واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
آقای وزیر! باید جلوی فجایع بعدی را گرفت وبلاگ > علیانی، کورش - دیوار مدرسهی نوکجو اگر بود، حمیدرضا گنگوزهی الان سر کلاس و پیش شاگردانش بود. چه خوب است اگر وزیر محترم آموزش و پرورش در حال بررسی آمار مدارس بدون دیوار و دیگر تجهیزات اولیه باشد و با مسئولان توسعه و تجهیز مدارس بر سر راههای جلوگیری از فجایع بعدی شور و مشورت کند.
خبر ساده و واضح است و اگر در بستهبندیهایی از جنس انشا نپیچیمش فاجعه بودنش آشکار است. روستای مرزی نوکجو مدرسه دارد، اما مدرسهاش دیوار ندارد. زنگ تفریح که میشود بچهها همان اطراف بازی میکنند. گردباد آمده، دیوار نیمهخرابهی بلند یک خانهی متروک داشته بر سر دانشآموزان آوار میشده، دو معلم دویدهاند بچهها را نجات بدهند، زیر آوار ماندهاند و یکیشان جان داده. یعنی جان یک انسان برای نجات کودکان هزینه شده، در حالی که اگر پیشتر از این چند کامیون آجر و دو روز مزد کارگرو بنا هزینه شده بود این فاجعه رخ نمیداد. یک انسان تعلیمدیدهی مفید دلسوز جانش را از دست داده چون این هزینه به موقع تقبل نشده است. این میان معلمی هست که دوست دارم شهید بناممش تا کمتر از او خجالت بکشم. پدر و مادرهایی هستند که با وجود وسوسهی هر روز و هر ساعت، هنوز از ده به شهر نکوچیدهاند. ما مردمی هستیم که از هر ریال درآمدمان با دقت مالیاتهای مختلف و رنگارنگ کم میشود. آیا هیچ یک از اینها که گفتم در انجام وظایفشان کوتاهی کردهاند و مقصر اند؟ ظاهراً نه. پس باید کسی جایی فکری و چارهای برای این فاجعه و فاجعههایی از این دست کند. از یک سو این نخستین فاجعه نیست و از سویی دیگر انصاف حکم میکند چشم به انواع کاستیها که تامینشان در شرایط فعلی برای دولت و وزارت آموزش و پرورش ممکن یا آسان نیست نبندیم و بیدلیل دولت یا آموزش و پرورش را مقصر قلمداد نکنیم. آنچه مهم است، این است که بالاخره کسی مسئولیت جلوگیری از فجایع بعدی را به گردن بگیرد و کار را از جایی شروع کند. این تصور که هر دستگاهی در این کشور یک روابط عمومی داشته باشد و بعد از هر اتفاقی آن روابط عمومی بیانیهای بنویسد و ظاهرا ماجرا را ختم به خیر کند تصوری ناصواب است و نتیجهاش این میشود که پس از مدتی باز بدبختی از جایی سربرمیآورد، با فاجعه همآغوش میشود و گریبان مردم را میگیرد. بیانیههای روابط عمومیها هر چه هم خوب و مفید، چیزی را در عالم خارج عوض نمیکنند، و شرایط ما در عالم خارج فاجعهخیز بوده و هست. وزارت آموزش و پرورش وزارتی است با حیطهی عمل بسیار وسیع، و به همین دلیل حجم فاجعههای مربوط به این وزارتخانه بیش از حیطهی مسئولیت دیگر مسئولان است. خبرها میگویند سال ۱۳۹۴ سیزده دانشآموز خودکشی کردهاند. خبرها میگویند معلم فداکار جان سپرد. خبرها میگویند حتی وقتی که کار به پروندههای قابل پیگیری از طریق قوهی قضائیه میکشد باز هم ما با بیانیههای آرامشبخش روابط عمومیها مواجه هستیم. چه باید کرد؟ وزیر محترم آموزش و پرورش در روز ۱۶ مهر ۱۳۹۳ در جشن هفتهی ملی و روز جهانی کودک در مرکز همایشهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دربارهی این که عدالت آموزشی حق مسلم کودکان است صحبت کرد. همان روز بعضی خبرگزاریها خبری از نوعی از عدالت در امر آموزش را مخابره کردند. مدیر دبستانی در بندرعباس گمان میکرد تنبیه بدنی تمام دانشآموزان یک کلاس با لولهی پولیکا عین عدالت است. حدود ۵۵۰ روز از این واقعه میگذرد و ما خبر نداریم که عاقبت کار چه شده است. پنجاه روز بعد از این واقعه معلمی در زاهدان دانشآموزش را چنان تنبیه بدنی کرد که خبرگزاریها نوشتند رگ دست طفل پاره شده و نیاز به عمل جراحی دارد. این بار نیز افکار عمومی از نتیجهی ماجرا بیخبر است. دیوار مدرسهی نوکجو اگر بود، حمیدرضا گنگوزهی الان سر کلاس و پیش شاگردانش بود. چه خوب است اگر وزیر محترم آموزش و پرورش در حال بررسی آمار مدارس بدون دیوار و دیگر تجهیزات اولیه باشد و با مسئولان توسعه و تجهیز مدارس بر سر راههای جلوگیری از فجایع بعدی شور و مشورت کند.
چهارشنبه 18 فروردین 1395 - 19:12:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]