تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805304171
برخی آمده‌اند اما نه برای نماینده شدن!
واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: برخی آمده‌اند اما نه برای نماینده شدن!
به گزارش آخرین نیوز، رضا ساکی در ایسنا نوشت: یکی از پسردایی‌هایم بغایت آرشیوباز است؛ یعنی پفک می‌خورد پوستش را آرشیو می‌کند. دیشب حول‌وحوش ساعت 12 بود که زنگ در خانه را زدند. پسردایی بود. نصفه‌شبی هول کردیم. بی‌خبر آمده بود. وارد خانه که شد نفس‌نفس می‌زد. به لری پرسیدم: خیرت بی؟ گفت: بیا بنشین. نشستم. گفت: چشمانت را ببند. چشمانم را بستم. صدای ورق کاغذ آمد و بعد گفت حالا چشم‌هایت را باز کن. یک پوستر انتخاباتی مربوط به دوره قبل از یک آقایی جلو صورتم گرفته بود. گفت: بلند بخوان این بالا چه نوشته؟ خواندم: من یک اصول‌گرای واقعی هستم. گفت: حالا چشم‌هایت را ببند. بستم. دوباره صدای کاغذ آمد و گفت: باز کن. باز کردم. همان مرد قبلی بود اما چهارسال پیرتر. گفت: بلند بخوان این بالا چه نوشته؟ خواندم: به یک اصلاح‌طلب واقعی رای بدهید! گفتم: خب؟ گفت: خب؟ سوژه از این بهتر، بذار توی ایسنا، می‌ترکاند. گفتم: نصفه‌شب برای همین من را سکته دادی؟ گفت: انگار نفهمیدی که طرف چطور تغییر موضع داده است؟ گفتم: چرا فهمیدم. گفت: پس خبری‌اش کن. مردم یادشان رفته او قبلا خودش را اصول‌گرا معرفی کرده است. از پوسترهای دوره قبل همین یکی باقی مانده. گفتم: مردم می‌دانند. بعد هم ممکن است در این چهار سال تغییر موضع داده باشد. عین یک بچه بالاوپایین پرید، چشمانش برق زد و گفت: حالا این را ببین. بریده‌ای از خبر یک سایت بود که همان نامزد دو روز پیش خودش را به عنوان یک اصول‌گرای واقعی معرفی کرده بود. برایم جالب شد. پسردایی گفت: گفتم سوژه‌اش خوب است اما نمی‌دانی چقدر خوب است. طبق تحقیقات من این نامزد هر جایی که رفته یک‌طور تبلیغ کرده است. حتی یک جا گفته است که من نامزد مستقلم. طبق آمار دقیق الان مردم 9 روستا فکر می‌کنند او اصول‌گراست، مردم 16 روستا فکر می‌کنند اصلاح‌طلب است و مردم شهر هم فکر می‌کنند مستقل است. گفتم: عجب. گفت: عجیب‌تر این است که شنیدم پسرش در ستادش می‌گفت: بابا آمده برای فرمانداری. به نظرت یعنی چه بابا آمده برای فرمانداری؟ مگر این انتخابات انتخابات مجلس نیست؟ گفتم: بله انتخابات مجلس است اما برخی می‌آیند برای فرمانداری و بخش‌داری و ریاست و معاونت و غیره. گفت: یعنی چه؟ گفتم: بساطت را جمع کن برو که وقت خواب است. عقل تو به سیاست نمی‌رسد، همان آرشیوت را جمع کن. باقی بقای‌تان
سه شنبه, 04 اسفند 1394 ساعت 15:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها