محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831215078
«کمدی الهی دانته»، چگونه حاصل شد؟
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
«کمدی الهی دانته»، چگونه حاصل شد؟
کاوه میرعباسی از کودکی می نویسد و از زبان های انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه می کند و بیش از پنجاه اثر در کارنامه اش دارد.
ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت - منیره پنج تنی: کاوه میرعباسی از کودکی می نویسد و از زبان های انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه می کند و بیش از پنجاه اثر در کارنامه اش دارد. حقوق و سینما خوانده و فرد نام آشنایِ حوزه ادبیات است اما آخرین اثر او ترجمه سه گانه دانته است که شاید به جرأت بتوان گفت، غیر از ادبیات، طرفداران پروپاقرصی از حوزه های دیگر هم دارد.
به سراغش رفتم تا درباره این اثر گران سنگ که اقشار مختلفی از ادیبان تا خطیبان، از متألهان و فیلسوفان تا هنرمندان و تاریخدانان را به خود جلب کرده، با او گفتگو کنم.
میرعباسی ترجمه اش از «کمدی الهی» را خلاقانه ترین کارش می داند. گفتگویم با او بر سه محور اصلی متمرکز است: درباره کتاب، جایگاه و تاثیرش در حوزه های مختلف و همین طور ترجمه. کتاب «کمدی الهی» دانته را «کارگاه فیلم و گرافیک سپاس» در سال 1394 منتشر کرده است.
پشت پرده نگارش کتاب کمدی الهی دانته چیست؟ چه می شود که دانته این اثر را می نویسد؟ به عبارت دیگر چه ضرورت های فردی یا اجتماعی منجر به نگارش این سه گانه می شود؟
- عللی که باعث شد دانته «کمدی الهی» را تصنیف کند در سه دسته می گنجد: انگیزه های شخصی اش، وضعیت شخصی اش، و وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دورانِ فلورانس به طور اخص، و ایتالیا و اروپا به طور کلی. بر این مبنا می توان گفت – دانته کمدی اله را به خاطر دغدغه ها و دل نگرانی هایش از بابت فلورانس سرود و به همین جهت بسیاری از شخصیت هایی که در این منظومه می بینیم از اهالی این شهرند. دانته این منظومه را سرود زیرا از فلورانس تبعید شده بود و از این طریق به مدد حافظه اش این شهر را بازمی آفرید و از غم غربت می کاست – این منظومه را سرود چون تنها بود؛ پس از آنکه از دیارش طرد شد، با سایر تبعیدی ها نیز کارش به مجادله کشید و سرانجام به انزوایی خود خواسته محوم شد – این منظومه را سرود تا نظرش را در مورد برخی مقوله های بنیادین نظیر زندگی، مرگ، شیوه درست زیستن، نحوه صحیح مواجهه با مرگ و آخرت و غیره را بیان کند – این منظومه را نوشت تا خوانندگان را به آگاهی و تقوا رهنمون شد و به آنان بیاموزد چگونه نسبت به خود و سایرین شناخت پیدا کنند – این منظومه را سرود تا مردم را با امید به رحمت و آمرزش دلگرم کند – این منظومه را سرود تا انتظارش را از خود در مقام ادیب، محقق سازد – ان منظومه را سرود تا پیوندی ایجاد کند با عالم باستان.
و نتیجه اینکه می بینیم در «کمدی الهی» شخصیت های اسطوره ای، شخصیت های برگرفته از «کتاب مقدس» و شخصیت های تاریخی واقعی و معاصران دانته کنار هم در یک عرصه ظاهر می شوند – این اثر را پدید آورد تا منظومه سترگ و گسترده ای آفریند و خلاقیتش به تصنیف چکامه ها و غزلواره ها و سروده های پراکنده محدود نماند. این منظومه را سرود تا هم خواننده را سرگرم کند و هم تعلیم دهد – این منظومه را نوشت تا طیف گسترده ای از مخاطبان را به سویش جذب کند، از امیران و بزرگزادگان گرفته تا دانش پژوهان و نخبگان و حتی افراد عادی – این منظومه را سرود تا نامش را به برکت داستانپردازی منظوم جاویدان کند – این منظومه را سرود تا پیشکشی باشد برای معشوق ابدی اش بئاتریچه – این منظومه را سرود تا زبان ایتالیایی را احیا کند و به همین منظور هم آن را به گویشِ توسکانی تصنیف کرد و نه زبان لاتین. البته تمام آنچه گفته شد، صرفا استنتاج هایی منطقی هستند بر مبنای زندگی دانته و سرشت او، وگرنه اگر بخواهیم بر مطلبی که او شخصا بیان کرده باشد استناد کنیم، فقط به یک مورد برمی خوریم، در یکی از نامه هایش نوشته: ««کمدی الهی» را تصنیف کردم تا مردمان را از ذلت و محنت به عزت و بهجت برسانم.»
