تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):نشانه‏هاى مؤمن پنج چيز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835358326




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آرزوی ۳۰ ساله مادر شهیدان قربانی


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
آرزوی ۳۰ ساله مادر شهیدان قربانی
آرزوی ۳۰ ساله مادر شهیدان قربانی پنج برادر بودند که بدون هیچ تعلق خاطری به دنیا راهی جبهه شدند، یکی از آنها به مادر گفت: پشت سر ما گریه نکن و از ما برای کسی تعریف نکن، دیگری به پدرش که در حال ساختن خانه برایش بود گفت: ما به خانه نیاز نداریم، دست آخر سه برادر شهید و یکی هم به درجه جانبازی نائل شد.


به گزارش فرهنگ نیوز، منزل برادران شهید قربانی دستجردی مقصد این هفته جامعه قرآنی با خانواده معظم شهدا بود. منزلی کوچک اما نورانی که در یکی از مناطق جنوبی تهران سه شهید تقدیم اسلام کرد.محمد، احمد و قاسم قربانی دستجردی برادرانی هستند که به همراه دو برادر دیگرشان محمود و محسن در لبیک به ندای امام خمینی(ره) راهی جبهه‌ها شدند و از آنجا به معراج پر کشیدند.آغاز کلام مادر، شکر خدای متعال برای کسب چنین توفیقی بود. اما در ادامه از دلتنگی‌هایش هم سخن گفت. دلتنگی‌هایی نه از دوری فرزندان، بلکه از دلتنگی‌اش برای دیدار رهبر معظم انقلاب سخن گفت و در همان آغاز از حاضران خواست تا پیامش را به هر طریق به مقام عظمای ولایت برسانند.فرزندانم دوست نداشتند از آنها تعریف کنیمسکوت پدر موضوعی بود که مادر شهدا هم به آن اشاره کرد اما وی درباره دلایل این سکوت گفت: فرزندانم دوست نداشتند کسی از آنها تعریف کند. اما اصرار حاضران سکوت پدر را شکست و وی با معرفی قاسم 17 ساله‌اش لب به سخن گشود: قاسم تنها 17 سال داشت که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.


محمد ازدواجش را نیمه‌کاره رها کرد و رفتمحمد هم در سپاه پزشکیار بود و در جوانرود خدمت می‌کرد. پیش از یکی از اعزام‌ها برایش به خواستگاری رفتیم و قرار عقد گذاشتیم اما فردای آن روز گفت: بروید و ماجرای ازدواج را به هم بزنید زیرا باید به منطقه بروم. گفتم: حداقل عقد کن بعد به جبهه برو. گفت: نه، می‌روم اگر زنده بازگشتم و اگر این دختر ازدواج نکرده بود با او وصلت می‌کنم. نمی‌دانم آن شب چه اتفاقی رخ داد اما گمان می‌کنم خواب دیده بود. خودش رفت و با خانواده دختر صحبت کرد و ماجرا تمام شد. محمد رفت و 9 روز بعد در عملیات بیت‌المقدس شهید شد.خدا هر که را که دوستش دارد پیش خودش می‌برد پدر شهیدان قربانی دستجردی درباره این شهدای عزیز گفت: محمد قاری قرآن بود و صدای خوبی داشت، پیش از یکی از اعزام‌ها به او گفتم: محمد جان نرو، آیه‌ای از قرآن برایم خواند و گفت خدا هر که را دوست داشته باشد به نزد خودش می‌برد چه سعادتی از این بالاتر.شهدا راه خوبی را انتخاب کردند و به سعادت رسیدند. به واقع اگر رشادت جوانان این مرز و بوم نبود مملکت از دست می‌رفت.


برای حضور در جبهه پرواز می‌کردنددر ادامه مادر شهیدان ضمن اشاره به ذوق و شوق فرزندانش برای رفتن به جبهه گفت: نه فقط این سه شهید بلکه هر پنج پسرم هیچ دلبستگی به دنیا نداشتند و برای حضور در جبهه پرواز می‌کردند. البته توفیق شهادت نصیب سه‌تای آنها شد و یکی دیگر از فرزندانم هم به درجه جانبازی نائل شد. پسر دیگرم هم معلم است.برایم روشن بود که شهید می‌شوندبرایم روشن بود که شهید می‌شوند و حتی خواب شهادت آنها و بازنگشتن پیکر فرزند کوچکم را هم دیده بودم اما نه من بلکه هیچ کس نمی‌توانست مانع آنها شود زیرا آگاهانه راهشان را انتخاب کرده بودند.محمد قاری قرآن بود و انس عجیبی با کلام وحی داشتمحمد جوانی آرام و سر به زیر بود و انس عجیبی با قرآن داشت. صوت زیبایی داشت و حتی یک نوار هم از تلاوت او داشتیم که نمی‌دانم چه کسی او را برد و دیگر نیاورد. یک روز به منزل آمد و به من گفت: هنگامی که زنان بد حجاب را در خیابان می‌بینم غصه می‌خورم. امیدوارم خدا ما را به آتش این ها نسوزاند.


مادر من شهید می‌شوم، خبر زخمی شدنم را قبول نکنبه یاد دارم شبی را که احمد قبل از اعزام به نزدم آمد و گفت: مادر من شهید می‌شوم و حتی اگر کسی خبر زخمی شدن من را برایت آورد باور نکن. احمد رفت و چندی بعد حدود ساعت 11 شب درب منزلمان را زدند و خبر شهادت احمد را به من دادند. همان جا خدا را شکر کردم و گفتم: خدایا نگذار زبانم به شکایت باز شود.آهسته می‌آمدند، آهسته می‌رفتند و نمی‌گذاشتند کسی از حضورشان در جبهه مطلع شود. یک بار که قاسم عازم جبهه بود او را از زیر قرآن عبور دادم و هنگام خداحافظی گفت: مادر جان مبادا پشت سر من اشک بریزی، مبادا آش بپزی و به همه بگویی که فرزندانم به جبهه رفته‌اند. مبادا از ما تعریف کنید.دستکاری شناسنامه در 12 سالگیشوق حضور در جبهه چنان در وجودشان بود که به هر ترتیبی خود را برای رساندن به منطقه آماده می‌کردند. فرزند کوچکم تنها 12 سال داشت که شناسنامه‌اش را دستکاری کرد اما در اهواز او را برگرداندند. بعد از این ماجرا به پدرش گفتم برو رضایت بده تا برود، دیگر نمی‌توانیم او را نگه داریم.به قاسم گفتم: نرو سن تو خیلی کم است، گفت: شما فردای قیامت می‌توانی جواب حضرت زهرا(س) را بدهی، امام حسین(ع) طفل 6 ماهه‌اش را در راه خدا داد. با این حرفش گفتم: برو.


خوابی که بی‌تابی را از مادر سه شهید زدودپس از شهادت فرزندانم بسیار ناراحت بودم روزهای خلوت و وسط هفته به بهشت زهرا(س) می‌رفتم و بر سر مزار آنها گریه می‌کردم از کنار مرقد محمد به کنار مرقد احمد و قاسم می‌رفتم و مدام اشک می‌ریختم. یک شب درست پس از بازگشت از بهشت زهرا(س) محمد را در خواب دیدم که با ساک بسیجی‌اش به خانه آمد. گفتم: محمد جان تو مگر شهید نشده‌ای؟ گفت: مادرجان ناراحت ما نباش ما را یکسره بردند پیش خدا. بعد از این ماجرا من به آرامش رسیدم و دیگر بی‌تابی نمی‌کردم.لقمه حلال همسرم سبب شد خدا فرزندانی پاک نصیبمان کندهمسرم انسان شریفی است که با شغل بنایی نان خانواده را تأمین می‌کرد. شب‌ها که از سر کار به منزل می‌آمد دست‌هایش خونین بود و همین لقمه حلال سبب شد که خداوند فرزندانی پاک نصیبمان کند. خدا را بابت این توفیق بزرگ شاکرم و فقط دیدار رهبر تنها خواسته من از خداست. سی سال است که منتظر حضور رهبر معظم انقلاب در منزلمان هستم و از شما می‌خواهم هر طور که می‌توانید پیامم را به ایشان برسانید.در این دیدار حسین جعفری قاری قرآن کریم به تلاوت از ابتدای سوره مبارکه انشقاق پرداخت.

منبع: فارس


94/12/15 - 14:41 - 2016-3-5 14:41:07





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن