تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842089462




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

افراد را به‌دلیل طرح پرسش بایکوت کردند/ کاسب‌کاری در لباس مُبدل


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: عسگرپور با مهر از هنر انقلاب می‌گوید
افراد را به‌دلیل طرح پرسش بایکوت کردند/ کاسب‌کاری در لباس مُبدل

گفتگو با محمدمهدی عسگرپور


شناسهٔ خبر: 3596328 - جمعه ۲۷ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۴
هنر > سینمای ایران

محمدمهدی عسگرپور از لزوم تعریف دوباره و عمیق مفاهیمی نظیر هنر و هنرمند انقلابی و برخی برخوردها با افرادی که سوال کرده و قصد ورود به مباحث نظری را داشتند، سخن گفت. خبرگزاری مهر- گروه هنر: هنر انقلابی، هنر متعهد، انسان ارزشی، انسان دردمند... قدرت این واژه ها بر کسی پوشیده نیست. عباراتی که می توانند گاهی دو وجهی عمل کنند از سویی شخصی را در جایگاهی که دارد، توصیف کنند و از سویی اگر به درستی به کار نروند جایگاه نامناسبی به افرادی بدهند که شایستگی آن را ندارند و اتفاقا به تدریج ارزش و قداست خود کلام را نیز از بین ببرند. شاید بیش از ۳۰ سال است که این عبارات استفاده می شود و اگرچه که در دهه اول انقلاب که برای اولین بار به کار رفتند فرد یا مصداق مورد نظر را تعریف کرده و نوعی هویت بخشی در راستای اصولی مشخص و مدون بود اما در نظر بعضی از منتقدان و تحلیلگران، قدرت این ترکیب ها در برانگیختن احترام و ارزش به مرور زمان باعث شد که بعضی در مقام و منصبی قرار بگیرند و همین واژگان را به فرد و یا نزدیکان مورد نظر خود نیز منسوب کنند و به تدریج به جایی برسیم که به گفته محمدمهدی عسگرپور سینماگر، کارگردان و مدیر عرصه های فرهنگی این واژگان معنای اصلی خود را از دست بدهند. عبارتی در فلسفه هست که گفته می شود «تعرف الاشیاء باضدادها» با این تعریف می توان سفیدی را از سیاهی و یا سردی را از گرمی تا حدودی بازشناخت و با هر ضدی نسبت به مفهوم مقابل نوعی تعریف بدست آورد. بنابراین باید در نظر داشت وقتی به طور مثال از انسان ارزشی صحبت می شود آیا منظور این است که غیر از او باقی انسان ها بی ارزش تلقی می شوند؟ این تنها یک سوال است که بعد از گفتگوی خبرگزاری مهر با محمدمهدی عسگرپور در اینجا مطرح می شود. هرچند پیش فرض اولیه این گفتگو که همزمان با هفته انقلاب با وی صورت گرفت این بود که امروز این عبارات بدیهی تلقی شده اند و حالا باید به دنبال مصادیق رفت، اما عسگرپور چالش هایی را مطرح کرد از جمله اینکه باید بعضی از القاب را بار دیگر بررسی و بعد به افراد نسبت دهیم. وی در این گفتگو ابتدا با اشاره به زمان پیدایش بعضی از عبارات همچون هنر انقلابی از یک انقطاع زمانی سخن گفت که گویی برخی می خواهند با این انقطاع جامعه ایران به گذشته خود متصل نباشد. عسگرپور درباره نسبت القاب و واژه ها به افراد معتقد است تعاریف ما چندان مشخص نیست که بتواند تکلیف یک جریان جامعه را روشن کند. متاسفانه با کسانی که خواسته اند وارد این نوع چالش ها (باز تعریف و تحلیل واژگان خاص) شوند، معمولاً بد برخورد شده است یا دچار سرخوردگی شده یا بایکوت شده اند و از دایره کسانی که اظهارنظر می کنند خارجشان کردند و اگر هم مسئولیتی در نهادی داشته اند به مرور کنار گذاشته شدند. بخش نخست گفتگوی ما را با محمدمهدی عسگرپور می خوانید. *جناب عسگرپور بیش از ۳۰ سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد، انقلابی که قرار بود در این سال ها از طریق فرهنگ و هنر اصول آن ترویج یابد و نه تنها به مخاطب داخلی بلکه به مخاطب جهانی برسد اما حالا با گذشت بیش از سه دهه به نظر می رسد ما در پرورش هنرمندان متعهد و دغدغه مندی که باید در این راستا فعالیت داشته باشند کمتر توفیق داشته ایم و شاید این نیروها به همان نسل اول انقلاب منحصر می شوند و همینطور هنر انقلابی که قرار بود منشاء صدور به جهان شود اگرچه در توقف نیست اما رشد چشمگیری هم نداشته است. - پاسخ این مساله را با یک مقدمه آغاز می کنم. باید ابتدا ببینید جامعه ای که در آن هستیم چگونه به این نقطه رسیده است. به طور مثال در یک کشور اروپایی، آمریکایی در شرق اروپا، ژاپن و... وقتی با روحیه خاصی از مردم و شرایط فرهنگی آنها مواجه می شویم باید بررسی کنیم که اینها چه پیشینه ای دارند و آن ویژگی ها به چه زمانی بازمی گردد. درخصوص کشور ما نیز این اصرار شدید برای اینکه جامعه ایرانی به قبل و بعد از انقلاب تقسیم شود از سوی بخش قابل توجهی از مدیران، دست اندرکاران و خود اهالی حوزه فرهنگ و هنر بعد از انقلاب وجود داشته است. ما در این تقسیم بندی با یک انقطاع روبرو می شویم و گویی از یک دورانی به بعد نمی خواهیم درباره گذشته خود بیشتر تحقیق کنیم و یا آن گذشته را به امروز اتصال دهیم. اگر یک نفر از یک جامعه دیگر به این کشور بیاید و بخواهد مهندسی معکوس داشته باشد تا ببیند ویژگی های امروز این جامعه به کجا می رسد با این انقطاع رو به رو می شود.

ما معمولاً بیان می کنیم که خاستگاه حافظ، سعدی، مولوی و فلاسفه مهم در ۲۰۰۰ سال گذشته در ایران بوده است، اما از آن تاریخ نسبتاً دور تا کنون چه اتفاقی رخ می دهد؟ مساله این است که چندان تمایلی نداریم درباره آن صحبت کنیم. ما امروز تنها مایلیم خود را به یک دوران خیلی دور متصل کنیم که آن اتصال هم چندان برقرار نمی شود چون جامعه ما شباهت چندانی به آن چه که از آن حرف می زنیم، ندارد و به صورت طبیعی ادامه فرهنگ ۲۰۰۰ سال پیش نباید به آنچه که اکنون در جامعه امروزمان وجود دارد منجر شود، ولی شده است. تا وقتی که نتوانیم درباره این سیر تاریخی و اتصالات خود حرف بزنیم، نمی توانیم درباره حال و روز خود سخن بگوییم. به تبع آن ما از بسیاری از سوالات و مسائل و پدیده ها عبور می کنیم و نمی خواهیم پاسخ مشخصی به آنها بدهیم. درباره «هنر انقلاب» باید گفت اساساً در این سال ها نوعی اصرار برای تفکیک با واژه انقلاب، اسلام و یا هر واژه ای که برای ما ابعاد مقدسی دارد و یا ما را به یک جریان آرمان گرایی قوی متصل می کند، وجود داشته است. به طور مثال مرکز آموزش فیلمسازی باید پسوند اسلامی را هم داشته باشد یا بسیاری از پدیده های دیگر گویی با الصاق یک واژه نوعی کارکرد برایشان تعریف می شود. درباره خود انقلاب هم ما این وضعیت را داریم. وقتی ما می گوییم ملت انقلابی آیا می خواهیم به تعاریف جامعه شناسانه رجوع کنیم یعنی منظور ملتی هستند که امیدوارند، همواره در صحنه هستند، با استکبار سر جنگ دارند و استکبارستیز و عدالتخواه هستند؟ اگر منظور این عبارت است که انقلاب چنین مفهومی دارد که باید گفت نه تنها اینچنین نیست بلکه جامعه انقلابی یعنی جامعه ای که هر لحظه انقلاب می‌کند در صورتیکه اکنون مراد ما از جامعه ایران چنین مفهومی نیست. بنابراین ما با بسیاری از واژه ها مواجهیم که به تسامح از آن عبور می کنیم و می توانند تفسیرپذیر باشند یعنی هر کسی برداشت خود را داشته باشد. این بهم ریختگی تفسیر باعث می شود که ما هیچ گاه نتوانیم مسائلمان را تئوریزه کنیم. در این صورت در ادامه مسیر هم دچار مشکل می شویم. به طور مثال من به عنوان کسی که حدود ۲۵ تا ۳۰ سال پیش فیلم اول خود را ساختم و به عنوان نسل انقلابی هم شناخته شدم یکی از دل مشغولی هایم این است که نسلی که آن زمان وارد سینما شد راه خود را به شکل منطقی ادامه دهد. بر فرض که من به عنوان یک مدیر این خواسته را مطرح می کنم که امیدوارم راه نسل انقلابی ادامه پیدا کند. یک نفر می پرسد نسل انقلابی چه معنایی دارد؟ منظور این است که این نسل باید انقلاب کند یا باید تفکر انقلاب سال ۵۷ را داشته باشد؟ در بسیاری از موارد وقتی چنین سخنانی مطرح می شود مسئولان مربوطه حوصله این مباحث را ندارند و در جواب چنین سوال هایی بیان می کنند که «خود مخاطب می داند که منظور چیست. منظور همان نسل انقلاب است...» و باز هم نمی تواند این نسل را تعریف کند و به این ترتیب ما در مرحله تعریف متوقف شده ایم که البته تعاریفمان هم چندان مشخص نیست که بتواند تکلیف یک جریان جامعه را روشن کند. متاسفانه با کسانی که خواسته اند وارد این نوع چالش ها شوند، معمولاً بد برخورد شده است در نتیجه یا دچار سرخوردگی یا بایکوت شده اند و از دایره کسانی که اظهارنظر می کنند خارجشان کردند یا اگر هم مسئولیتی در نهادی داشته اند به مرور کنار گذاشته شدند و ما با پیکره ای در حوزه فرهنگی مواجه شدیم که می توان به صراحت گفت لطمات بسیاری خورده است. اگر به وضعیت نهادهای مختلف مثل تلویزیون که کار فرهنگی می کنند نگاهی بیندازید، بعید می دانم که میزان رضایتمندی مردم به آنها از ۱۰۰ نمره ۲۰ باشد. *شما فرموردید که اصراری هست که از این واژه ها استفاده شود آیا باید این عبارات را کنار گذاشت یا در کاربردشان دقت بیشتری به خرج داد؟ - کنار گذاشتن یک پدیده بدون اینکه ما از آن اطلاعات کافی داشته باشیم اشتباه است چون تاریخ نشان داده است که آن پدیده ها می چرخد و با شکل دیگری خود را نشان می دهد و اتفاقا حل کردن آن در اشکال دیگر سخت می شود. بنابراین بهتر است آن را باز کنیم و بعد اگر لازم است آن را کنار بگذاریم. *فکر می کنم خوب است که ما در جلساتی همچون کرسی های آزاداندیشی که به آن تاکید هم شده است، بحث کنیم که به طور مثال یک فرد انقلابی چه ویژگی هایی دارد. - دقیقاً مثلاً درباره کلمه ارزشی هم این مساله وجود دارد. پنج نفر همفکر ممکن است با هم سخن بگویند و بعد درباره یک فرد یا فیلمی بگویند که ارزشی نیست. این پدیده برای این چند نفر مشخص است که چه معنایی دارد ولی وقتی این سخن را در یک فضای عمومی‌تر بیان کنید نوعی ابهام بوجود می آید. *به طور مثال زمانی که یک نفر از یک تریبون رسمی برای مخاطب عام صحبت می کند؛ مخاطبی که لزوما دایره معنایی این تعاریف را نمی داند. - آن وقت مخاطبان متوجه نمی شوند که شما درباره چه چیزی صحبت می کنید. ممکن است این واژه به خود من اطلاق شود اما همیشه این سوال را دارم که هنرمند ارزشی چه معنایی دارد. آیا در مقابل هنرمند بی ارزش قرار می گیرد؟ این ارزش حاوی چه ویژگی هایی است؟ من به تبعات اجتماعی و اقتصادی این مساله اشاره نمی کنم که فاجعه بار شده است. بسیاری از دوستان ما در حوزه های تئاتر، سینما و تلویزیون با استفاده از همین واژه هایی که درست کرده اند سعی کردند از یک مزیت هایی بهره مند شوند که اتفاقا به ضرر خودشان هم تمام می شود. ما با مدل هایی از رفتار این دوستان مواجه می شویم که بعضی اسم آن را رانت و بعضی ریاکاری می گذارند و اتفاقا فرد اینگونه ایزوله می شود. در جشنواره فیلم فجر که سال گذشته برگزار شد ما با فیلم های خوبی مواجه بودیم ولی در سپهر عمومی سینما تعریفی از این فیلم ها یا کارگردانانشان شکل گرفته بود که گویی برای آنها هزینه هایی در نظر گرفته شده بود که اتفاقا به نظر من به ضرر فیلمساز تمام شد و باعث شد این فیلم ها دیده نشدند درحالیکه می توانستند در یک قالب عادی تر خود را نشان دهند و مشکلی هم پیش نیاید.