چرا کمدی؟ می دانیم که حتی خود دانته آن را صرفا «کمدی» نامیده بود و بعدها به کمدی الهی معروف شد. چرا کمدی و آیا واقعا کمدی است؟
- در دوران دانته فقط دو گونه ادبی وجود داشت: تراژدی و کمدی؛ و از آنجایی که نمی شد این اثر را تراژدی قلمداد کرد، ناگزیر کمدی نامیده شد. ظاهرا نخستین کسی که آن را «کمدی الهی» نامید بوکاچیو بود در زندگینامه ای که درباره دانته نوشت.
بدیهی است با معیارهای امروز و با توجه به تنوع گونه های ادبی نمی شود آن را کمدی دانست، هر چند در «دوزخ»، عناصر گروتسک به وفور یافت می شود و به برخی موقعیت های مضحک و خنده دار هم برمی خوردم. در «برزخ» این پدیده تقلیل چشمگیر می یابد و در «بهشت» حتی ردی هم از آن نیست.
چرا دانته برای روایت این سفر، از زبان اول شخص استفاده می کند؟
- دانته اصرار داشته بر این که سفر معنوی اش را نه زاییده تخیل بلکه بسان تجربه ای شخصی ارائه دهد و آن را با معراج پلوس رسول مقایسه می کرده که خود پلوس هم نمی دانسته آیا به صورت جسمانی بوده یا صرفا به واسطه روح. ناگفته نماند، اینجا دانته («راوی») نقشی مشابه «انسان نوعی» یا «بنی بشر» everyman دارد که از پرسوناژهای محوری در نمایش های دینی قرون وسطا بود.
اکنون می خواهم درباره اهمیت شخصیت های محوریِ همراه دانته در این سفر بپرسم، و به نوعی به پرسش نخستم نیز مربوط می شود. ویرژیل، شاعر رومی، در دوزه و برخز و بئاتریچه پورتیناری در بهشت دانته را همراهی می کنند. نخست می خواهم درباره همراه او در دوزخ و برزخ بدانم، چرا ویرژیل را برگزیده است؟
- از نظر دانته، ویرژیل برجسته ترین شاعر دوران باستان بود و شعرش نمونه متعالی سبک کلاسیک و بیان متفکرانه؛ در عین حال خودش را نیز وامدار او می دانسته و در «کمدی الهی» هم صراحتا به این مطلب اذعان کرده: «چرا که تویی استاد و سرمشق ام؛ وامدار کسی جز تو نیست سبکِ پر حلاوتی که منزلت نصیبم کرده.» علت دیگری که در گزینش ویرژیل موثر بوده «سرود شبانی چهارم» پر آوازه اوست که در قرون وسطا بسان پیشگویی تولد مسیح تعبیر می شد. در گذر ایام و طی قرون متوالی اغلب خوانندگانِ «کمدی الهی»، ویرژیل را تمثیلی از «خرد بشری» تلقی کرده اند.
پیش از اینکه بخواهم به سراغ بئاتریچه بروم، پرسش دیگری درباره ویرژیل دارم. انئیدِ ویرژل چه تاثیری بر نگاه دانته برای خلق سه گانه کمدی الهی داشته است؟
- در کتاب ششم «اِنئید»، ویرژیل سفر انِئیس را به «عالم اسفل» (جهان زیرین) توصیف کرده که آنجا نظاره گر زندگانی پس از مرگ می شود و به عقیده بسیاری از دانته شناسان او از این بخشِ «انئید» الهام گرفته و همین طور از سبک حماسی ویرژیل برای سرودن بعضی از قسمت های «کمدی الهی» که چنین شیوه ای را می طلبیدند.
برویم سراغ بئاتریچه، راهنمای دانته در بهشت؛ معشوقی که الهام بخش او در نگارش کتاب «زندگانی نو» بوده؛ چرا بئاتریچه را برگزیده است؟
- بئاتریچه شاید پیچیده ترین شخصیتی باشد که دانته در «کمدی الهی» خلق کرده. در وهله اول، صد البته، او همان بئاتریچه ای است که دانته در «زندگی نو» به عنوان بانوی محبوبش ازش یاد می کند و شرح می دهد که از کودکی دلبسته اش شده. حتی پس از مرگ بئاتریچه در جوانی، دانته کماکان او را به چشم وجودی آرمانی می دیده که فقط در بهشت می تواند جایگاه واقعی اش را بیابد. دانته در پایان «زندگی نو» سوگند یاد می کند دیگر هرگز درباره بئاتریچه چیزی ننویسد مگر هنگامی که قادر باشد به گونه ای توصیفش کند که پیش از آن هیچ زن دیگری چنین توصیف نشده باشد. در «کمدی الهی» این سوگند را جامه عمل می پوشاند.
شخصیت بئاتریچه و «زنانگی»اش چگونه در این اثر ظهور می کند؟
- «زنانگیِ» بئاتریچه مشخصا به شکلی مادرانه تجلی می یابد. او مظهر بخشش و آمرزش است، و نسبت به «راوی» همان مدارا و تقصیرپذیری را دارد که مادر نسبت به طفل نادان. پیش از آنکه از «بهشت زمینی» واقع بر کوهستان برزخ، تا بهشت اَعلی او را هدایت کند، در بدو ورودش به عالم زیرین برای نجات جانش وساطت کرده؛ به عبارت دیگر به شکلی مادرانه، حامی او نیز هست. ناگفته پیداست، محبت میان «راوی» (دانته) و بئاتریچه صرفا معنوی است و هیچ تمایل جسمانی به آن راه ندارد.
تا یادم نرته است بپرسم که با توجه به این که دانته زندگانی نو را پیش از کمدی الهی نگاشته، این دو اثر چه ارتباط یا محورهای مشترکی دارند؟
- «زندگانی نو» زندگینامه خودنوشته دانته است که بر شرح دلبستگی اش به بئاتریچه متمرکز شده؛ «کمدی الهی» هم از بسیاری جنبه ها زندگینامه شخصی هم هست و در آن نیز بئاتریچه نقش محوری دارد. اینها را می توان محورها و مضامین مشترک دو اثر به شمار آورد.
شخصیت های کمدی الهی واقعی اند یا نمادین؟ گفتگوی مان بر سر بئاتریچه بود و می دانیم که بئاتریچه شخصیتی واقعی است. درباره بقیه شخصیت ها چگونه است؟
- همان طور که در ابتدای صحبت هم گفتم پرسوناژهای «کمدی الهی» چهار گروه اند: شخصیت های اسطوره ای، شخصیت های برگفته از «کتاب مقدس»، شخصیت های تاریخی، و بالاخره برخی از معاصرانش که نمی شود آنها را نشخصیت تاریخی» قلمداد کرد، و بئاتریچه هم جزو گروه اخیر است. در مورد شخصیت های تاریخی، دانته آنها را به archetype («نمونه برین») بدل ساخته یعنی همان کاری که بعدها شکسپیر در نمایشنامه هایش با شخصیت های تاریخی کرد که شاید شاخص ترین نمونه اش پرسوناژ ریچارد سوم باشد.
حتما شنیده و خوانده اید که در این سه گانه، دوزخ (جلد نخست) جاذبه بیشتری از بهشت (جلد سوم) و برزخ (جلد دوم) دارد، چنانکه در بهشت گمشده میلتون، شیطان چه به لحاظ شخصیت پردازی و چه تاثیرگذاری از خصوصیات ویژه ای برخوردار است. فکر می کنید این ویژگی ها با چه عواملی می توانند رابطه معنادار داشته باشند؟
- شخصا با این مطلب موافقم ولی، برخلاف «حتما» که در ابتدای گزاره تان آورده اید – تاکنون در/ از هیچ منبع کارشناسانه چنین چیزی نخوانده و نشنیده ام، هر چند منابع آماری نشر از مقبولیت بیشتر «دوزخ» (به اعتبار دیگر فروش بیشتر آن) به نسبت دو کتاب دیگر خبر می دهند، شاید به این دلیل که برخورداری از جاذبه بیشتر ابدا مبنایی برای برخورداری از ارزش بیشتر نیست؛ همانطور که به احتمال قریب به یقین 90% مردم از خواندن «کنت مونت کریستو» بیشتر به هیجان می آیند تا «در جستجوی زمان از دست رفته»، اما این را نمی توان معیاری برای ارزش گذاری شناخت – البته نباید این احتمال را نیز مردود دانست که برای کسانی با پسند متفاوت با سلیقه عام، رمان پروست هیجان انگیزتر از رمان دوما باشد.
نکته دیگر این که «کمدی الهی» کلی واحد، منسجم و به هم پیوسته را تشکیل می دهد و نمین توان آن را سه اثر مجزا دانست و چنین مقایسه هایی به مثابه این است که فصل هایی از یک کتاب را با فصل های دیگرش مقایسه کنیم اما نمی توان منکر شد که «دوزخ» از غنای بصری بیشتری برخوردار است. رویدادهایش سرگرم کننده تر هستند و پرسوناژهایش غریب تر، غافلگیرکننده تر و در نتیجه جذاب تر.
در گفتگویی که با خبرگزاری مهر داشتید، کمدی الهی را تاریخ سیاسی و اجتماعی زمانه مولف توصیف کرده و گفته اید: «دانته در این اثر به نوعی از کسانی که با دیدگاه های او مخالف بوده اند انتقام گرفته است.» چرا دیدگاه های دانته در زمان خودش مناقشه برانگیز بوده که منجر به نگارش این اثر شد؟
- دانته در جوانی و پیش از آنکه روانه تبعید شود وارد فعالیت های سیاسی شد. در فلورانس آن دوران دو گروه برای کسب قدرت با یکدیگر در جنگ بودند. «گیبلن ها» و «گوئلف ها». دانته جزو گوئلف ها بود که موفق شدند گیبلن ها را از فلورانس بیرون برانند اما پس از کسب این پیروزی، بنی خودِ گوئلف ها هم دو دستگی پیش آمد و به «سفیدها» و «سیاه ها» تقسیم شدند.
در آن ایام اصلی ترین تضاد سیاسی در اروپا اختلاف بین پاپ و امپراتور بود. دانته راه نجات فلورانس را در این می دید که امپراتور توفق بیباد و سلطه اش را بر ایتالیا حاکم کند. از بد حا-دثهف «سیاه ها»ی طرفدار پاپ بر «سفیدها»، که دانته هم در زمره آنان بود، چیرگی یافتند، و پس از کسب قدرت، دانته را که دو سال از «شهروندان ارشد» بود که مقام بالایی به شمار می آمد، به اختلاس متهم و به پرداخت جریمه ای سنگین محکوم کردند که اگر از پرداختش خودداری می کرد مجازاتش مرگ در آتش بود؛ از طرف دیگر، تمام اموالش را هم مصادره کردند؛ و اینچنین بود که دانته ناگزیر شد بیش از 20 سال در تبعید بماند و در تبعید بمیرد.
آنچه سخنان دانته را مناقشه برانگیز می کرد استواری اش بود بر عقاید و باورهای دینی اش،در مقام یک مسیحی مومن که هیچ گونه مماشاتی را برنمی تابید و ابایی نداشت از افشای فساد کشیشان و مشخصا دربار پاپ ها که به راهی می رفتند کاملا متفاوت با پطرس حواری که جانشینش شده بودند، خصومت او با پاپ بونیفاس هشتم بیش از سایرین بود و در «کمدی الهی» بارها او را آماج حمله های تند و گزنده کرده است.
جایگاه این اثر در زمان خودش چه بوده است؟ یا حداقل زمان های نزدیک پس از خلقش؟
- انتشار «دوزخ» در 1314 باعث شد آوازه دانته در همه ایتالیا بپیچد. گرچه «کمدی الهی» طی قرن چهاردهم به دوازده زبان هم ترجمه شده بود اما دانته در اروپا به مقبولیت گسترده و فراگیری که سزاوارش بود نرسید، مگر با پایداری مکتب رمانتیسم که او را در جایگاهی که درخورش بود نشاند و مایه شهرت پایدار و روزافزونش شد.
«خیر» و «شر» نزد دانته کمدی الهی چه تعریف و مختصاتی دارند؟ آیا این خیر و شر ادیان است یا خیر و شر یونان باستان؟ یا چیزی متفاوت یا هر دوی اینها؟
- دیدگاه دانته درباره مقوله های خیر و شر دقیقا با اصول اُرتدکس ایمان مسیحی سازگار بود. از نظر او، این هر دو به نسبت اراده پرودگار سنجیده می شوند. هر چه مطابق اراده پرودگار باشد «خیر» به شمار می آید، و هر چه برخلاف اراده او باشد «شر» است. بر همین مبنا، عدل الهی نیز به شکلی عینی، انعطاف ناپذیر، غیرشخصی و مکانیکی اعمال می گردد. تناسب عقوبت با گناه نیز بر همین اساس استوار است که چه بسا با ذهنیت خواننده امروز سازگار نباشد و منصفانه جلوه نکند. برای مثال، فریبکاری گناهی است فاحش تر از خشونت و مجازاتی سنگین تر دارد.
می دانیم که کمدی الهی دانته در حوزه های مختلف تاثیرگذار بوده است. در نقاشی «بوتیچلی و دلاکروا)، در سینما و موسیقی. حتی در الهیات و فلسفه و مهم تر از آن در خود ادبیات. اما شما برجسته ترین تاثیر این اثر را چه می دانید؟
- همان طور که گفتید تاثیر «کمدی الهی» در حوزه های مختلف فرهنگی و هنری بی اندازه گسترده بوده و دامنه اش حتی به هنرهای مردمی تر نظیر کمیک استریپ و حتی بازی های رایانه ای هم کشیده شده و آثار بسیار متنوعی با الهام مستقیم یا غیرمستقیم از کلِ «کمدی الهی» یا بخش هایی از آن، و به شکل جدی یا پارودیک، پدید آمده اند. نام آوران عرصه های مختلف فرهنگی و هنری که به گونه ای از «کمدی الهی» الهام گرفته اند تعدادشان به قدری زیاد است که حتی اشاره فهرست وار به آنان از حوصله این مختصر بیرون خواهد بود.
چایکوفسکی، فرانتس لیست، یژان لوک گودار، پازولینی، چاوسر، میلتون، بالزاک، تی اس الیوت، گوستاو دوره، ویلیام بلیک، و ... غیره فقط مشتی هستند از خروار. اما در مورد برجسته ترین تاثیر باید عرض کنم ذهنیتم با صدور این جور احکام قطعی سازگار نیست، و لذا این پرسش را پاسخ ناپذیر می دانم. همانطور که نمی شود گفت ارزش هنری «ژوکوند» بیشتر است یا «سمفونی شماره 9» بتهوون.
اثن اثر با چه آثار دیگری قابل مقایسه است؟
- شخصا فقط «دون کیشوت» و بعضی از نمایشنامه های شکسپیر را هم طراز «کمدی الهی» می دانم؛ و در میان آثار معاصرتر «اولیسس» جویس و «زمین ما» فوئنتس را با آن قابل مقایسه می دانم، به دلیل آنکه دو اثر اخیر، همچنان که «کمدی الهی»، زاییده نبوغ اند و هیچ کدام در ژانر مشخصی نمی گنجند.
کمدی الهی دانته امروز برای ما چگونه متنی است؟ متنی است که ارزش های سیاسی، اجتماعی و دینی یا دقیق تر بگویم الهیاتی دارد؟ یا متنی است که اهمیتش به شاهکار بودنش در حوزه ادبیات بازمی گردد؟ یا هیچ کدام بلکه متنی است صرفا با ارزش تاریخی؟
- «کمدی الهی» بخشی از میراث فرهنگی مغرب زمین است. می توان آن را تبلورِ دانش و بینش قرون وسطا در مرحله واپسینش دانست و طلایه دار رنسانس به شمار آورد. برای خواننده امروز قطعا در وهله اول به دلیل ویژگی های ادبی اش ارزشمند است اما این ارزش های ادبی بر چیزی فراتر از یک متن با ارزش تاریخی صرف دلالت دارند و آثار هنری بیشماری که در پایان سدهب یستم و آغاز سده بیستم و یکم همچنان با الهام از شاهکار دانته پدید آمده اند و پدید می آیند خود بهترین گواه است بر این مطلب؛ فیلم «هفت» (که عنوانش هم بر هفت گناه کبیره به روایت «کمدی الهی» دلالت دارد)، به کارگردانی دیوید فینچر، شاید یکی از شناخته ترین نمونه ها باشد در این رابطه.
با توجه به کارنامه تان، می خواهم بدانم چه شد که به سراغ ترجمه این اثر رفتید؟
- باید صادقانه اعتراف کنم که هرگز به فکرم نرسیده بود دست به ترجمه «کمدی الهی» بزنم – برخلاف بعضی ترجمه هایم که سال ها قبل از آن که ترجمه شان کنم قصدش را داشتم. پیشنهاد از طرف ناشر بود و من پیش از آن که جواب بدهم ترجمه های متعددی را به زبان های مختلف تهیه و دانلود کردم و پس از بررسی آنها و مشاهده این که چقدر با هم متفاوت اند و چقدر مترجمان مختلف در ترجمه این اثر دست خودشان را باز گذاشته اند تا به شکلی خلاقانه عمل کنند و با رویکردهای مختلفی سراغ این متن آمده اند، به این نتیجه رسیدم که ترجمه شاهکار دانته می تواند چالشی شورانگیز باشد، زیرا درهای نوآوری به شکل های مختلف به رویش باز هستند.
با توجه به این که این اثر را از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده اید، منبع اصلی تان چه بود و ملاک تان برای انتخاب این منبع چه بود؟
- در ترجمه «کمدی الهی» از 9 متن به 4 زبان استفاده کرد: 5 ترجمه به انگلیسی، 2 ترجمه به فرانسه، 1 ترجمه به اسپانیایی و متن اصلی ایتالیایی. 2 تا از ترجمه های انگلیسی عملا به کارم نیامدند زیرا یکی شان کاملا ساختار متن ار به هم ریخته بود و پاراگراف هایی با اندازه های متفاوت و مجزا شده بر حسب رویدادها را جایگزین بندهای 3 سطری متن اصلی کرده بود.
ترجمه دوروتی سایرز هم که، با نیتی مومنانه، به جای کلام دانته، مقصود او را بیان کرده بود و از زیبایی هم بهره ای نداشت (یعنی نه امین بود و نه شیوا) تقریبا از ابتدا کنار گذاشته شد. از 3 ترجمه باقی مانده انگلیسی، دوتای شان چاپ انتشارات آکسفورد بودند و پانوشت های مفصل داشتند (پانوشت های ترجمه جدید آکسفورد بی اندازه فنی و پژوهشگرانه بود و حجمش 2 برابر متن اصلی می شد).
سومین ترجمه انگلیسی مورد استفاده ام ترجمه شاعر معروف آمریکایی لانکفولو بود که ترجمه ای است آزاد و با زبانی آرکاییک که 2 ترجمه آکسفور بسیاری تعابیر شاعرانه را از آن به عاریت گرفته اند. از 2 ترجمه فرانسه، یکی شان بی اندازه به متن اصلی وفادار بود و دیگری کوشیده بود منظور دانته را به زبانی ساده تر بیان کند و از این جهت برای درک قسمت های دشوار متن بی اندازه سودمند بود و برخلاف متن های انگلیسی و فرانسه که تقریبا همگی «کمدی الهی» را با رویکردی نثرگونه ترجمه کرده بودند، متن اسپانیایی از شعر سفیدی که نمایشنامه نویسان «عصر طلایی» ادبیات اسپانیا، یعنی لوپه دِوگا و کالدرون دِلا بارکا در نگاش آثارشان استفاده می کردند بهره برده بود.
این رویکرد که من اسمش را «آشنایی زایی» می گذارم، الهام بخشم شد و تصمیم گرفتم با این شیوه سراغ اثر بروم: از ایجاز شاعرانه و ساختارهای نحوی شعر استفاده کنم (در 80% موارد فعل قبل از مفعول آمده) و از تعبیرهای آشنا و کمتر آشنا – و به هر حال زیبا و شیوای – شعر کلاسیک فارسی بهره بگیرم (خوانندگانی که با شعر کهن فارسی اُنس و الفت داشته باشند نمونه هایش را در ترجمه ام فراوان می یابند.»
عمده ترین معضلات تان برای ترجمه این اثر چه بود؟
- ترجمه هر اثر، دشواری ها و مشکلات خودش را دارد. «کمدی الهی» برایم سختی خاصی نداشت – مثلا به قدر ترجمه رمان های کورمک کارتی دشوار نبود؛ البته جزو آسان ترین ها هم به حساب نمی آمد. تلاشم مشخصا بر این بود که از درافتاده به کلیشه های «فاخرنویسی» متداول در نمایشنامه های بازاری و برخی سریال ها، که از شدت تکرار به ابتذال کشیده شده است بپرهیزم، و نیز به خودم شهامت این را بدهم که برخی خصوصیات زبان امروز را به شکلی یکدست با تشبیهات و ترکیب های عاغریت گرفته از شاعران کهن ترکیب کنم.
نظرتان درباره ترجمه شجاع الدین شفا از این اثر چیست؟ نقاط ضعف و قوتش را چه می دانید؟
- از آنجایی که قصد رقابت با کشی را نداشتم، پیش از به اتمام رساندن ترجمه «کمدی الهی» هیچ کدام از ترجمه های قبلی را نخواندم تا نه به صورت سلبی و نه به صورت ایجابی از آنها تاثیر نگیرم. پس از آنکه ترجمه شاهکار دانته پایان گرفت، ترجمه شجاع الدین شفا را تورق کردم و به دو نکته برخوردم: یکی آنکه ترجمه او با رویکرد به نثر بود و طبعا درازگویی های نثر را داشت و از ایجاز شعر بی بهره بود – و از این حیث با ترجمه من متفاوت بود؛ البته این امر فی نفسه نه قدرت تلقی می شود و نه نقطع ضعف.
دوم آنکه برخی پانوشت ها کم و بیش ساده اندیشانه بودند، زیرا «کمدی الهی» با «کتاب مقدس» پیوندی تنگاتنگ دارد و ارجاعات نه چندان آشکارش به «کتاب مقدس» از نظر کسی که دانته شناس نباشد اغلب پنهان می ماند. البته، باید توجه داشت که شجاع الدین شفا از امکاناتی نظیر اینترنت و منابع متعددی که در دسترس مترجم های امروز است محروم بود. شخصا، تمام پانوشت ها را از نسخه قدیم تر آکسفورد برداشتم و حتی در یک مورد هم بر استنباط شخصی ام تکیه نکردم، زیرا ابدا نه دانش – نه ادعای – دانه شناسی دارم.
در ایران دو ترجمه دیگر هم از کمدی الهی منتشر شده است: ترجمه فریده مهدوی دامغانی (نشر تیر) و محسن نیکبخت (کتاب پارسه)، آیا این دو ترجمه را هم دیده بودید؟
- این دو را حتی تورق هم نکرده ام.
در ترجمه ای اثر چگونه از ادبیات کلاسیک فارسی استفاده کردید؟
- در این مورد پیش تر توضیح دادم و باید اضافه کنم از بین شاعران کهن بیش از همه از عطار بهره گرفتم. البته از خوان رنگین حافظ و سنایی و ... حتی در یک مورد از فریدون مشیری هم خودم را بی نصیب نگذاشتم.
این کار چه تفاوت هایی با دیگر آثاری که ترجمه کردید داشت؟
- از تمامی ترجمه های پیشینم خلاقانه تر بود.
ترجمه تان از این اثر چقدر طول کشید؟
- دو سال.
راستش برخلاف برخی که معتقدند ای کاش این اثر مقدمه ای داشت، من فکر می کنم مقدمه نداشتن برای چنین اثر شناخته شده ای اشکالی ندارد، به ویژه که نکات مختلف درباره ترجمه این دو اثر را در جاهای دیگر بیان کرده اید. به نظرم مواجه شدن عریان و دفعی با اثر خیلی تاثیرگذارتر است اما دلیل اصلی خودتان برای ننوشتن مقدمه چه بود؟
- از آنجایی که گفته اند: «در بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست»، خودم را مجاز ندانستم در جایی که این همه مقالات تخصصی ارزنده راجع به زندگانی و آثار دانته وجود دارد، شخصا درباره این موضوعات مطلبی بنویسم و ترجیح دادم چهار مقاله را که به قلم دانته شناسان برجسته معاصر بودند در پایان کتاب بیاورم. توضیحات در مورد نحوه ترجمه اثر هم به نظرم مطالبی آمدند که جای شان بیشتر در مصاحبه است تا در ابتدای اثری چنین سترگ.
در آخر بفرمایید در حال حاضر به چه کاری مشغولید؟
- پروژه جدیدی که پس از اتمام «کمدی الهی» به دست گرفتم ترجمه تمامی آثار داستانی گارسیا مارکز است از زبان اسپانیایی. این کار را از حدود یک سال پیش شروع کرده ام و تصور می کنم حدودا 5 سال طول بکشد.
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]
صفحات پیشنهادی
کاگردان «ترور» در تدارک اجرای یک کمدی
شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲ ۱۷ حمیدرضا نعیمی یک نمایش کمدی را در تماشاخانه ایرانشهر اجرا میکند این کارگردان درباره برنامهی اجرایی جدید خود در سال 95 به خبرنگار تئاتر ایسنا گفت در حال انتخاب نهایی متنی برای اجرا در تابستان امسال در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر هستم و پیادگاریهایی که حاصل چهار دهه تلاش هستند
یادگاریهایی که حاصل چهار دهه تلاش هستند یادگاریهایی از یک هنرمند بنام کشورمان که مجموعهای از چهار دهه فعالیتهای او را شامل میشود در معرض دید مخاطبان قرار گرفته است به گزارش خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان گالری زیرمین دستان از 20 فرورخانه «بزرگ آقا» چگونه ساخته شد؟
خانه بزرگ آقا چگونه ساخته شد حسن روحپروری طراح صحنه سریال شهرزاد درباره طراحی تمام صحنههای این سریال که در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود و اطلاعاتی که مربوط به دهه 30 است گفت ابتدا همه میدانند که فیلمنامه این اثر مربوط به دهه 30 میشود و باید تحقیقات گستردهای را درچگونه اعمال خود را محاسبه کنیم؟
چگونه اعمال خود را محاسبه کنیم در وجود انسان دو نیروی الهی و شیطانی وجود دارد انسان باید مراقبت کند و نگذارد که نیروی شیطانی سهم شریک را بردارد متأسفانه آن قدر که شیطان به سهمش میرسد خداوند به سهمش نمیرسد به گزارش فرهنگ نیوز موعظه و نصیحت کلید سعادت و رستگاری در دنیا و آکمدی دپوتات در ایوان شمس روی صحنه می رود
کمدی دپوتات در ایوان شمس روی صحنه می رود نمایش کمدی دپوتات به کارگردانی اتابک نادری از بیست و یکم فروردین ماه امسال در ایوان شمس به اجرا در می آید ۱۳۹۵ شنبه ۱۴ فروردين ساعت 09 10 به گزارش سرویس فرهنگی پانا در این اثر هنری که بر اساس نمایشنامه ای از دیمیتری پساتهاس ساخته شده اپیوستن برزو ارجمند به صف کمدینهای «خندوانه»
پیوستن برزو ارجمند به صف کمدینهای خندوانه حضور دختر شهید آوینی یک منتقد سینما که با مسئله بزرگی دست و پنجه نرم کرده بود و برزو ارجمند رویدادهایی بودند که در خندوانه دیشب شاهد بودیم به گزارش فرهنگ نیوز برزو ارجمند هنرمندی بود که شب گذشته با دعوت رامبد جوان به روی صحنه &laqچگونه «ابد و یک روز» با یک سکانس نجات پیدا کرد؟
چگونه ابد و یک روز با یک سکانس نجات پیدا کرد آنچه باعث شده فیلم با تلخی به سرانجام نرسد تغییر فرجام این اثر از طریق افزوده شدن یک سکانس به انتهای فیلم است در واقع به توصیه متولیان صدور پروانه و معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی سکانس فینال فیلم افزوده شد و بدین شکل فرجادر عرفان مولوی مبنا بر کشش الهی است
سهشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۶ ۱۳ استاد ادبیات و عرفان دانشگاه اصفهان گفت در عرفان مولوی مبنا بر کشش الهی است نه کوشش فرد زیرا فرد با توان خود قادر به شناخت او نیست چنانچه در کلام سنایی نیز آمده است به خودش کس شناخت نتوانست ذات او هم بدو توان دانست به گزارش خبرنگار ایسنا -مجید مجیدی چهره سال هنر انقلاب شد/ مجیدی: آوینی به ما آموخت که چگونه پای باورهایمان بایستیم
مجید مجیدی چهره سال هنر انقلاب شد مجیدی آوینی به ما آموخت که چگونه پای باورهایمان بایستیم مجید مجیدی کارگردان فیلم محمدرسول الله به عنوان چهره سال هنر انقلاب سال 94 انتخاب شد به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان مراسم جشن هداستان چگونه نوشتن این کتاب خواندنی است
داستان چگونه نوشتن این کتاب خواندنی است من فکر میکنم از لحظهای که با خانواده شهید ابراهیمی و قدمخیر خانم آشنا شدم تا زمان نگارش و به سرانجام رسیدنش خود قصه جالب و مفصلی همچون داستان اصلی دارد داستانی که در نهایت با رضایت گسترده مردم از کتاب همراه شد و استقبال و شرایط کمنظیر-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها