واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با برنامه عروسکی «زیزی گولو» و نقش آقای پدر به شهرت رسید و در ادامه در آثار مختلفی مانند هتل، کارآگاه شمسی و مادام، آب پریا، دردسرهای عظیم،میم مثل مادر، روزگار قریب و ... بازی کرد.
صدیق تاکنون نشان داده که ذوق طنزپردازی دارد و تلاش میکند نقشهای کمدی را متفاوت بازی کند. او در مسابقه لباهنگ برنامه خندوانه هم حضور دارد و در اجرای نخست خود توانست با استفاده از حرکات طنز نظر بسیاری را جلب کند. با او درباره موفقیت و عبور از مشکلات زندگی گپ زدیم. به برنامهریزی برای زندگی اعتقاد دارید ؟چون برخی میگویند در کشور ما از آنجا که اتفاقات معمولا غیرمنتظره رخ میدهد، نمیتوان برنامهریزی دقیقی داشت. اعتقاد کامل به برنامهریزی دارم، اما با توجه به شرایط کشورمان! معمولا برنامهریزی بلندمدت میکنم چون برنامهریزی کوتاهمدت در کشور ما به نتیجه نمیرسد و باعث سرخوردگی میشود. وقتی نمیتوان برنامهریزی کوتاهمدت داشت، چگونه میشود برنامهریزی بلندمدت کرد؟ وقتی برنامهریزی کوتاهمدت داشته باشی، میزان ناامید شدن و تکرار این شرایط زیاد است؛ اما وقتی برای رسیدن به هدف زمان بیشتری در نظر بگیری، سرعت ناامیدی کمتر میشود؛وقتی زمان بیشتری در اختیار داشته باشی شاید به هدف نهایی نرسی اما در طول زمان و مسیرحرکت چیزهای دیگری به دست میآوری و همین باعث میشود، سرخورده نشوی. از بچگی به ما میآموزند چه چیزهایی باعث امیدواری میشود، حالا شما برایمان بگویید چه عواملی باعث ناامیدی میشود؟ ناکامی و انتخاب اشتباه! من در طول سالهای عمرم یاد گرفتهام در حد تواناییها و حقایق پیرامونم آرزو کنم. من به عنوان بازیگر خیلی دوست داشتم مثلا نقشهایی که به آلپاچینو پیشنهاد میدهند به من هم بدهند؛ اما واقعیت این است که این خواسته یک رویاست و من هر قدر هم در کشور خودمان دنبال این آرزو بدوم به آن نمیرسم و مسلما ناامید میشوم.ناامیدی زمانی فرامیرسد که تواناییها و شرایط را درک نکنیم. آرزوی محال باعث ناامیدی میشود. در زندگی و برای رسیدن به آرزوها حامی چقدر موثر است؟ داشتن حامی فکری و روحی در زندگی خیلی مهم است و تاثیرش خیلی بیشتر از حامی مالی است. معتقدم آدمها به منبع و ماخذی مطمئن نیاز دارند تا زمانی که دچار اشتباه میشوند، یا کم میآورند و به بن بست میرسند به آن فرد رجوع کنند. به حامی معنوی اعتقاد دارم چون ما بار اولی است که زندگی در این دنیا را تجربه میکنیم و اطلاعاتمان محدود است، به همین دلیل دچار اشتباه میشویم؛ بنابراین به راهنما نیاز داریم، به فرد باتجربهای که راه و روش او را باور داریم. وقتی بچه بودید پدر خود را از دست دادید این اتفاق میتواند یک آسیب یا ضربه باشد. شما در آن زمان و بعد از آن با این موقعیت چگونه روبهرو شدید و با آن کنار آمدید؟ روزی که خبر فوت پدرم را به من دادند شش ساله بودم، اما آن روز را خوب به یاد دارم. این که چه آسیب روحی و روانی از این اتفاق دیدم، شاید یک روانشناس بهتر متوجه شود، اما گاهی به این موضوع فکر میکنم که اگر پدرم زنده بود در موقعیتهای مختلف زندگی چه کمکهایی به من میکرد و باعث چه تغییراتی در زندگیام میشد. اما من از همان کودکی فوت پدرم را پذیرفتم و سعی کردم به تنهایی یاد بگیرم که در شرایط سخت زندگی چگونه تصمیمهای درست بگیرم و روی پای خودم بایستم و البته از نظر آدمهای با تجربه هم استفاده کنم. پس شما را میتوانیم در ردیف آدمهای خود ساخته قرار بدهیم؟ درست است که پدرم فوت کرد، اما شرایط زندگی برای ما سه برادر و مادرم زیاد سخت نشد و با مشکلی روبهرو نشدیم. «خودساخته » واژه سنگینی است که به نظرم برای من بزرگ است! فقط میتوانم بگویم در زندگی از تجربه آدمهای بزرگ استفاده کردم تا امیرحسین صدیق را تا اینجای زندگی بسازم. نمیگویم ایدهآل هستم، اما سعی کردهام خوب و موفق حرکت کنم. پس با سختیهای زیادی روبهرو نبوده یا دچار بحران نشدهاید؟ در زندگی با بحرانهای زیادی روبهرو شدهام، بحرانهایی که اگر پدرم بود شاید با آنها مواجه نمیشدم. در جاهایی به مشکل خوردم و پدری نبود که کمکم کند؛ در چنین شرایطی میگفتم باید خودم به خودم کمک کنم. این «خود» باید خیلی قوی باشد که به خودش کمک کند. اگر ضعیف هم باشد وقتی تحتفشار قرارش دهی، خسته میشود و شروع میکند به قوی شدن! زندگی به ما میآموزد؛ همینی که هست! فقط باید خودت را قوی کنی تا بتوانی ادامه دهی. به قول« آنا گاوالدا»: زندگی خیلی از ما قویتر است ! اگر ما این مفهوم را درک کنیم بهتر میتوانیم شرایط زندگی را مدیریت کنیم. زندگی راهش را میرود، ما در دورهای که عمر ما را تشکیل میدهد وارد گردونه زندگی میشویم، اگر نتوانیم از پس آن برآییم همان ابتدای راه غرق میشویم؛ اما اگر از زندگی به عنوان یک فرصت و بازی استفاده کنیم و یاد بگیریم شنا کنیم، میتوانیم بخوبی آن را پشتسر بگذاریم و برنده شویم نه بازنده! شما در قسمت اول لباهنگ برنامه خندوانه ترانهای را که اجرا کردید، خیلی خلاقانه بود. درباره خلاقیت برایمان بگویید و اینکه چگونه میتوان از آن برای موفقیت استفاده کرد؟ برای قسمت اول مسابقه لباهنگ با برنامهریزی به برنامه خندوانه رفتم و تلاش کردم با همه محدودیتهایی که وجود داشت، ترانه را متفاوت اجرا کنم و نوعی از خلاقیت در اجرای ترانه را به نمایش بگذارم. همین خلاقیتهاست که نظر مردم را جلب میکند. با دو اجرایی که در خندوانه داشتم، متوجه این نکته شدم که مردم اجراهای شاد را بیشتر دوست دارند و همین نشان میدهد که جامعه ما به شادی نیاز دارد و یکی از دلایل شرکت من در برنامه خندوانه همین بود که سهمی در شاد کردن مردم داشته باشم. به نظرتان رسانه ملی چگونه میتواند در شاد کردن مردم سهم بیشتری داشته باشد؟ به نظر مردم اعتماد کند. همین که مردم به آهنگهای شاد رای بیشتری میدهند نشان میدهد آنها به شادی نیاز دارند.در فرآیند رای دادن بینندهها به شرکتکنندگان لباهنگ به این نتیجه رسیدم حتی اگر شاد کردن مردم مقطعی و الکی هم باشد، باز در روحیه مردم و داشتن جامعه سالم موثر است. در چند هفته گذشته حتی مردمی که متدین هستند در برنامه خندوانه و مسابقه لباهنگ مشارکت میکنند و در کامنتهایی که به اشتراک میگذارند به این نکته تاکید میکنند که در دین ما به شادی و آرامش توصیهشده است. خندوانه نشان داد که خنده از ضروریات زندگی است. شما دهه چهارم زندگی را سپری میکنید،جوانی تمام شده و میانسالی آغاز... من بشدت خوشحالم که چهل سالگی را پشتسر گذاشتم، چون نوع نگاهم به جهان هستی، روابط و به همه چیز تغییر کرد.از چین و چروکهای روی صورتم لذت میبرم چون پشت تمام این تغییرات، عمری تجربه قرار دارد. یکجور پختگی لذتبخش... بله! همه تغییرات جسمی به من یادآوری میکند که روحم برای کامل شدن از چه مراحلی عبور کرده است. طاهره آشیانی - جامجم
یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 08:55
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]