مثال دیگری می زنم از بعضی از آثاری که در حوزه فرهنگ و هنر بسیار ارزشمند هستند، اما به صرف اینکه ما آنها را دسته بندی نکرده و در جدول هنرمندان و یا فیلم های ارزشی قرارشان نداده ایم باعث پیدایش سوء تفاهم هایی شده اند. اتفاقا بسیاری از فیلم هایی که بخشی از جامعه کارگردانانشان را به عنوان هنرمندان انقلابی نمی شناسند آثار ارزشمندی هستند. به نظر من هر اثری که به وجوه اخلاقی یک جامعه کمک می کند یک ارزش است و آن فرد یک هنرمند است. اثری که به فهم بهتر یک پدیده کمک می کند و به طور مثال نشان می دهد که انسانیت در جامعه امروز چگونه باید تعریف شود. این آثار می توانند روی نکات اخلاقی بسیار ساده ای تاکید کنند و به نظرم اینها حتما در دایره کارهای ارزشمند می گنجند و فردی که اینها را ساخته است واقعا شخص ارزشمندی است. *فکر می کنید استفاده از بعضی از ویژگی ها و عبارات می توانند به ارایه معنای خاص تری از یک مفهوم کمک کرده و به نوعی بعضی رفتارها و اصول مورد نظر را برجسته تر کنند؟ - به کار بردن این عبارات تاکنون نتیجه عکس داشته و همواره باعث شده است که سوء تفاهم های جدیدتری بوجود آید. در بعضی از سال ها جریانی سعی کرد از فضای شعاری فاصله بگیرد و واژه ای عجیب هم اختراع کرد و از عبارت «معناگرا» استفاده شد. درصورتیکه مراد کسانی که این کلمه را ابداع کردند همان چیزی بود که پیش از این در هنر انقلابی و ارزشی از آن یاد می شد اما چون فکر کردند که آن کلمات کاربرد خود را از دست داده اند یا کلیشه ای، شعارزده و بدون پشتوانه نظری مشخص هستند از این واژه استفاده کردند اما معناگرایی چه مضمونی دارد؟ آیا منظور اثری است که معنا دارد؟ که با این نگاه همه آثار می توانند معنا داشته باشند. *البته این واژه تا حدی هم در برابر سینمای دینی قرار گرفت و درباره آثار غربی و خارجی بود که به معنویت و اخلاق می پرداختند. - دلیلش هم این بود که در دنیا بعضی از جشواره هایی که این نوع فیلم ها را نمایش می دادند سراغ آثاری می رفتند که لزوما اعتقادی به خدا نداشتند و تنها بیان می کردند که معنایی در پس هر چیزی وجود دارد که آن معنا مورد نظرشان بود. بنابراین این تعبیر در مقابل بعضی از آثار قرار گرفت، با این همه فکر می کنم این واژه هایی که به هنر و فعالیت های فرهنگی الصاق شد نتیجه عکس داده است چون در مدیرانی که به مقامی می رسند نوعی ذوق زدگی شکل می گیرد. آنها باید در یک دوره مدیریتی کوتاه پاسخگوی مدیران بالادستی خود باشند. *منظور این است که چون در مدت کوتاه ممکن است نتوانند کاری به عنوان یک مدیر فرهنگی و هنری انجام دهند، می توانند با بهره گرفتن از این واژه های انقلابی و ارزشی خود را نشان دهند. - فکر می کنند به این ترتیب بخشی از وظیفه خود را انجام داده اند در صورتی که این مساله سوءتفاهم هایی را ایجاد می کند که کار کردن را برای عده ای از فعالان عرصه فرهنگ و هنر بسیار سخت می کند. گاهی عباراتی از طریق این افراد به کار برده می شود مثل این جمله که «عرصه برای هنرمندان ارزشی تنگ شده است» و من از خود می پرسم کدام عرصه؟ کدام هنرمند؟ و کدام ارزش؟ متاسفانه بسیاری از این سخنان (که البته گوینده هایشان از دوستان خود ما هستند) با نگاه کاسب کارانه گفته می شود. چرا باید فضایی ایجاد شود که این نگاه کاسب کارانه بیاید و این لباس را به خود بپوشاند. چرا ما نباید واقعیات امور را ببینیم و همه چیز باید به شکل غیرطبیعی روند خود را در پیش بگیرد به طوری که اثری که ممکن است از نظر یک نهاد رسمی کار ارزشمندی باشد آنقدر مورد حمایت های بی جهت قرار بگیرد که کارایی خود را از دست بدهد و حتی فیلمساز در ساخت اثر بعدی دچار مشکل شود. در آمریکا ممکن است آثاری ساخته شوند که بخشی از آنها مورد حمایت های جدی از طرف نهادهای امنیتی قرار بگیرند ولی شما هیچ جا رد پایی از این حمایت نمی بینید که به طور مثال به مردم بن هایی داده شود تا حتما بروند و فیلم را ببینند و یا از المان هایی استفاده کنند و قهرمان فیلم حتما به پیروزی برسد. *اما در همان غرب فیلم های بسیاری هم هستند که نوعی حس وطن پرستی به شکلی اغراق شده در آنها وجود دارد. - دلیل وجود چنین آثاری این است که جامعه آنها آمریکا را از طریق جنگ های خونین بدست آورده است و افرادی که درگیر ماجرا شدند تا به استقلال برسند همه از مهاجران بخش های مختلف اروپا بودند. این افراد به آمریکا رفتند و بعد از جنگ ها و رقابت هایی که داشتند پرچم برایشان یک ارزش بزرگ شده است. دایما هم در فیلم های خود بیان می کنند که استقلال را به سختی به دست آورده اند. من پیش از این هم گفته ام در جایی مثل آمریکا آرمان ها و واقعیت ها بسیار به هم نزدیک است ولی در کشور ما اینگونه نیست و میان آرمان و واقعیت فاصله بسیاری وجود دارد. متاسفانه و سوگ مندانه این اتفاق بارها رخ داده است که عده ای خواسته اند وارد حوزه نظری شوند و این موضوعات و مباحث را باز و تحلیل کنند ولی با برخوردهای بدی مواجه شده اند.

چرا باید افرادی که می خواهند در یک روند عادی مثل دیگر کشورهای دنیا به تحلیل در بعضی حوزه ها بپردازند با خط قرمزها رو به رو می شوند؟ اصلا سوال من به عنوان فردی تا حدی فعال در حوزه فرهنگ این است که خط قرمزها را چه کسانی می سازند؟ گویی بسیاری می توانند این خطوط را تعیین کنند. به نظرم ممکن است چنین اقداماتی برای عده ای نتیجه های کوتاه مدت داشته باشد ولی برای فرهنگ کشور مشکلات زیادی را به بار آورده است. به طور مثال ما جزو معدود کشورهایی هستیم که مردم می توانند از ظاهر طرف مقابل تشخیص دهند که او چه مسئولیتی دارد. در هر جای دنیا با دیدن ظاهر افراد تنها می توان فهمید که به بخش دولتی تعلق دارد یا بخش خصوصی و یا بی کار است. درحالیکه در ایران شما از روی ظاهر می توانید، دریابید که شغل دولتی دارد و احتمالا در فلان اداره مشخص هم کار می کند. چه زمانی قرار است زمینه این مباحث فراهم شود؟ آیا ما می خواهیم جامعه خود به خود مسیرش را پیدا کند؟ که این نوع نگاه یک هرج و مرج و بحران اظهار نظر را در بر خواهد داشت و هر کسی اظهار نظر می کند. فکر می کنم مجموعه دولت ها این جسارت را اولا از خود سلب کردند و در درجه دوم امکانی را برای دیگران هم فراهم نکردند که باب بحث باز شود. *در حال حاضر ما هفته ای داریم که با نام هنر انقلاب اسلامی پیوند خورده و می توان به همین بهانه این موضوعات را بشکافیم و نوعی تحلیل و بازتعریف نسبت به آنها داشته باشیم. - این بخشی از موضوع است. ببینید حضرت امام خمینی (ره) تعبیری از هنر داشتند و به طور مثال از «هنر متعهد» یاد می کردند البته تعابیر دیگری هم داشتند که اکنون هنر متعهد را به خاطر می آورم. برای این عبارت یافتن مصادیق در شخص و اثر که شمایِ نوعی پیدا می کنید با مصادیقی که من در ذهنم دارم متفاوت است و حتی ممکن است این تفاوت تا ۱۸۰ درجه باشد. چطور ممکن است بخشی از افراد و آثار که از طرف بعضی از سازمان ها و گروه ها معرفی می شوند همواره به عنوان مصادیق آن تعریف تلقی شوند و بخش یا گروه هایی از این تعریف خارج باشند و خود را در تقابل ببیند و به تدریج نوعی تضاد شکل بگیرد. این اصرار که همیشه خط پررنگی بین آثار بکشیم باعث شده است که نوعی تضاد بوجود بیاید و حتی عده ای از افراد به دلیل همین مشکلات بخواهند که نامشان را با این تعابیر به کار نبریم.  *یعنی از عده ای به عنوان افراد ارزشی و انقلابی نام نبریم. - بله نامی برده نشود چون اعتقادشان بر این است که «ما زندگی خود را داریم و آثارمان هم از مخاطبان خاص خود برخوردار هستند و آن القاب هم به خود شما و گروه خودتان تعلق داشته باشد». دولت ها هم گویی کاری از دستشان برنمی آمد و شاید هم جسارتی نداشتند و تن دادند. البته به نظرم بیشتر در این ماجرا دمیدند و تفکیک میان گروه ها و شخصیت ها ادامه یافت و حتی بیشتر شد و این باعث شده است عده ای هم از این ماجرا استفاده کنند. چطور ممکن است بعضی از هنرمندانی که در بسیاری از موقعیت ها گرداننده اصلی ماجرا بودند اعلام می کنند که مظلوم بوده اند. پس چه کسی گرداننده بوده است؟ این مساله مثل این است که منِ نوعی که در هر موقعیتی توانسته ام فیلم بسازم و همیشه بودجه لازم را در اختیار داشته ام، بگویم که مظلوم بوده ام. مظلومیت مفهوم دیگری دارد و اگر مصداق آن کسانی باشند که کم کار بوده اند بسیاری دیگر هم مظلوم هستند. سوء تفاهم هایی که از آنها سخن گفتم در این موارد پیش می آید که معمولا مدیران بالادستی باید بتوانند حل کنند و اگر حل نشود عده ای در صف بندی هایی که نباید، قرار می گیرند یعنی کسی که باید مربی یک تیم باشد خودش هم وارد بازی می شود. در این صورت ما دایم با تعاریف مخدوش مواجه هستیم. نسل امروز دایم از من سوال می کند که هنرمند انقلابی یا هنرمند ارزشی چه معنایی دارد و چه کسی را شامل می شود. پاسخ از نظر برخی از دوستان من بسیار روشن است و از من می خواهند در دهان پرسشگرِ چنین سوالی بزنم. *چراکه به نظرشان این سوال جوابی بدیهی دارد. - بله اما آیا اگر من در دهان فرد سوال کننده بزنم او به جواب می رسد؟ یا شب می توانم با وجدان راحت بخوابم و اصلا پاسخ چنین سوالی را چگونه باید جواب بدهم؟ با تعاریف رسمیِ اعلام شده که معمولا دولتمردان ما می گویند که به طور مثال «فرزندم هنرمند انقلابی کسی است که دردمند باشد» یک جوان باز هم نمی تواند مصداقی بیابد و می پرسد اگر منظور فلان هنرمند است که او از ماشین مدل بالایی برخوردار است و یا منزلش در فلان نقطه از شهر واقع شده است. یا اگر منظور هنرمند دیگری است که او در فیلم ها و آثارش نشان داده است که می توان به یک رزمنده خندید. بنابراین نمی تواند مصداقی پیدا کند و از نقطه ای به بعد من هم دیگر نمی توانم پاسخی برای او داشته باشم. *واقعا اینگونه است که واژه ها و عباراتی که ما به کار می بریم هیچ تکلیف مشخصی ندارند و بدتر از آن نمی توانیم مصداقی برای این تعابیر پیدا کنیم؟ - مساله این است که ما تعاریف جزم اندیشانه بسیار داریم. تعاریفی که بسیار شنیده ایم. *و کلیشه شده اند. - البته این اشکالی ندارد. بسیاری از دوستان هم از نماز مثال می زنند که همیشه می خوانیم و من هم اعتقاد دارم که بسیاری از اصول همیشه باید تکرار شوند. با این حال مدیریت و مسایل فرهنگی و هنری از این جنس نیستند و دایم باید به روز شوند. سرعت در حوزه های تکنولوژیک، معرفتی و فلسفی عجیب و پیچیده شده است و فکر می کنم اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم که فکر کنیم با تعابیر سنتی می توانیم به جنگ این مسایل برویم. گاهی هم وقتی زورمان نمی رسد می خواهیم با ابزار زور و قدرت مساله را حل کنیم. ادامه دارد....









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن