واضح آرشیو وب فارسی:فیدوس: اینجا منطقه آزادشده نه شهر فلان وبهمان.بذار مردم بیایند اینجا خرید کنند.شاید بازار آبادان وکل آبادان تکان بخورد ،از سر دولتی این اسم پر طمطراق منطقه آزاد"فیدوس: خیابان امام مملواز جمعیت است .ماشین های سواری که توی ترافیک سنگین ،پشت سرهم قطار شده اند .زمستان دارد روزهای آخرش را سپری می کند اما هوای امروز عصر آبادان دم دارد. دستفروش ها رگال لباس ها را توی پیاده رو چیده اند .روی زمین .روی دیوار،روی نرده های بانک.همه جا دستفروش ها بساط دارند. اولین کسی را که انتخاب می کنم برای طرح سوال هایم ،زن جوان بار داری است که با شکم بزرگ نشسته است روی چهارپایه کنار پیاده رو .کفش های ورنی بساط کرده .27 ساله است ،دیپلمه وبچه آبادان.درباره فروش پنج شنبه های آبادان از او می پرسم :می گوید "خیلی خوب است .پنج شنبه ها فروش خیلی خوب است .ما مغازه داریم (به مغازه پشت سرش اشاره می کند)اما توی خیابان هم بساط می کنیم،که هم مشتری داشته باشیم توی مغازه ،هم کنار خیابان. صبا وخانواده اش قبل از منطقه آزاد شدن هم همین مغازه را داشته اند ،اما اعتقاد دارد که بعد از منطقه آزاد شدن ،میزان فروش شان خیلی تغییر کرده وافزایش پیدا کرده مخصوصا پنج شنبه ها. کفش های صبا ایرانی اند .صبا می گوید:"از وقتی منطقه آزاد شد خیلی ها جنس ایرانی می آرند.قبلا جنس چینی وتایلندی اصل بیشتر بود .وقتی جنس خارجی مرغوب بیشتری بیاد آبادان برای بازار بهتره.چون مسافرای بیشتری میان اینجا .بازار هم برای همه خوب میشه هم اونا که ایرانی می فروشن هم اونا که خارجی می فروشن." صبا اعتقاد دارد که اوضاع بهتر می شود. توی مغازه مریم انواع واقسام روسری شال زنانه ،به در ودیوار آویزان است .سوال هایی را که از صبا پرسیده ام از مریم هم می پرسم وپاسخ هایش غافلگیرم می کند.مریم اعتقاد ندارد که بعد از منطقه آزاد شدن بازار آبادان رونق بیشتری گرفته باشد.مصداقش هم خودش ومغازه های اطرافش است. "دستفروش فرق می کنه ،اگر دستفروش ها فکر می کنند که بیشتر فروش کرده اند ،من اطلاعی ندارم چون سالهاست ما مغازه داریم" "هرکس هر دیواری خالی که پیدا کرد ،می رود آنجا چها ردیف بند وصل می کند و وسایلش را آنجا آویزان می کند .قیمت روسری روی دیوار اغلب با روسری مغازه من یکسان است اما برای مسافرها جا افتاده که توی آبادان ،دستفروش ها ارزان تر می دهند.همین تفکر باعث شده که مشتری ها به جای مراجعه به مغازه می روند سراغ دستفروش." به مریم می گویم شاید اجناس مغازه اش جزو اجناس عمومی است که توی همه شهرها وجوددارد به همین دلیل مشتری کم تری دارد.پاسخ مریم مخالفت است:"نه ،این طور نیست،مثلا خانمی که از شهر...می آید کل روسری فروشی های شهرش از تعداد انگشت های یک دست هم کم تر است در حالی که توی آبادان توی یک پاساژ حداقل ده تا روسری فروشی هست که هر کدامشان هم کارشان باهم تفاوت های چشم گیری دارد،پس آن خانم مسافر انتخاب های بیشتری دارد توی آبادان برای خرید واین یعنی مغازه من هم در این پنج شنبه های شلوغ نباید بی نصیب از مشتری باشد.اما به آن خانم گفته اند آبادان ،همه چیز خیلی ارزان است.آبادان دست فروش هایش خیلی ارزان است وبرای همین فکر می کنند که مغازه ها گران تر می فروشند یا اگر قیمتی را بگویند این قیمت واقعی نیست وبابت مسافرها قیمت را زیاد کرده اند. حرف های مریم را با صادق کارمند بازنشسته اداره .....است که الان وسایل جانبی موبایل می فروشد در میان می گذارم.صادق حرف های مریم را تایید می کند . می گوید:"تا قبل از منطقه آزاد شدن ،مردم انتظار جنس متنوع وارزان از بازار آبادان داشتند اما نه به این شکلی که الان وجود دارد.الان به محض این که قیمت یک جنس را به مسافرها می گوییم می گوید ای بابا این که توی شهرما همین قیمت است.اینجا منطقه آزاد است ،چرا این قدر گران است." منطقه آزاد شدن آبادان در کسب وکار آقا صادق تاثیر داشته است. اجناس او خارجی است ومستقیم از دوبی وارد می کند.می گوید :"مشتری دارم از شهرستان ها برای خریده عمده.گاهی به هشان می فروشم،گاهی هم نه" دلیلش را که می پرسم می گوید:"اینجا منطقه آزادشده نه شهر فلان وبهمان.بذار مردم بیایند اینجا خرید کنند.شاید بازار آبادان وکل آبادان تکان بخورد ،از سر دولتی این اسم پر طمطراق منطقه آزاد" توی مسیرم می روم به یکی از قدیمی ترین ادویه فروشی های خیابان امام.وقتی فلفل سفید سفارش می دهم مرد میان سالی بالهجه اصفهانی می پرسد :"فلفل سفید از فلفل سیاه تند تره؟"می خندم ومی گویم که از نظر من فلفل سیاه اصلا تند نیست. باهمسر مرد میانه سال درباره انواع واقسام ادویه ها حرف می زنیم که سروصدای خیابان همه را میخکوب می کند .مامور اجرائیات شهرداری جلوی پیاده رو پاساژ سعید ؛بادوتا پسر جوان در گیر شده.تا می خواهم دوربینم را روشن کنم واز لابه لای جمعیت خودم را به صحنه برسانم ،مامور نیروی انتظامی ،پسرهاومامور اجرائیات را ازهم جدا می کندومامور اجرائیات با فحاشی بسیار زیاد از محل به سمت ساختمان اداره شان توی کوچه مجاور پاساژ می پیچد وفریاد زنان پسرهارا تهدید می کند. پسرها معطل ایستاده اند وسط پیاده رو.مغازه دارها دل داری شان می دهند خودم را معرفی می کنم وپسرها ومغازه دارهایی که اطرافشان جمع شده اند ،سر درد دلشان باز می شود: -"خانم دیدی چطور من را هل داد؟کتک زد؟دیدی چطور فحاشی کرد؟دیدی چطور وسایل را برد؟آیا من نباید ازش شکایت کنم؟" -"خانم ما هنوز بساط پهن نکرده ،می آیند این طور بر خورد می کنند ودلیلشون هم سد معبر است.اما مگه ما نمی فهمیم که چی می خوان؟" "خودکشی کنه ،مثه اون دستفروش خرمشهریه ،خوبه؟این دیگه چه کسب وکاریه؟" "اینا همه اش فیلمه.هرکی حق حساب داد،کاری به کارش ندارن" "ما اگر پول داشتیم ،سرمایه داشتیم ،می رفتیم مغازه کرایه می کردیم نه این که توی سرما وگرما توی خیابون بساط داشته باشیم" "مامورا فقط نگاه می کنن" حرف ها خیلی زیاد است .تصمیم می گیرم بیشتر شنونده باشم.جمعیت کم کم متفرق می شود ویکی از مغازه دارها دوتا لیوان قهوه می دهد دست جوان ها وراه وروش پس گرفتن جنس ها را برایشان توضییح می دهد. توی یکی از فروشگاه های پاساژ کادوس با فروشنده لوازم آرایشی که زن نسبتا مسنی است سوال هایم را مطرح می کنم. می گوید:"والا منطقه آزاد شد بلای جانمان .تا قیمت یک جنس را به مشتری می گوییم می گوید بازار کنزالمال ارزون تره.اون جا قیمت منطقه آزاد می فروشن.خانم ما که خودمون توی بازاریم نفهمیدیم قیمت منطقه آزاد یعنی چی؟جنس من مارکدار نیست اما جنس به درد نخور هم نمی قروشم .من جنس مرغوب به مشتری می فروشم.بعضی از مسافرها انتظار دارند که توی آبادان از دستفروش تا بوتیک دار همه چیز رو هزار تومن بفروشن.این پاساژ قبل از منطقه آزاد شدن فعال شده یه اسم ورسمی برای خودش داره نمی تونم رژلب هزار تومنی که بفروشم چون تودهن مردم افتاده منطقه آزاد" از نظر خانم حیدری "بازار فقط پنج شنبه ها شلوغه"
دوشنبه ، ۱۷اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فیدوس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]