قیافه و پول هیچ مشکلی ندارند اما زندگیشان دوام نمییابد. آن عاملی که باعث شد اینها کنار هم قرار بگیرند فقط ظاهری بود. پیرمرد و پیرزنهای زیادی را میبینیم که 70-80 سالشان است ولی هنوز مثل گنجشک دور هم میچرخند. آن خانم با این که به سختی میتواند راه برود، مراقب است لباس شوهرش مرتب باشد. زندگی اینها بر اساس نوعی زیبایی است که با چشم سر دیده نمیشود. اسمش را عشق و محبت میگذاریم. عین همین مطلب در تمام آثار ارزشی وجود دارد. فیلمنامهنویس، فیلمساز و فیلمبردار باید وقتی میخواهند یک جا فیلم بسازند زیبایی ظاهری را نیز در نظر بگیرند. منظور از زیبایی، تجملگرایی نیست، اما این کافی نخواهد بود. میخواهیم زیبایی باطنی و معنوی را نشان دهیم. تفاوت قصه زیبای ما با آنها در همین است. ما هر دو زیبایی ظاهری و باطنی را با هم میبینیم. -فرمودید در داستان نباید دروغ گفت و لازم است زیبایی معنوی را نشان دهیم. اگر داستان یک عشق، ساختهی ذهن نویسنده باشد آیا دروغ تلقی نمیشود؟ مثل «سفر سبز» حاتمی کیا و «آژانس شیشهای»! اینها واقعیت نداشت ولی بر محور زیبایی باطنی و کارهای ارزشی ساخته شد. سلحشور: این هم دروغ است اما جنسش فرق میکند. گاهی من دروغ میگویم برای این که دروغ گفته باشم! مثلاً خطایی کردهام و با دروغ گفتن آن را میپوشانم. زمان دیگر، قصدم دروغ گفتن نیست. داستانی را خلق میکنم تا حقیقتی را بگویم. آژانس شیشهای میخواست فداکاری و شجاعت یک رزمنده را در قالب داستان به نمایش بگذارد. هدف، آن قصه و فیلم نیست بلکه رزمنده را اصل میداند و درسی که از وی میگیریم! 5 اصل فیلمسازی اسلامی را گفتیم. آیا چون غربیها 5 اصل داشتند، ما نیز 5 مورد متناظر گفتیم؟ نه! این مسئله ریشه قرآنی دارد. آخرین آیه سوره یوسف: «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب» (در قصههای ایشان برای اهل خرد عبرت وجود دارد). اینجا چند نکته گفته شد. اول به زیبا بودن داستان اشاره میکند. در قرآن هر گاه از «قصه» نام برده شود منظور یک حکایت زیباست. دوم این که قصههای قرآن، خدامحور هستند. اینها را انسان نگفته است. سوم این که عبرت دارد. خداوند میگوید «ما کان حدیث یفتری» (این داستانها دروغ نیست). «و لکن تصدیق الذی بین یدیه» (ما فقط قصههایی که در تاریخ اتفاق افتاده را بازگو میکنیم) «و تفصیل کل شیء» (و داستانها را باز کردیم و توضیح دادیم). «هدیً و رحمهً لقوم یومنون». معناگرایی یعنی هدایت، رحمت، تربیت، اخلاق و ادب! 5 اصلی که گفتیم را از قرآن درآوردیم، نه این که معادل 5 اصل غربی را بگذاریم. هر کدام از شما اگر در مورد ازدواج دو جوان تحقیق کند میبیند ابتدا امکانات و پول نداشتند ولی خداوند وسیله جور کرد یا یک خیّر پیدا شد و کمک نمود. گاهی یک مریض را میبینید که پول ندارد دکتر برود ولی خدا به وی کمک مینماید. همین تبدیل به یک داستان میشود. یک آقا را در نظر بگیرید که بچهاش به شدت مریض شد. او را به بیمارستان برد. هر چه تلاش کرد نتوانست پول جور کند. بیمارستان هم میگفت: «تا پول نباشد ما درمان نمیکنیم». به فامیل و آشنا تلفن کرد و پول جور نشد. ناگهان به سرش میزند که دزدی کند. نمیتواند بگذارد بچهاش بمیرد. میرود استخاره می گیرد که دزدی کردن خوب است یا بد؟! استخاره خوب میآید. خودش متعجب میماند. میگوید: «قرآن اجازهی دزدی داد». جلوی یک صرافی منتظر میایستد. یک نفر با کیف از آنجا بیرون میآید. این مرد، کیف را میزند و فرار میکند. بعد که کیف را میگشاید میبیند پر از دلار است. پول را به بیمارستان میبرد و بچهاش را درمان میکند. بعد پولی قرض مینماید و به مسجد نزد حاج آقایی که استخاره گرفته بود میرود. میگوید: «من آمدهام توبه کنم. آن روز که استخاره گرفتم برای دزدی بود». روحانی میگوید: «مرد ناحسابی! خجالت نکشیدی؟ برای دزدی استخاره گرفتی؟». میگوید: «چارهای نداشتم، ولی الآن میخواهم پول را پس دهم». روحانی میگوید: «به من چه مربوط! مگر من صاحب پول را میشناسم؟». مرد میگوید: «من پول را از یک نفر جلوی این صرافی دزدیدم. خودم جرأت ندارم به آنجا بروم. شما واسطه شوید و به آنجا بروید. حتماً کسی که کیف او را زدهایم آدرس خود را به صرافی داده و آنها میتوانند پیدا کنند». روحانی جلوی صرافی میرود و آدرس صاحب کیف را میپرسد. بعد به صاحب کیف زنگ میزند و میگوید «به فلان مسجد بیایید». یک روز میآید و روحانی میگوید: «آیا کیف تو را دزدیدهاند؟». میگوید: «آری!». میگوید: «آیا اگر پولت پیدا شود دزد را میبخشی؟»، «تو فقط دزد را به من نشان بده»، «نه! قرار نشد شر راه بیندازی!». این تفصیلی که میگویم از خودم است. میخواهم ببینید چگونه داستان ساخته میشود. روحانی میگوید: «تو را صدا کردم که شما را با هم آشتی دهم». صاحب کیف میگوید: «تو فقط او را به من نشان بده». روحانی میگوید: «این شخص است!». صاحب کیف بلند میشود و این آقا بغل میکند و دست و صورتش را میبوسد. میگوید: «خدا بچههایت را نگه دارد و پدرت را بیامرزد». اینها متعجب میشوند که چرا چنین رفتاری نشان میدهد. میگوید: «داخل کیف را نگاه کنید! اینجا یک اسلحه پنهان کرده بودم. این اسلحه را خریدم تا نامزدم را بکشم چون شنیدم به من خیانت کرده است. دار و ندارم را فروختم و پاسپورت گرفتم که از کشور فرار کنم. تو که کیف مرا زدی مانع این جنایت شدی! حالا هر چه میخواهی پول بردار!». میگوید: «حالا دیگر نمیخواهی او را بکشی؟». میگوید: «نه! با خودم فکر کردم که چرا تمام پول و زندگیم را صرف یک آدم خائن کنم؟ بگذار او را رها نمایم و بروم. تصمیمی که در حال عصبانیت گرفته بودم را کنار گذاشتم». آخوند به این شخص میگوید: «حالا فهمیدی چرا استخاره خوب آمد؟ برای نجات یک بدبخت بود، و نه برای دزدی تو!». چنین داستانهایی پیرامون ما فراوان است. از در و همسایه بپرسید و مثالهای متعدد میبینید. بعضی روحانیون بالای منبر قصه میگویند. نمونههایش را فراوان دیدهاید. دیروز یکی از عالمان بیت آقا در جایی داشت برایمان قصه میگفت: «فلان آیت ا... عالم دینی به خانه آمد و خانمش که باردار بود به او گفت: آیا میتوانی برایم جگر بخری؟ گفت: میروم و سعی میکنم. بیرون رفت و پولی از کسی قرض نمود. یک جگر خرید و به خانه برگشت. در راه، صدای نالهی یک حیوان را شنید. دید یک سگ در خرابهای نشسته و تولههایش در زیر بدن او دارند شیر میخورند. مادر هم مثل استخوان است و اصلاً نا ندارد. بچهها به سینهی مادر چسبیدهاند و ول نمیکنند و این حیوان ناله مینماید. آیت ا... قدری از گوشت را برید و در دهان سگ گذاشت. آن سگ با ولع خورد. قدر دیگری هم گذاشت و سگ خورد. ذره ذره تمام جگر را به سگ داد. بعد با خود گفت: حالا چطور دست خالی به خانه بروم؟ خانم من چه میگوید؟ حتماً میگوید: مرد حسابی! رفتی جگر خریدی و دادی سگ خورد؟ خدایا! خودت میدانی که این حیوان داشت از گرسنگی میمرد. من نمیتوانستم بیتفاوت باشم. خودت راه نجاتی به من نشان بده! وقتی به خانه رفت خانمش به او گفت: چکار کردی؟ گفت: جگر خریدم ولی یکی از تو گرسنهتر، بیچارهتر و مظلومتر را دیدم و به او دادم. همان لحظه در میزنند. در را باز میکند و میبیند یکی از همسایهها که گوسفند کشته، میگوید: حاج آقا! نذر کرده بودم گوسفند بکشم و جگر آن را به شما بدهم». خدا در همان لحظه جبران میکند. این مثالها را میزنم تا بدانید دور و بر خودمان حادثه کم نیست. نمونه دیگری از داستان واقعی را میگویم تا بدانید چه نوع قصههایی باید بنویسید. یک آدم لات و چاقو کش در اثر رفاقت با چند آدم مؤمن برگشته و نمازخوان شده است. یک خانم که چادری بوده، تحت تأثیر تبلیغات منفی در جامعه، چادر خود را کنار گذاشته است. همین که دوستان، تلویزیون و عوامل مختلف باعث شوند یک خانم دست از حجابش بردارد میتواند تبدیل به قصه شود. نمونههایش زیادند. میتوانید بپرسید. هم موارد را قالب یک صفحه بنویسید. خلاصه نوشتن یکی از هنرهاست. آیا میدانید داستان حضرت موسی چند صفحه شده؟ تقریباً 2400 صفحه! من همهی آن ماجرا را در 3 صفحه خلاصه کردم. هر چه بیشتر بنویسید بهتر میتوانید خلاصه کنید ولی اگر بیشتر هم شود عیبی ندارد. میخواهیم قدرت شخصیتپردازی شما را ببینیم. از ظاهر آدمها تا خلقیات آنها را توضیح دهید. وضع زندگی، لباس، آرایش و محیط او را بگویید. -در یک صفحه چطور اینها را توضیح دهیم؟ سلحشور: اگر بیشتر هم شود عیبی ندارد. این برای بعد است ولی فعلاً اصل داستان را میخواهم. داستان را در یک صفحه بگویید.باید استعداد اولیهای در کار باشد تا آن را شکوفا کنم. انتظار کارهای عالی ندارم اما یک حداقل را میخواهم. شاید یک نفر بگوید: «شما بر داستانهای واقعی تأکید کردید. خداوند تخیل را برای چه آفریده؟ آیا نمیتوانم یک داستان با تخیل بسازم؟ آیا این کار گناه است؟». دو نوع داستان داریم: تخیلی و واقعی! نمونه داستانهای واقعی را گفتم. داستان تخیلی از ذهن خود نویسنده ساخته میشود. دو جور نویسنده داریم. یکی نویسندهای که خودش مؤمن است و اطلاعات دینی و سواد هم دارد. این آدم وقتی قصه مینویسد، هدفش صرفاً قصه نوشتن نیست بلکه میخواهد موضوع یا مطلبی را در قالب داستان توضیح دهد. اسم آن را مثال یا تمثیل میگذاریم. اسمش قصه نیست. قصه باید داستان واقعی باشد. تمثیل هم عیبی ندارد. تمام داستانهای مولانا از جنس تمثیل میباشد. از ذهن خودش ساخته ولی میبینید نکتههای مهمی از آن در میآید. هدف مولانا قصهگویی نبوده است. در طول تاریخ، علمای بزرگی داشتهایم که تمثیلهای زیادی برای بیان مفاهیمی چون توحید، نبوت، معاد و امامت بیان کردهاند! حاج آقا قرائتی برای گویا کردن مطالبش همان بالای منبر ناگهان داستانی میسازد. آیت ا... حائری شیرازی نیز در تمثیلسازی شهرهی دهر است. ایشان یک روز به دفتر ما آمد. همکاران در جیب ایشان یک «هاشِف» یعنی دستگاه دارای میکروفن گذاشته بود. من دیر رسیدم. وقتی وارد شدم بلند شد و با بنده روبوسی نمود و گفت: «میهمان دعوت میکنی، خودِت کجویی کاکو؟». ایشان شیرازی است. صورت و دست ایشان را بوسیدم و عذرخواهی کردم. دست در جیبش نمود، هاشف را بیرون آورد و گفت: «کاکو ای مال منه؟». گفتم: «قابل شما را ندارد حاج آقا!». گفت: «نه، بوگو بیبینم! ای مال منه؟». گفتم: «عرض کردم حاج آقا! اگه شما دوست داری بردار!». منظورش را نمیفهمیدم. آخر گفت: «نه کاکو! ای مال من نیست! ای مال توه! حالو گذوشتیش جیب من، میشه مال من؟ نه! جیب منم باشه، مال توه! اگه اومدی ورش دوری من باید ناراحت بشم؟ نه! مال خودت بوده! گذوشتی جیب من حالو میخوی ورش دوری! به من چه! من چرو باید ناراحت بشم؟». هنوز نمیفهمیدم منظورش چیست. گفت: «کاکو! بچت، جوونیت، عمرت، پولت، مالت، استعدادت، قدرتت، همهاش مال کس دیگه است! او بهت داده، گذوشتی جیبت! یادت نره تو صاحبش نیستی! اگه ازت گرفت ناراحت نشی!». ببینید این پیرمرد با یک هاشف که در جیبش گذاشتند چه مثال قشنگی درست کرد. واقعاً مثالی زیباتر از آن تاکنون دربارهی این مطلب که آنچه داریم مال خودمان نیست، نشنیده بودم. به او گفتم: «ما دنبال قصههای واقعی هستم». در همان جلسه ایشان گفت: «کاکو میدونی تفاوت قصههوی واقعی و غیرواقعی چقدره؟». گفتم: «نه حاج آقا! بفرمایید!». گفت: «به اندازه تفاوت خدا تا بشر». موهای تنم سیخ شد! گفتم: «مگه میشه اینقدر تفاوت داشته باشه؟». گفت: «ها که میشه! داستان واقعی رو خدا مینویسه، داستان خیالی رو من و تو مینویسیم». دیدم راست میگوید. داستانهای واقعی عین پازل میماند. نمیتوانید آن را به هم بزنید. اگر به هم زدید کسی به اصول داستاننویسی وارد باشد میفهمد جابجا کرده و دست بردهاید. مثلاً اگر دکتر را مهندس کنید، او میفهمد مهندسها این کار را میکنند و دکترها نه! داستان واقعی را نباید دست زد. در داستان واقعی، هر گونه تفسیر، تشریح و توضیح آزاد است. میتوانید تکمیل نمایید اما تغییر و تبدیل ممنوع! -تا چه حد میتوان آن را تکمیل کرد؟ سلحشور: فرضاً قصه حضرت یوسف را شنیدهاید. میدانید او را در چاه انداختند و سپس از چاه در آوردند و بردند. معلوم نیست داخل چاه چه اتفاقی افتاده! این قسمت قصه را سعی میکنید خودتان بر اساس واقعیتها بنویسید. اگر یک حلقه از زنجیر کم باشد باید حلقهای بسازید که دو تکهی دیگر را به خوبی به هم وصل کند. اگر حلقه خیلی متفاوت باشد همه میفهمند ناهماهنگ است. نقطههای کور داستان را باید بر اساس واقعیتهای مستند حدس بزنید. اگر همخوانی نداشته باشد شما در تکمیل داستان موفق نبودهاید. -اگر در تضاد با واقعیت باشد چطور؟ سلحشور: در این صورت داستان را خراب کردهاید. این تکمیل خوبی نیست. -بعضی واقعیتها اتفاق میافتد ولی هنوز باید سالها بگذرد تا سرانجامش را ببینیم. شاید عمرمان قد ندهد که پایان کار را مشاهده کنیم. میدانیم فلان شخص کار خوبی انجام داده و حدس میزنیم موفق خواهد شد، ولی هنوز موفقیت وی را ندیدهایم. سلحشور: به آن شخص بپردازید! -شاید زیاد جذاب نشود. سلحشور: اسم اینجور داستان را اقتباس یا تلفیق میگذارند. معمولاً در این گونه مواقع، هر دو بخش را از دست میدهید. این به منزلهی تکمیل نیست. به سراغ کارهایی بروید که قابل تکمیل باشد. -شما سریال حضرت یوسف را ساختید. هنگام طراحی لباس آیا شواهد تاریخی را در نظر گرفتهاید یا در قرآن نوشته شده بود؟ سلحشور: سریال حضرت یوسف بر اساس شواهد تاریخی بود و در قرآن لباسها ذکر نشده! تاریخ مصر و سبک زندگی آنها، خانههایشان و آداب و رسومشان را بررسی کردیم و بر همان اساس ساختیم. -جایی که انبار گندم درست میکنند و بعضی مسائل در قرآن ذکر نشدهاند! سلحشور: بله، ذکر نشدهاند ولی میدانستیم که حضرت یوسف 7 سال گندم میکاشت و ذخیره میکرد. هر عاقلی که کمی از کشاورزی و سیلو سر در بیاورد میتواند حدس بزند که آنها چطور سیلو درست نمودند. -پس آیا بر اساس اصل تمثیل و تفسیر، آن را ساختید؟ سلحشور: نه، اینجا بحث از تکمیل است و با تفسیر فرق دارد. برای تفسیر، باید روحیات و خلقیات قهرمانان قصه را بشکافید. شخصیت و اعمال و رفتار آنها را تجزیه و تحلیل کنید و مطلب در بیاورید. میدانید شخصی با این روحیه، طرز سخن خاصی دارد و رفتار مشخصی نشان میدهد. تفسیر یعنی این که موضوعهای داستان را بشکافید و از دلش حرف در بیاورید. -یک صحنه در سریال هست که اواخر داستان، وقتی پدر حضرت یوسف برای دیدن وی آمد، از مرکب پیاده نشد که به استقبال پدر برود. همهی اینها در تفسیر بوده و در متن قرآن نیامده؟ سلحشور: آری! در داستانها هست و در متن قرآن نیامده! -آیا این تفسیر شخصی به شمار نمیرود؟ مسئولیت خیلی سنگینی است که چنین چیزی را درباره داستان قرآنی مطرح کنید. سلحشور: آری، مسئولیت سنگینی است. پرداختن به داستانهای قرآن و به طور کل داستانهای واقعی، مسئولیت دارد. فکر نکنید داستان واقعی را میتوان به راحتی تغییر داد. خداوند این واقعیتها را به امانت در اختیارمان گذاشته و کسی حق ندارد آن را تحریف کند. آیا شما اجازه میدهید کسی داستان امام حسین را طور دیگری تعریف نماید؟ در عصر خودمان اگر زندگی امام خمینی را کسی به شکل غیرواقعی بنویسد آیا سرش را با سنگ نمیشکنید؟ -فکر میکنم جزو اصول فیلمنامه نوشته باشد که قدری از تخیل خود استفاده و داستان را باز کند! مثلاً در فیلم مختار، شخصیت «کیان» کاملاً پرداختهی ذهن نویسنده بوده و واقعیت نداشته! -سؤال من نیز همین بود. اشاره به آثار ارزشی یک دهه کردید. آنجا موقعی که در مورد امام حسین و وقایع حقیقی فیلم میساختند خیلی به اصل داستان پایبند بودند ولی آثار سالهای اخیر خیلی به حاشیه میروند. سلحشور: این هم حقیقت است. باید این روش غلط را درست کنیم. در قصههای واقعی باید امانتدار باشیم. مخصوصاً وقتی به سراغ قصههای قرآنی میرویم، امانت را نباید خراب کنیم. این که میگویند حضرت یوسف در برابر پدرش از اسب پیاده نشد دروغ است. -- آیا در قرآن نیست؟ سلحشور: من از شما میپرسم! اگر 20 یا 30 سال پدر خود را ندیده باشید، چون الآن پادشاه یا ملکهی ایران شدهاید، آیا باعث میگردد در برابر پدرتان پایین نیایید و بگویید «او باید پایین بیاید؟». آیا چنین چیزی امکان دارد؟ -ما انسانها را ممکن است غرور بگیرد، ولی حضرت یوسف را نه! سلحشور: حتی آدمهای عادی هم اینطور نمیشوند. من اگر پدرم را بعد از 40 سال ببینم، با سر به طرفش میروم، نه این که پیاده نشوم و مغرور باشم. حضرت یوسف که پیامبر بود، آیا در برابر پدر خودش که او نیز پیامبر است، دستخوش غرور میگردد؟ ببینید اسرائیلیها چقدر چرندیات به خورد ما میدهند. این یکی از همان مواردی است که اسرائیلیها پیامبر را خراب کردند. -میگویند به خاطر همین واقعه بود که از نسل حضرت یوسف (ع) هیچ پیامبری باقی نماند. سلحشور: از نسل امام حسن هم هیچ امامی نماند! دارند از واقعیت سوء استفاده میکنند. حضرت علی و حضرت فاطمه چند نفر بودند؟ 2 نفر! الآن چند نفر هستند؟ میلیونها نفر سید داریم! اگر بچههای همه انبیا پیغمبر میشدند، الآن چند میلیارد پیغمبرزاده داشتیم؟ ولی نداریم! معلوم است خیلی پیامبرها بودند که فرزندشان پیامبر نشد. این دلیل مناسبی نیست. -در آخر سریال که برادرهای حضرت یوسف با هم میروند، نشان میدهید فرزندانشان هم آدمهای خوبی نیستند. آیا این واقعیت تاریخی است؟ سلحشور: نه، این تعبیر خودم بود. میخواستم بگویم آدمهای بدی که امروز میبینید از جنس همان برادرها هستند. بنی اسرائیل و یهودیان، وارثین همان برادرها هستند. دیالوگ هم برایشان گذاشتند که تماشاگر را به سمت حقیقت دنیای امروز راهنمایی کنم. -- اینطور که شما میگویید، هر داستانی باید به یک نتیجه برسد در حالی که گاهی بهتر است نتیجهی داستان را نشان ندهیم تا مخاطب خودش تأمل کند. سلحشور: این هم میتواند یک قالب باشد. ممکن است یک داستان را ته باز بگذاریم تا مخاطب را به فکر فرو ببرد اما این نوع داستانها معمولاً چندان جذاب نمیشود. داستان قشنگ آن است که هم به نتیجه برسد و هم فکر مخاطب را برانگیزد. انتهای پیام/
95/01/21 :: 12:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]
صفحات پیشنهادی
سخنان منتشر نشده زنده یاد سلحشور/۲ ارکان و مبانی سینما از نگاه زنده یاد «سلحشور»/ ۶ میلیارد نفر سریا
سخنان منتشر نشده زنده یاد سلحشور ۲ارکان و مبانی سینما از نگاه زنده یاد سلحشور ۶ میلیارد نفر سریال یوسف پیامبر ع را دیدند زنده یاد سلحشور در سخنرانی گفته است سریال حضرت یوسف ع طبق گفته مسئول جشنواره فیلم و سریالهای اسلامی که دو سال پیش در ایران برگزار شد 6 میلیارد بیننده درسخنان منتشر نشده از زنده یاد سلحشور دعوت سلحشور از جوانان انقلابی برای حضور در عرصه هنر/ سناریوهای غیربومی آثا
سخنان منتشر نشده از زنده یاد سلحشوردعوت سلحشور از جوانان انقلابی برای حضور در عرصه هنر سناریوهای غیربومی آثار غیردینی میآورند زنده یاد سلحشور در سخنرانی گفته است اگر در بین شما جوانان انقلابی مؤمن و متعهد کسانی هستند که استعداد نوشتن دارند لازم است شروع به کار کنند جان و روبا حضور مدیران فرهنگی، مسئولان لشکری و کشوری بزرگداشت زندهیاد فرج الله سلحشور در حوزه هنری برگزار میشود
با حضور مدیران فرهنگی مسئولان لشکری و کشوریبزرگداشت زندهیاد فرج الله سلحشور در حوزه هنری برگزار میشود مراسم راوی حقیقت بزرگداشت فرج الله سلحشور با حضور مدیران فرهنگی مسئولان لشکری و کشوری و هنرمندان در حوزه هنری برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس هادی محمدیان کارگردان فیلآيت الله يزدي: ياد و خاطره شهدا را بايد زنده نگه داريم
آيت الله يزدي ياد و خاطره شهدا را بايد زنده نگه داريم قم- ايرنا- رئيس مجلس خبرگان رهبري گفت همه ما مرهون و وامدار خونهاي شهدا هستيم بايد عظمت آنان را درك كنيم و يادشان را زنده نگه داريم به گزارش ايرنا به نقل از روابط عمومي بنياد شهيد قم آيت الله محمد يزدي در آستانه روز ميلادمراسم تشییع زنده یاد ثریا حکمت در خانه سینما برگزار شد
مراسم تشییع زنده یاد ثریا حکمت در خانه سینما برگزار شد صبح امروز مراسم تشییع زنده یاد ثریا حکمت در خانه سینما 2 برگزار شد ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۲ فروردين ساعت 14 53 به گزارش سرویس فرهنگی پانا آیین وداع با پیکر هنرمند با سابقه سینمای ایران بانو ثریا حکمت صبح روز یکشنبه 22 فروردین ماه باتغییر زمان تشییع پیکر زندهیاد غیاث آبادی
تغییر زمان تشییع پیکر زندهیاد غیاث آبادی پیکر زنده یاد محمدرضا غیاثآبادی بازیگر تلویزیون پنجشنبه ۱۹ فروردین ماه تشییع میشود خبرگزاری مهر پیکر زنده یاد محمدرضا غیاثآبادی بازیگر تلویزیون پنجشنبه ۱۹ فروردین ماه تشییع میشود پیکر زنده یاد محمدرضا غیاث آبادی که پیش از این براساس«چهل مروارید» یاد شهدای غواص کربلای چهار و پنج را زنده میکند
چهل مروارید یاد شهدای غواص کربلای چهار و پنج را زنده میکند چهل مروارید به کارگردانی هادی حاجتمند اولین کار بلند سینمایی این کارگردان است ابراهیم اصغری تهیهکننده سینما در خصوص آخرین وضعیت فیلم سینمایی بهشت از جنوب شرقی به خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگامراسم بزرگداشت زنده یاد فرج الله سلحشور
مراسم بزرگداشت زنده یاد فرج الله سلحشور مراسم بزرگداشت زنده یاد فرج الله سلحشور شامگاه دوشنبه در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد مسعود ساکی ۱۳۹۵-۰۱-۲۳ ۲۱ ۵۹ برچسبها امیرحسین مدرس جمال شورجه حوزه هنری فرج الله سلحشور محسن مومنی شریف محمود پاک نیتیادمان فرجالله سلحشور در جشنواره جهانی فیلم فجر
یادمان فرجالله سلحشور در جشنواره جهانی فیلم فجر یادمان فرجالله سلحشور فیلمساز فقید در جشنواره جهانی فیلم فجر برگزار میشود ۱۳۹۵ جمعه ۳ ارديبهشت ساعت 13 02 به گزارش سرویس فرهنگی پانا نکوداشت فرجالله سلحشور کارگردان سینما و تلویزیون با حضور رضا میرکریمی مجید مجیدی و جمعیقسمتهاي پاياني شهرزاد حرف زيادي براي گفتن ندارد
قسمتهاي پاياني شهرزاد حرف زيادي براي گفتن ندارد سريال شهرزاد در حالي به آخرين قسمتهايش نزديك ميشود كه ديگر از جذابيتهاي قسمتهاي اولش خبري نيست و لو دادن پايان داستان توسط شخصيتهاي سريال تماشاي قسمتهاي پاياني را لوث و بيمزه كرده است نویسنده احمد محمدتبريزي&n-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها