تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):در انسان پاره گوشتى است كه اگر آن سالم و درست باشد، ديگر اعضاى بدنش هم با آن سا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804767011




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان دینی برای مخاطب غیر مذهبی


واضح آرشیو وب فارسی:شهرآرا آنلاین: سارا عرفانی نویسنده جوانی است که بیشتر در حوزه داستان دینی قلم می زند. از او تاکنون دو رمان بلند «لبخند مسیح» و «پنجشنبه فیروزه ای»، یک مجموعه داستان «هدیه ولنتاین»، چهار مجموعه داستانی از زندگی نامه سرداران شهید و یک مجموعه داستان های کوتاه از شهدای دانش آموز به چاپ رسیده است که رتبه ها و جوایز متعددی را برایش به همراه آورده است ازجمله: رتبه اول جشنواره سراسری بانوی فرهنگ در سال ۸۵ به عنوان نویسنده جوان، جایزه کتاب سال پروین اعتصامی، رتبه اول جشنواره در هوای بهاری، برگزیده شدن در جشنواره رضوی و جایزه کتاب سال شهید حبیب غنی پور. سارا عرفانی به خاطر کتاب پنجشنبه فیروزه ای به عنوان یکی از نامزدهای انتخاب چهره سال هنر انقلاب اسلامی در سال ۹۴ از سوی حوزه هنری اعلام شد که به همین بهانه، با وی گفتگو کرده ایم. چهره سال هنر انقلاب اسلامی به دلیل انجام فعالیت شاخص یا خلق اثر فاخر در عرصه انقلاب، از میان کسانی که در طول یک سال اثر هنری خود را ارائه داده اند، در هفته هنر انقلاب اسلامی انتخاب و معرفی می شود. این گفتگو را در ادامه بخوانید. ................................................ ایده داستان هایت را چطور پیدا می کنی؟ راستش وقتی یکی دو نویسنده اولین کارم را که دفاع مقدسی بود خواندند، گفتند چون در فضای جنگ نبودی، لااقل برای شروع کارت، در این حوزه ننویس. بعد از آن، خیلی برای من سخت بود که دنبال ایده بگردم. گفتم خدایا، پس من از چی بنویسم؟ ولی بعد، خود رشته ام که الهیات و فلسفه بود کم کم به من ایده داد. مثلا ایده «لبخند مسیح» همان بحث ها و چالش هایی بود که در دانشگاه بین افراد مختلف درباره مسائل فلسفی و دینی می دیدم، اینکه دین برای چه آمده، چه جایگاهی در زندگی ما دارد، اصلا خدا لازم هست یا نه و... این ها من را به این سمت برد که از همین چیزهایی که دغدغه خودم است هم می توانم بنویسم. چقدر از آدم های واقعی اطرافت در شخصیت پردازی داستان هایت استفاده می کنی؟ به هر حال، هر نویسنده ای از آدم های دوروبرش در داستان استفاده می کند. من هم همین طور. ممکن است از آدم های اطرافم استفاده کنم، ولی به فراخور موضوع و اتفاقات داستان، آن را تغییر می دهم. کدام یک از شخصیت هایت تا حدودی واقعی بوده؟ مثلا شخصیت شهاب در داستان «پنجشنبه فیروزه ای» یا شخصیت صدف. زنان در حوزه نویسندگی حضور زیادی دارند، ولی به عنوان یک حرفه و شغل درآمدزا، نویسنده حرفه ای زن کمتری در کشورمان داریم. دلیلش چیست؟ دلیلش روشن است. چون زنان ایرانی خیلی با مسئولیت اصلی شان که حفظ فضای خانه و خانواده است درگیرند و فکر می کنند اگر هم بخواهند به صورت حرفه ای و تخصصی کار خودشان را دنبال کنند، باید ابتدا همه آن مسئولیتی که در قبال خانواده دارند را انجام بدهند. نمی شود خرده گرفت، چون واقعا آن اولویت دارد، ولی به نظرم، باید مردها و همسرانشان به کمکشان بیایند تا بتوانند بین این دو تعادل ایجاد کنند. درواقع الان من به صورت پنهان دارم به این اشاره می کنم که همسرم واقعا به من کمک کرد. مهم ترین مسئله ادبیات داستانی را چه چیزی می دانی؟ نویسنده های جوان چه مشکلاتی دارند؟ دغدغه نویسنده های مختلف با هم فرق می کند. بعضی ها نگاه اقتصادی دارند و دغدغه شان این است که از آن ها حمایت مالی نمی شود، ولی واقعیتش را بخواهم بگویم، من خودم دغدغه داستان دینی دارم؛ یعنی فکر می کنم خلأ داریم در زمینه داستان های خوبی که شعار ندهند، کلیشه ای نباشند و مخاطب را دل زده نکنند. فکر می کنم جای این نوع ادبیات در جامعه ادبی مان خالی است. یعنی تعریفت از رمان دینی همین است که گفتی؟ تعریفم این نیست. دغدغه ام است. وقتی حرف داستان دینی می شود، حتی مخاطبی که در فضای دینی هست هم موضع می گیرد. این نشان دهنده ضعف داستان هایی است که تا الان در این زمینه نوشته شده و باید این وضعیت تغییر کند. درمورد تعریف رمان دینی، خب، به همین دلیل که رمان دینی هنوز آن قدر پا نگرفته، تعریفی هم ارائه نشده. من و نویسندگان دیگری که در این زمینه می نویسند، سعی می کنیم با آزمون و خطا پیش برویم. برای مخاطب مذهبی می نویسی؟ نه، اتفاقا اصلا برای مخاطب مذهبی نمی نویسم. من بیشتر دوست دارم حرف هایی را که از دین دریافت و برداشت کرده ام با کسی که شاید با این فضا غریبه تر است به اشتراک بگذارم. مثلا شخصیت اول داستان لبخند مسیح دختری بود که کاملا با این فضا غریبه بود. در کنار آن، شخصیت نیکلاس آمریکایی وجود داشت که می خواست درباره دین اطلاعاتی کسب کند. دوست داشتم نشان بدهم افرادی که تابه حال با دین بیگانه بوده اند یا از آن فراری بوده اند اگر با این قضیه مواجه شوند که یک نفر ازشان درباره دین سوال کند، چه واکنشی نشان می دهند و چه چیزهایی از دین در ذهنشان می آید. خب، این خیلی کارت را سخت می کند. چطور فکر کردی که می توانی این مخاطب را جذب کنی؟ از چه شگردهایی خواستی استفاده کنی؟ پنجشنبه فیروزه ای یک رمان بلند ۳۷۰صفحه ای است که خب، فضای بیشتری برای پرداخت داستانی داشتم. غزاله ای را ترسیم کردم که در عین دین دار بودن، یک آدم معقول و منطقی است. یکی از نکاتی که به آن فکر کردم این بود که ساده و صمیمی کنار مخاطبم بنشینم و با او حرف بزنم و شخصیت هایی را به خواننده نشان دهم که باورپذیر باشند. مدام در نظر داشتم که چالش ها و دغدغه های این آدم ها خیلی خاص و پیچیده نیست؛ همین چیزهایی است که همه ما با آن درگیر هستیم. سعی کردم چیزهایی نگویم که مخاطبم زده بشود و بگوید وای شروع کرد به نصیحت مردم! اینکه چقدر در این کار موفق شدم حرف دیگری است. این دو کار سفارشی بودند؟ نه، اصلا. لبخند مسیح را سوره مهر چاپ کرد، ولی آن موقع من یک جوان ۲۰ساله بودم که هیچ ارتباطی با حوزه هنری نداشتم و سوره مهر را نمی شناختم. ایده پنجشنبه فیروزه ای هم توی ذهن خودم آمد. یک بار که مشهد بودیم، به این فکر کردم که می شود داستانی نوشت که جنبه های مختلف زیارت را به تصویر بکشد. اتفاقا چون لبخند مسیح و بعضی داستان های «هدیه ولنتاین» در فضای دینی بود، می خواستم کار بعدی ام اصلا دینی نباشد، ولی به هر تقدیر، این کار خیلی دینی تر هم شد. مشکل کارهای این تیپی است که بعضی ها می گویند حتما کار سفارشی بوده، ولی من دغدغه ام همیشه همین مسائل است. نوع نگاه من به زندگی همین است. خب، کاری که سرمایه گذار پشتش باشد از دغدغه مالی نویسنده تا حدودی کم می کند. همین طور است، ولی نکته ای که وجود دارد این است که چون کارهای سفارشی در کشور ما اغلب با عجله انجام می شوند و فرصت تحقیق و پژوهش ندارند، اسمشان بد در رفته. اتفاقا هیچ نهادی از پنجشنبه فیروزه ای حمایت نکرد. حتی قبل از چاپ، ناشر کتاب را برای آستان قدس رضوی فرستاد تا حمایت آن ها را برای چاپ بگیرد که متاسفانه قبول نکردند. البته تاکید کنم منظور من از حمایت به هیچ وجه به حق التالیف خودم برنمی گردد، اما چه خوب می شد آستان قدس رضوی در زمینه هزینه های چاپ از کتاب حمایت می کرد و قیمت کتاب پایین می آمد تا علاقه مندان بتوانند راحت تر آن را تهیه کنند، مخصوصا که موضوع اصلی کتاب برمی گردد به زیارت با معرفت. برای خودت چقدر موضوع مالی در این کار خاص، یعنی پنجشنبه فیروزه ای، اهمیت داشت؟ واقعیتش چون این کار مرتبط با فضای زیارت و امام رضا(ع) بود، سعی کردم خیلی به این مسائل فکر نکنم. البته به این معنا نیست که حق التالیف برایم اهمیتی نداشت، ولی اولویت نداشت. اینکه در شبکه های اجتماعی نظرات کسانی که کتاب را خوانده بودند می دیدم که مثلا «چقدر خوب شد این دفعه که رفتیم مشهد قبلش این کتاب را خواندیم. زیارتمان خیلی فرق کرد. جور دیگری با امام رضا(ع) حرف زدیم» برایم مهم است. به این ها اعتقاد دارم. خیلی سخت است که با این نگاه بتوان ادامه داد. شاید تو خیلی دغدغه مالی نداشته باشی، ولی نویسنده ای که می خواهد به صورت حرفه ای این کار را دنبال کند و درعین حال دغدغه های فرهنگی و انقلابی خودش را هم دارد، آیا می تواند روی فروش رمان دینی حساب باز کند؟ به نظر می رسد واردشدن به فضای رمان دینی کمی ریسک است. بله، این واقعیت هست و این یکی از مشکلات نویسنده است. نمی دانم در کشورهای دیگر چطور است، ولی در کشور ما ۱۰درصد از قیمت پشت جلد برای نویسنده است، چیزی که خیلی ها باورش نمی کنند. همین باعث می شود که کار برای نویسنده های جوان سخت تر باشد، مخصوصا آقایان که باید یک زندگی را اداره کنند. من فکر می کنم باید تمهیداتی اندیشیده شود که البته شرایط خاصی داشته باشد؛ یعنی نویسنده را به لحاظ فکری و زمانی تحت فشار نگذارند. جایگاه رمان دینی در میان ادبیات عامه پسند و ادبیات جدی کجاست؟ ببینید، به نظر من، رمان دینی تابه حال آن قدر فراگیر نشده که وارد ادبیات عامه پسند شود، ولی اگر بخواهیم بگوییم قرار است چه بشود، فکر می کنم رمان دینی باید بتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. برای همین، گفتم قصدم این نیست که مخاطبم دینی باشد. فکر می کنم رمان دینی باید این کارکرد را داشته باشد که همه آن را بخوانند، چون دین اصلا یک چیز جدای از زندگی نیست. دین قرار است برنامه ای برای زندگی همه باشد، نه یک عده خاصی و در شرایط خاصی. در بسیاری از جلسات نقد، از پنجشنبه فیروزه ای به عنوان یک داستان مدرن نام برده شده. چه مصداق هایی این داستان را مدرن کرده؟ احتمالا دوری از نگاه های کلیشه ای به نمادهای مذهبی مثل مسجد یکی از آن ها بوده. درست است؟ یکی اش این است. استفاده از ابزارهای مدرن مثل موبایل و فضاهای چت، شبکه های اجتماعی، بازی هایی که در داستان اسم برده شده و البته خیلی چیزهای تخصصی داستانی مثل فلاش بک ها، پرش های داستانی، اشاره به آینده و زبان داستان. برای آینده برنامه ای داری؟ نه، حقیقتش برنامه ای ندارم. چندتا ایده برای رمان دارم، ولی فعلا گذاشته ام در ذهنم بماند، چون برای من نوشتن پنجشنبه فیروزه ای با دوتا بچه کوچک واقعا یک ماراتن بود. طی آن چهار سال به اعضای خانواده ام خیلی فشار آمد و الان بیشتر به آن ها استراحت داده ام. ایده هایی که داری همچنان در فضاهای مذهبی و دینی می گذرد؟ یکی از آن ها نه، اصلا دینی نیست. حالا اینکه توی نوشتنش چقدر دینی دربیاید یا نه را نمی دانم. ایده های دیگری هم دارم که دینی ترند، ولی خب، روند فکری ام طوری است که واقعا به سمت ایده های دینی گرایش بیشتری دارم. البته نوشتن آن ایده اجتماعی به لحاظ زمانی برایم اولویت دارد. ................................................ همین که در بین برگزیدگان هستم، خوش حالم نظرت راجع به انتخاب چهره سال هنر انقلاب اسلامی چیست؟ کلا که کار خوبی است. حالا چون خودم انتخاب شدم، قطعا می گویم کار خوبی است! (خنده) اینکه یک هفته ای به اسم هنر انقلاب اسلامی باشد و از هنرمندان انقلابی تجلیل شود، اتفاق خوب و خوشایندی است، ولی نکته اش این است که نباید به همین یک هفته محدود شود. فکر می کنی چرا کاندیدا شدی؟ احتمالا به خاطر بازخوردهای زیادی که کتاب پنجشنبه فیروزه ای در سال ۹۴ داشته مثل جایزه شهید حبیب غنی پور و برگزیده شدن در جشنواره رضوی. البته لطفشان بوده و به هرحال باعث افتخار بنده است، ولی مطمئنا نویسنده های خوب زیاد دیگری هم وجود داشته اند. احتمال می دادی که انتخاب شوی؟ واقعیتش، نه. اصلا ذهنم درگیرش نبود. در اسامی نامزدها هنرمندان شناخته شده ای دیده می شوند. چقدر به اینکه در کنار این چهره ها انتخاب شوی امید داری؟ واقعیتش این است که همین انتخاب شدن و نامزدشدن به عنوان جوان ترین نامزد چهره سال هنر انقلاب اسلامی در کنار چهره هایی مثل آقای پرستویی و مجیدی برایم یک قدم مثبت محسوب می شود. مدعی این نیستم که انتخاب شوم. اگر بشوم که چه بهتر، ولی از خودم این انتظار را ندارم. چقدر به اینکه جشنواره ها می توانند راه را برای نویسنده های جوان هموار کنند معتقدی؟ جشنواره ها هم به هرحال تاثیرگذارند. جشنواره ها می توانند نویسنده ها را به مردم و جامعه ادبی بشناسانند، ولی فکر می کنم کاری که بعد از جشنواره باید انجام شود و نمی شود مهم تر است. مثلا من خودم درگیر جشنواره شعر و داستان جوان سوره هستم. ما باید بتوانم بعد از جشنواره هم در کنار برگزیده ها باشیم. به هرحال، بعضی از آن ها در شهرستان هایی هستند که بعضی هایشان حتی یک کتاب فروشی خوب هم ندارند. من یاسوج که رفته بودم، یک پاتوق کتاب بود که تازه افتتاح شده بود. می گفتند: ما قبل از این اصلا کتاب فروشی نداشتیم. خب، این درد است دیگر. ................................................ حمایت از نویسندگان باید منطقی باشد حال ادبیات داستانی کشورمان چطور است؟ حالش خوب است، ولی فکر می کنم باید خیلی بهتر از این باشد. ما از یک سمت داریم مخاطب را دعوت به کتاب خوانی بیشتر می کنیم و از سمت دیگر، چون مردم جامعه ما کم کتاب می خوانند، نویسنده ها رغبت کمتری به نوشتن دارند. به هر حال، همیشه باید نگاه کمال گرا و حرکت روبه جلو داشته باشیم. من فکر می کنم اگر کار خوبی نوشته شود، چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ فرم، مخاطب دنبال می کند، مثل همین کارهای آقای رضا امیرخانی که مدام خوانندگان کتاب ها می پرسند که کتاب جدیدی دارند یا نه و معمولا در نمایشگاه کتاب غرفه شان خیلی شلوغ است. باید بتوانیم کارهای خوبی ارائه دهیم که هم مخاطب بپسندد و هم او را یک قدم بالا ببرد. چرا ادبیات داستانی ما، در مقایسه با سینما یا ادبیات داستانی در کشورهای دیگر، نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی روز کمتر یا دیرتر واکنش نشان می دهد؟ شاید همان نگاهی است که نویسنده ها احساس می کنند باید ریسک کنند. مثلا درباره مدافعان حرم یا شهدای هسته ای یا موضوعات این چنینی شاید فکر می کنند اگر زمان و انرژی بگذاریم و بنویسیم، ممکن است نتیجه خوبی نگیریم و آن برهه تاریخی خاص که تمام شد، مخاطب دیگر سراغش نرود و پنج یا ۱۰سال بعد، داستان بیات شود.  برای همین، گفتم یک حمایت ویژه و اتاق فکر لازم است که بتواند با خط دهی به نویسنده ها، آن ها را مشتاق نوشتن درمورد مسائل اساسی جامعه کند. مثلا الان خیلی از جوان ها سوالشان این است که برای چه جوان های ما باید بروند کشورهای دیگر کشته شوند.  این نشان می دهد ما نتوانسته ایم درباره آن با جوان حرف بزنیم. جوان هم نمی آید بنشیند پای یک برنامه تحلیل سیاسی. دقیقا همین جاهاست که بعضی نهادها باید دست به کار شوند و حمایت های معقول و منطقی از این آثار کنند. تاکید دارم که این حمایت ها باید منطقی باشد. یک جاهایی متاسفانه حمایت های سرسام آوری از کارهایی انجام می شود که نه مخاطب مذهبی آن ها را می پسندد و نه غیرمذهبی. اگر هم قرار است حمایتی بشود، باید معقول و منطقی باشد. ................................................ دیدگاه هنر انقلاب اسلامی باید پویا و فعال باشد هنر انقلاب اسلامی یعنی چه؟ چه ویژگی هایی دارد و چه چیزی آن را متمایز می کند؟ هنر متعهد و غیر متعهد چیست؟ چه تعاریفی دارند و اصولا هنرمند چه فرقی با بقیه آدم ها  دارد؟  این ها شاید سوال هایی باشند که در این روزها زیاد درباره آن ها می شنویم. اینکه بخواهم آن ها را تعریف کنم خیلی سخت است و من هم همیشه از تعریف ها فرار می کنم، اما می دانم که هنرمند بیش ازهمه باید نگاه خاص و دقیقی به اطرافش داشته باشد.  هنرمند کسی است که... هنرمند کسی است که دردی را حس می کند. احساس می کند باید کاری بکند و اتفاقی را رقم بزند.  این درد حتی می تواند در حوزه طنز باشد و موجب خوش حالی بقیه بشود، ولی مطمئنا از یک جایی باید نشئت گرفته باشد که هنرمند احساس کند نمی تواند بیکار بنشیند و باید حتما آن چیزی را که در ذهنش می گذرد با بقیه به اشتراک  بگذارد. تعریف هنر انقلاب اسلامی و هنرمند انقلاب اسلامی هم با همین توصیفات مرتبط است.  درواقع اگر بخواهم در این تعریف بگویم چه چیزی هنر انقلاب اسلامی نیست، باید بگویم هنر انقلاب نباید منفعل، تکراری و کلیشه ای باشد.  حضور منفعلانه نقطه ضعفی که در بیشتر کارهای هنری که می خواهند انقلابی باشند وجود دارد این است که منفعلانه تولید می شوند.  ما خیلی وقت ها دست روی دست می گذاریم. بعد که مثلا فیلمی عیله انقلاب یا فرهنگمان ساخته می شود، می گوییم بیاییم در جواب آن یک فیلم بسازیم. نتیجه اش هم یک کار هول هولکی و سطحی می شود.  مثلا الان ۳۷سال از انقلابمان گذشته و ما هنوز هیچ کار هنری تاثیرگذاری درباره تسخیر لانه جاسوسی انجام نداده ایم.  برای جوان امروزی که آن زمان نبوده و نمی رود تاریخ را بخواند و از منابع تاریخی حقایق را بیرون بکشد، فیلمی نمی سازیم که به درک درستی  برسد.  بعد، وقتی فیلمی در هالیوود تولید می شود که طبیعی است که حرف خودش را بزند و هیچ توقعی نباید داشته باشیم که از ما دفاع کند، ما تازه می گوییم چرا این جوری شد؟ پس بیاییم جوابی بدهیم و و عجولانه کاری را انجام می دهیم که واقعا نمی تواند حق مطلب را ادا کند. برای همین، به نظرم هنر انقلاب اسلامی باید پویا و فعال باشد. باید اتاق های فکری پشت هنر انقلاب اسلامی باشند که بتوانند کارهای خوب و دقیقی را طراحی کنند. هنر انقلاب باید جهانی فکر کند، چون انقلاب ما انقلابی جهانی  است.  الان در جهان، کشورهایی مثل نیجریه را می بینیم که از پیام انقلاب اسلامی ایران استفاده کرده اند.  هنر متعهد یعنی... درمورد هنر متعهد هم باید ببینیم این تعهد به چه چیزی است. هنر متعهد یعنی اینکه به آن ارزش ها و اندیشه ای که برای ما مهم است احترام بگذارد و از چارچوب های آن خارج نشود. هنری است که بتواند باری از روی دوش اجتماع بردارد. فکر می کنم به چنین چیزی بشود گفت  هنر متعهد.  درواقع نکته اش همین است که بگوییم تعهد به چه چیزی است. مثلا اگر منظورمان هنر متعهد به انقلاب اسلامی باشد، خب، بله، هنر غیرمتعهد به انقلاب اسلامی هم داریم، آن هایی که کاری به انقلاب ندارند، اعتقادی به آن ندارند و کارهای دیگری انجام می دهند یا حتی آن هایی که به اخلاق متعهد  نیستند. به هر حال، هنر غیرمتعهد هم داریم که فکر می کنم به نوع نگاه آن هنرمند برمی گردد. ................................................ دریچه نویسنده ای که  مادر است و همسر به عنوان یک نویسنده، اگر بخواهی سارا عرفانی را معرفی کنی و شخصیتش را توصیف کنی، چه می گویی؟ سارا عرفانی کیست؟ خیلی سخت است که آدم درمورد خودش صحبت کند. تعریف خاصی ندارم. در حال حاضر، بیشتر یک مادر و همسر هستم و سعی می کنم برای این دو اولویت قائل باشم و بعد از آن، به نوشتن داستان بپردازم. اولین بار کی فهمیدی که می خواهی نویسنده شوی؟ این طوری نبود. اصلا تصمیمی برای نویسنده شدن نداشتم. دوم یا سوم راهنمایی که بودم، اتفاقی داستان خیلی کوتاهی نوشتم که مورد تشویق پدر و مادرم قرار گرفتم. بعد از آن، چون علاقه زیادی به داستان های دفاع مقدس داشتم و اینکه هم کتاب های زیادی در این باره می خواندم و هم فیلم های زیادی با این موضوع می دیدم، یک رمان دفاع مقدسی نوشتم که به این دلیل که شناخت کمی از داستان داشتم، مناسب چاپ نبود، ولی نویسنده هایی که آن را خواندند گفتند می توانی بنویسی و استعدادش را داری. خدا خواست که یک جوری وارد این فضا شدم و بعد که دیدم می توانم بنویسم، جدی تر به شناخت داستان پرداختم. این علاقه ات به فضای دفاع مقدس دلیل خاصی داشت؟ واقعا نمی دانم دلیل خاصش چیست. شاید این باشد که بیشتر زمانی که مادرم من را باردار بوده پدرم در جبهه بوده. شاید یک جورهایی برگردد به کودکی من. خب، تا وقتی من شش ساله بودم جنگ بود. درست است که خیلی کوچک بودم، ولی خیلی خاطراتش یادم هست. البته نکته دیگر هم این بود که شخصیت هایی که در رمان های دفاع مقدس و زندگی نامه شهدا با آن ها آشنا می شدم خیلی من را جذب می کردند. آدم های خوبی را می دیدم که اطرافمان خیلی کم با آن ها برخورد می کنیم. آدم هایی لطیف، مهربان و خوش اخلاق که در فضای خشن و زمخت جنگ این ویژگی خود را حفظ می کردند. این ها ذهنم را خیلی درگیر می کرد؛ یعنی آن نگاه رو به آسمانی که در کنار زندگی دنیایی داشتند برای من به عنوان یک جوان یا نوجوان جذاب بود. شیوه خاصی برای نوشتن داری؟ مثلا بیشتر چه وقت هایی می نویسی؟ ایده ای که به ذهنم می رسد را ابتدا می گذارم حتی چند ماه توی ذهنم بماند تا پخته بشود. همان اول شروع به نوشتن نمی کنم. معمولا هم پای کامپیوتر می نویسم و لااقل درباره پنجشنبه فیروزه ای به خاطر بچه هایم، فقط شب ها می نوشتم. در طول روز، اگر زمانی پیدا می کردم، فقط صرف این می شد که دستی به سر و روی مطالب قبلی بکشم، چون نوشتن به تمرکز زیادی احتیاج دارد. خب، وقتی می نشینم پای کار، یک ساعت فقط به این می گذرد که نوشته های قبلی را بخوانم و ویرایش کنم. بعد، تازه شروع می کنم به نوشتن داستان. همین شاید ۵-۴ساعت طول می کشد. طوری بود که وقتی صبح نمازم را می خواندم و می خواستم بخوابم، آن قدر گرم نوشتن شده بودم که دوست داشتم ادامه دهم، ولی خب، می دانستم که اگر تا قبل از اینکه بچه ها بیدار شوند ۴-۳ساعت نخوابم، دیگر امکان استراحت پیدا نمی کنم. در روز چقدر مطالعه می کنی؟ الان با وجود بچه ها خیلی نمی توانم. دختر کوچکم خیلی به من وابسته است. البته چون کار کارشناسی قبل از چاپ کتاب هم انجام می دهم، با احتساب آن ها، شاید بشود ۳-۲ساعت، ولی کتاب هایی که خودم دوست دارم بخوانم مانده و فرصت خواندنش را ندارم. آخرین کتابی که خواندی چه بوده؟ کتابی که الان دارم می خوانم «عاشقی به سبک ونگوک» محمدرضا شرفی خبوشان است که شهرستان ادب چاپ کرده. خبرنگار: الهام ظریفیان


دوشنبه ، ۲۳فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شهرآرا آنلاین]
[مشاهده در: www.shahraraonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن