تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815393419




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سعدي شناسي در خيابان سعدي


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: سعدي شناسي در خيابان سعدي تهران- ايرنا- روزنامه جام جم در صفحه فرهنگ و هنر به گزارشي ميداني درباره سعدي شناسي پرداخت و در مقدمه آن نوشت: «ذكر جميل‌ سعدي‌ كه‌ در‌ افواه‌ عوام‌ افتاده‌ و‌صيت سخنش‌ كه‌ در‌ بسيط‌ زمين منتشر‌ گشته‌ و‌ قصب‌الجيب‌ حديثش‌ كه‌ همچون شكر‌ مي‌خورند‌ و‌ رقعه‌ منشآتش‌ كه‌ چون‌ كاغذ‌ زر‌ مي‌برند» اين عبارات را او در وصف خودش گفته است.


در اين گزارش كه در شماره چهارشنبه يكم ارديبهشت 1395 به قلم زينب مرتضايي فرد منتشر شده است، مي خوانيم: بله، خود جناب آقاي سعدي در گلستان از سخن شيرينش تعريف كرده و آن را به طلا تشبيه كرده است. احتمالا اگر ما نيز هم‌روزگار اين شاعر بوديم، او را خودشيفته‌اي مي‌ناميديم كه زيادي به خود مي‌بالد. هر چند حالا هم برخي كم و بيش درباره مفاخره‌هاي شاعران و اديبان چنين نظري دارند و در مواردي آنها را به خودشيفتگي متهم مي‌كنند، اما مگر مي‌شود مانند سعدي سخن گفت و به خود نباليد؟ شايد بشود... اما سخت است.البته با همه اين خودشيفتگي‌هايش، اگر همين امروز سر از خاك بلند كند و ببيند چند مجسمه، چند خيابان و چند كتاب درباره آثارش نوشته شده، حيرت‌زده خواهد شد. آثارش به زبان‌هاي مختلف ترجمه شده و همه او را ستوده‌اند و از همه مهم‌تر اين‌كه مردم كوچه و بازار، عوام و خواص، با سواد و بي‌سواد همه به‌نوعي او را مي‌شناسند و اين اتفاق كمي نيست.در آستانه سالروز بزرگداشت اين شيرازي شيرين‌سخن، سري زديم به خيابان سعدي تهران؛ خياباني طولاني كه به نام اين مرد سفرهاي دور و دراز نامگذاري شده است؛ مردي كه عاشقانه‌هايش ناب، نصايحش بكر و به روز و مدينه فاضله در بوستانش در خور تامل است. به گواه نقشه، 13 خيابان سعدي در پايتخت وجود دارد، اما طولاني‌ترينش هماني است كه يك سرش در خيابان انقلاب است و سر ديگرش مي‌رسد به ناصرخسرو. عمده مشاغل حاضر در اين خيابان طولاني هم هيچ ارتباطي با پيشه جناب سعدي ندارد. از يك سو فروشندگان قطعات صنعتي، ابزارآلات كشاورزي، پمپ‌ها، موتورها و توربين‌هاي صنعتي در اين خيابان حضور دارند و از سوي ديگر فروشندگان لوازم بهداشتي. چند فروشگاه كفش طبي و چند مغازه فروش لوازم سنتي و لوستر فروش‌ها هم در اين بين جا خوش كرده‌اند و بسياري براي خريد به آنجا مي‌روند. اگر آن ميان سر چهارراه مخبرالدوله انتشارات اميركبير نبود، شايد خيابان سعدي چهره‌اي كاملا صنعتي به خود مي‌گرفت.همه عابران و كاسبان، اين خيابان سعدي را مي‌شناسند. وقتي با آنها صحبت مي‌كنم، برخي كارت خبرنگاري‌ام را براي پاسخ دادن به اين پرسش حساس طلب مي‌كنند و بعد با طمانينه مانند يك سعدي‌شناس بزرگ فكر مي‌كنند و درباره‌اش حرف مي‌زنند.پيرمرد دستفروش خيابان سعدي مي‌گويد: مگر مي‌شود سعدي را نشناسم. سال‌هاست در اين خيابان نان درمي‌آورم و از اينجا رد مي‌شوم. سعدي شاعر بوده، اما حتما پولدار بوده كه اينقدر سفر رفته. من كه نمي‌توانم بروم. كمي فكر مي‌كند و ادامه مي‌دهد: سعدي گفته با مادرها مهربان باشيم و احترامشان را نگه داريم. بعد... ادب از كه آموختي از بي‌ادبان هم براي سعدي است به نظرم... خلاصه حرف و سخن خوب زياد دارد، يادم است قديم‌ها خيلي برايمان از حرف‌هايش مي‌گفتند، اما حالا مثل قديم نيست. حرف‌ها يك شكل ديگر و بي‌خود شده....**مخبرالدوله سر سعدي!با پيرمرد دستفروش خداحافظي مي‌كنم. چهارراه مخبرالدوله را كه رد كرده‌ام، سوالم را با يك مرد جوان مطرح مي‌كنم. مي‌خندد. يكي از همان خنده‌هاي بي‌قيدي كه پيرترها را ناراحت مي‌كند. بعد هم مي‌گويد: «خانوم مدام ميگن سعدي نصيحت كرده با ادب باشيم، اما به نظرم سعدي مرد زرنگي بوده. عاشق دخترهاي زيبا مي‌شده و برايشان شعر مي‌گفته. شايد خيلي‌ها بتونن اين كار رو انجام بدن.» به او مي‌گويم: اگر اين‌طور است شما هم هي عاشق بشو ببينم مي‌تواني غزل‌هايي به اين زيبايي بگويي. باز هم مي‌خندد. خانوم الان عاشقي با شعر جواب نميده. عاشقي ديگه خرج داره... خيلي هم خرج داره. او البته مخبرالدوله سر سعدي يكي از شخصيت‌هاي مجموعه طنز «قهوه تلخ» مهران مديري را هم خوب به ياد دارد و مي‌تواند كلي درباره‌اش حرف بزند و بخندد.**زن شيخ سعديوارد فضاي لوسترفروشي‌ها شده‌ام و با يك پيرمرد ديگر حرف مي‌زنم كه جلوي مغازه نشسته و هر چند هوا تقريبا خنك است، قصد رفتن به داخل مغازه را ندارد. سر و روي سفيدي دارد، به نظر بسيار خوش‌خلق مي‌آيد. مي‌پرسم سعدي را مي‌شناسيد. سيگارش را خاموش مي‌كند و مي‌گويد: خودش را نه اما زنش را مي‌شناسم. متوجه نكته ظريف نهفته در كلامش مي‌شوم. مي‌گويم: شما آقايان هم از هر فرصتي براي انتقاد از خانم‌ها استفاده مي‌كنيد. با خنده پاسخ مي‌دهد: از وقتي يادم است زنم مدام خانه مادرش بود. بعد هم مادرش كه فوت كرد در مسير خانه خواهر و برادرهايش بود و حالا هم مدام خانه بچه‌ها. از قديم به زن‌هايي كه مدام خانه نبوده‌اند، مي‌گفتند مثل زن سعدي است. اصلا همين خود شما هم مثل زن شيخ سعدي هستي. الان ساعت 11 صبح بايد حواست به قابلمه‌اي باشد كه روي اجاق قل مي‌زند. آن وقت ايستاده‌اي اينجا با من بحث مي‌كني. باز هم مي‌خندد. مي‌پرسم: سعدي شيخ بوده؟ مي‌گويد: خانم حتما بوده! نمي‌دانم من... اما اگر نبود كه از قديم نمي‌گفتند شيخ سعدي. ياد شوخي اين روزهاي فضاي مجازي مي‌افتم و با خودم مي‌گويم تا حالا اين‌جوري قانع نشده بودم.پيرمرد نمي‌داند سعدي تحصيلكرده مدرسه نظاميه بوده و نمي‌تواند شيخ نباشد. در هر صورت او يك بيت از سعدي بلد است و برايم مي‌خواند: تا مرد سخن نگفته باشد/ عيب و هنرش نهفته باشد. مي‌خواهم با او خداحافظي كنم كه مي‌گويد: اين حرف سعدي را هم از طرف من آويزه گوشت كن. سعدي گفته: آن كه بر دينار دسترس ندارد، در دنيا همه كس ندارد.البته همه كساني كه با آنها برخورد داشتم اينقدرها هم خوش‌مشرب نبودند. چند نفري نايستادند و شايد با خودشان فكر كردند يكي از متكديان محترمي هستم كه آنها را صدا مي‌كنند و با احترام مي‌گويند، كيف پولشان را دزد برده يا پول بنزين ندارند و بعدا برايشان واريز مي‌كنند و ... . چند نفري هم هستند كه مي‌گويند سعدي را به نام مي‌شناسند و چيز زيادي درباره‌اش نمي‌دانند. برخي هم خيلي بي‌اعصاب هستند و آقايي مي‌گويد خانم شما اسم خودت را گذاشته‌اي خبرنگار كه وسط اين همه مشكل جامعه آمده‌اي سراغ مرده‌ها را مي‌گيري. او نمي‌داند كه به قول سعدي «مرده آنست كه نامش به نكويي نبرند».با خانمي هم صحبت مي‌كنم كه از سعدي غزل «در آن نفس كه بميرم» را به ياد دارد. كمي فكر مي‌كند و ياد حكايت مادر در كتاب‌هاي ابتدايي دهه 70 مي‌افتد و مي‌گويد دلش مي‌خواهد بداند در كتاب‌هاي درسي جديد از سعدي چه چيزي هست. بعد هم يادش مي‌آيد بيت «عبادت بجز خدمت خلق نيست» هم از سروده‌هاي سعدي است، همين‌طور شعرهاي معروف «تن آدمي شريف است به جان آدميت» و «چو عضوي به درد آورد روزگار».**سعدي‌خواني، صفرشايد باورتان نشود يك صبح تا عصر در خيابان سعدي راه رفتم، اما با كسي روبه رو نشدم كه در برابر اين سوال كه آيا آثار سعدي را طي سال مي‌خواند، پاسخ مثبت بدهد. اديبي كه آثارش در سطح جهان مورد احترام است، در ايران فقط ابيات معروف و ضرب‌المثل‌هايي كه از دلنوشته‌هايش بيرون آمده ميان مردم مي‌چرخد. با اين اوصاف يعني اغلب مردم سعدي نمي‌خوانند، هر چند او از بسياري بزرگان ديگر اوضاع بهتري دارد و دست‌كم بيشتر مردم او را به نام مي‌شناسند و چند بيت شعر و ضرب‌المثل از ميان نوشته‌هايش بلد هستند، اما هيچ كس او را نمي‌خواند.*منبع: روزنامه جام جم**گروه اطلاع رساني**9165**2002



01/02/1395





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن