تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814700384




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رضا کیانیان: سحابی آدم حسابی بود


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۷




1455966388604_3ca11977-a27f-481e-accf-dfded9c91897.jpg

رضا کیانیان در افتتاحیه نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» او را مانند کهکشان (سحابه) بزرگ، بی‌انتها و همچنین آدم‌حسابی دانست. به گزارش خبرنگار سرویس هنرهای تجسمی ایسنا، نمایشگاه «دنیای نیمه‌تمام» شامل نقاشی‌ها، آثار تجسمی و کتاب‌های ترجمه‌شده زنده‌یاد مهدی سحابی با حضور کسانی مانند محمود دولت‌آبادی، رضا کیانیان، ابراهیم حقیقی، حوری اعتصام (نویسنده کتاب «گفت‌وگو با مهدی سحابی»)، مسعود فروتن و عباس مشهدی‌زاده در گالری آرت‌سنتر 2 افتتاح شد. در این نمایشگاه، بیش از 60 اثر از سحابی به‌نمایش درآمده است و از هفت میلیون تا 48 میلیون تومان برای فروش قیمت‌گذاری شده‌اند. در ابتدای مراسم بازگشایی این نمایشگاه، ویدیویی مستند از مهدی سحابی ساخته محمد حمزه‌ای برای مخاطبان نمایش داده شد.



کار هنرمند به‌جز چیرگی بر خود نیست محمود دولت‌آبادی - نویسنده کتاب‌های «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» - در افتتاحیه این نمایشگاه، اظهار کرد: وقتی آدم به سن و سال من می‌رسد، این نتیجه‌ی خوفناک را درمی‌یابد کسانی که می‌شناخت و دوست می‌داشت به‌تدریج از بین رفته‌اند. برای همین است که من سعی می‌کنم کسانی را که هستند و امیدوارم باقی باشند عزیز بدارم و احساس تنهایی خود را با وجود آن‌ها پر کنم. وی به ترجمه مهدی سحابی از کتاب «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست اشاره کرد و در این‌باره گفت: یک‌بار من و سحابی در منزل خانم اعتصام بودیم، من به سحابی گفتم چقدر خوب است که شما اثر برجسته‌ای مانند «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» را ترجمه کنید تا ما بدانیم در دنیا چه می‌گذرد. او ادامه داد: در آستانه قرن بیستم میلادی، سه اثر بزرگ در جهان و قاره اروپا پدید آمد؛ اولین آن‌ها به زبان آلمانی و از آثار نویسنده مهمی مانند «موزیل» است که هنوز به فارسی در دسترس نیست. کتاب دوم به زبان انگلیسی و به‌وسیله جیمز جویس نوشته شده که من شنیده‌ام آن را ترجمه کرده‌اند، اما تا انتشارش مدتی طول می‌کشد. سومین اثر نیز «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» است که به زبان فرانسه نوشته شده است. سه کتاب یادشده براساس تداعی معانی نوشته شده‌اند که در ادبیات ایران مانند آن را می‌توان در بخشی از آثار ابوالفضل بیهقی دید که هزار سال قبل نوشته شده است. دولت‌آبادی با بیان این‌که این جهان قاعده‌هایی دارد و هر فرهنگ و ملتی از قاعده‌های خود پیروی می‌کنند، اظهار کرد: نباید تعجب کرد از زبان و فرهنگی که به اصحاب دایرة‌المعارفش شناخته می‌شود، آثار «پروست» به‌عنوان نخستین فرهنگ جامع مدرن به‌وجود بیاید. در همین زمان است که بزرگانی مانند مولیر و ولتر نیز به‌وجود آمدند. وقتی شما با کتاب بزرگی مانند «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» روبه‌رو می‌شوید، تعجب نمی‌کنید و فکر می‌کنید این سیر تکوینی و تکاملی فرهنگی است که پیش از جنگ‌های ویرانگر اروپا و نابود شدن تمدن‌ها، این کشور مهد فرهنگ و تمدن شناخته می‌شد. نویسنده «جای خالی سلوچ» همچنین گفت: می‌گویند «پروست» را از هر صفحه‌ای که شروع به خواندن کنید، از همان جا شروع می‌شود، زیرا او فردی بود که توانست در عمق بیماری مرگبار، خودش را بازیابد. او چیرگی بر خود را مهم‌ترین کار هنرمند دانست و بیان کرد: کار هنرمند جز این، معنای دیگری ندارد. هنرمند باید از پس خودش برآید. بعضی نظام‌ها به خودشان می‌گیرند و می‌خواهند به بدترین نحو، خودشان را در امر خلاقیت دخالت دهند و بگویند این مقوله به ما هم مربوط می‌شود؛ خیر آقا، اصلا به شما مربوط نمی‌شود، بلکه نویسنده می‌خواهد بر خودش چیره شود. دولت‌آبادی ادامه داد: «پروست» یکی از معدود نویسندگان در جهان است که توانست بر خودش چیره شود که هیچ ربطی به دولت، حکومت، زمان و جامعه خودش نداشت. او به داستان نوح در کتاب مقدس علاقه داشت و آن را دردناک می‌دانست. به همین علت، دو روز در اتاقش، مانند نوح در کشتی زندگی کرد تا توانست بر خودش چیره شود. نویسنده «کلیدر» همچنین اظهار کرد: بعد از «پروست» جنگ‌ها اروپا را ویران کرد. امیدوارم نه برای اروپا و نه برای ایران، جنگی اتفاق نیفتد و مردم منطقه ما بتوانند زندگی عادی خود را داشته باشند. دولت‌آبادی آلبر کامو (نویسنده معاصر فرانسه) را در ادامه‌ی فرهنگ 300 ساله فرانسه دانست و گفت: ما «کامو» را با «بیگانه» و دیگر آثارش در 40 سال پیش شناختیم، اما هیچ‌گاه او را آن‌گونه که یک نویسنده آلمانی به‌تازگی در کتابی درباره‌اش به نام «آرمان‌های سادگی» نوشته است، نشناخته‌ایم. این کتاب، بسیار مهم است و به ما نشان می‌دهد مقصود نقد ادبی «آری» یا «نه» و «مثبت» و «منفی» نیست. اگر کسی می‌خواهد بداند چگونه می‌شود به ادبیات نگاه کرد، من این کتاب را به او توصیه می‌کنم. او ادامه داد: «کامو» کتابی در جامعه فرانسه نوشت که آن کتاب به درک انسان بعد از «کامو» از خودش در جوامع غربی تبدیل شد. این کتاب کوچک و پرمعنا «بیگانه» است. ما زمانی که با آلبر کامو و ژان پل‌ سارتر آشنا شدیم، لغتی در زبان‌ها می‌پیچید به نام پوچی، اما این پوچی در آثار این دو نویسنده، به معنای پوچی در زندگی نیست، بلکه نوعی نگاه به زندگی است که بعد از این‌که آدم‌ موهایش سفید می‌شود، به این نوع تفکر می‌رسد. این تفکر در فرهنگ ما ایرانی‌ها نیز وجود دارد که بازتاب جوهره آن را در آثار خیام می‌توان دید. سپس دولت‌آبادی بخشی از کتاب «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» را با ترجمه مهدی سحابی خواند. این نویسنده همچنین به خواندن بخشی از کتاب «آرمان سادگی» پرداخت و گفت: آلبر کامو در «بیگانه» می‌گوید زندگی را به فردا موکول نکنید.



خیال مهدی سحابی راحت است در بخش دیگری از این مراسم، رضا کیانیان - بازیگر، عکاس و مجسمه‌ساز - اظهار کرد: ما واقعا ناراحتیم که سحابی را نداریم، اما او خیالش ناراحت نیست، زیرا از دست ما راحت شده است. وی با اشاره به اولین کتاب ترجمه‌شده توسط سحابی به نام «گارد جوان» بیان کرد: این کتاب ایدئولوژیک، سخت و آهنین بود که دیدگاهی جزمی داشت. از ترجمه این کتاب تا زمانی که سحابی 10، 11 سال روی آثار مارسل پروست کار کرد، سیر جالب و معناداری دارد. او در این بین هم از بسیاری نویسندگان سوسیالیست شاعرمسلک ایتالیا کتاب‌هایی را ترجمه کرد و سپس به بازترجمه آثار کلاسیک جهان رسید که در نقاشی و کارهای تجسمی او هویداست. کیانیان ادامه داد: او از نگاه جزمی که در آن، همه‌چیز از قبل جواب دارد و حال و آینده در آن معلوم شده است، به آزادی و رهایی می‌رسد. در آثار پروست و دنیای معاصر برعکس دیدگاه جزمی، همه‌چیز سوال است. این بازیگر با بیان نقل قولی از مهدی سحابی مبنی بر این‌که او عادت داشت صبح‌ها ترجمه کند، ظهرها غذا بپزد و عصرها نقاشی کند، گفت: هر روز صبح بعد از ترجمه، ذهن جزمی و تاریک سحابی تَرَک برمی‌داشت و او دو مرتبه جهان را می‌دید، جهانی که بیرون از خودش بود. او در این دوره، دست به خلق تابلوهایی مربوط به قراضه‌ها زد. این قراضه‌ها در نقاشی او آنقدر خلاصه می‌شوند تا جایی که دیگر قابل خلاصه شدن نیستند. در این زمان، او کشف می‌کند و ما هم اگر بخواهیم در این کشف او سهیم می‌شویم. کیانیان همچنین اظهار کرد: در این سری از آثار سحابی، از رنگ زیاد استفاده نشده و آن‌ها پر از سایه روشن هستند. سحابی خودش می‌گفت کارهای تجسمی من به ادبیات ربطی ندارد و قرار نیست از آن‌ها معنی دربیاید، اما من معتقدم آن‌ها واقعا معنی دارند. او درباره سری دوم نقاشی قراضه‌های سحابی، توضیح داد: در این سری، آدم‌ها به قراضه‌های سحابی اضافه می‌شوند که همه آن‌ها مسخ هستند و به روبه‌رو نگاه می‌کنند. سحابی زمانی که وارد این دنیاها می‌شود دوست داشته به هنر نقاشی محض بپردازد و از ادبیات کاملا جدا شود. او نمی‌خواست زمانی که ما آثار تجسمی او را می‌بینیم، به‌دنبال معنای آن باشیم. حتی زمانی که در این نمایشگاه از من می‌پرسیدند معنی یکی از کارها چیست، من جواب می‌دادم معنی خاصی ندارد، فقط لذت ببرید. این هنرمند ادامه داد: در کتاب‌ها همه معنی می‌نویسند، اما هیچ‌کدام‌شان هنر نیست. هنر چالش آدم با خود او و کشف خودش است. از یک نقطه به بعد، دیگر نمی‌توانیم در آثار او معنی را پیدا کنیم و آن نقطه همین قراضه‌هاست. اینجاست که خیال سحابی برای معناها دیگر راحت می‌شود. او در دوره بعدی آثارش، رنگ را کشف می‌کند و به ساخت بازیچه‌هایش می‌پردازد. او پرنده‌هایی را می‌سازد که نمی‌توانی درباره‌شان معنایی به کار ببری، صرفا می‌توانی بگویی چقدر زیبا هستند. او بی‌واسطه ما را با زیبایی محض روبه‌رو می‌کند. او افزود: معتقدم در این دوره، شکاف جزمی بازتر شده و نور به درون ذهن سحابی پاشیده شده است. پیکاسو می‌گوید من می‌توانستم در 20 سالگی «رامبراند» بکشم، اما 20 سال طول کشید تا بتوانم مانند بچه‌ها نقاشی کنم، اما این دوره برای سحابی کمتر طول کشید. کیانیان با بیان این‌که در دنیا ابتدا بی‌واسطه با فرم و بعد با مفهوم آشنا می‌شویم، گفت: در دیدگاه جزمی، ابتدا مفهوم را داشتیم و سپس براساس آن، فرم خلق می‌شد. زمانی که سحابی به فرم‌های خاصی می‌رسد از ادبیات دور و نقاشی صرف می‌شود. هر هنرمندی اگر به بازیگوشی برسد رها شود، می‌تواند اثری را خلق کند. در حالی که قبل از آن فقط اثر را می‌ساخت. سحابی دقیقا این بازیگوشی بچگانه را دارد. زمانی که ترجمه می‌کند منطقی است و روابط دنیا را کشف و حرف‌های مهمی را در ترجمه‌هایش پیدا می‌کند، سپس رسما به‌سراغ بازی می‌رود. کیانیان اضافه کرد: این بازیگوشی با جان دادن به خرت و پرت‌های خانه و دور ریزهای طبیعت، خود را نشان می‌داد. دقیقا مانند یک کودک با تکه چوب بی‌مصرفی تفنگ، عصا، چتر و خیلی چیزهای دیگر درست می‌کند. سحابی نیز با همان تکه چوب‌ها پرنده، ماهی، ستون و جعبه درست می‌کند که همه آن‌ها پر از رنگ هستند. این هنرمند همچنین بیان کرد: بسیاری از هنرمندانی که از بازیگوشی بهره‌ای ندارند یا کمتر بازیگوشی می‌کنند، سعی دارند تا از آثار خود حفاظت کنند، اما سحابی این‌گونه نبود و اثر خود را رها می‌کرد و به سراغ کار دیگری می‌رفت. او با همه‌چیز بازی می‌کرد و به انتزاع جالب و عمیقی رسید که با این انتزاع، کودکی او به اوج خودش می‌رسد. او ادامه داد: بعد از این کودکی، بلوغ عجیب و غریبی در او به‌وجود می‌آید که آثار دیوارنگاره‌ها را خلق می‌کند. او روی این دیوارها از نقاشی گرفته تا مجسمه تا خط و هر چیز دیگری قرار می‌داد و می‌گفت من امروز کارم را روی این دیوار انجام دادم و فردا ممکن است شخص دیگری بیاید و بخواهد روی این دیوار کار دیگری انجام دهد. دیوار، دیوار است و همه کار می‌شود روی آن انجام داد. او در این نقطه رها می‌شود و خود را مالک آثارش نمی‌داند. این‌گونه است که میان مخاطبان گم می‌شود و میان آن‌ها می‌میرد. کیانیان با اشاره به این‌که سحابی از ساخت چمدان تا روزنامه‌نگاری را انجام می‌داد، گفت: عباس مخبری در رابطه با او می‌گوید، مهدی سحابی آدم‌حسابی بود، شاید فامیلی‌اش حسابی بود و بعد حروف‌اش جابه‌جا و تبدیل به سحابی شده! اما من می‌گویم نه، او و کارهایش مانند کهکشان (سحابه) بزرگ، عمیق، بی‌دروپیکر و در ضمن حسابی بودند.

نمایشگاه آثار مهدی سحابی

سحابی فقط نقاش، عکاس و مترجم نبود سپس حوری اعتصام - نویسنده کتاب «در گفت‌وگو با مهدی سحابی» - پشت تریبون رفت و گفت: ما یکدیگر را از سال 1345 می‌شناختیم. کتابی که چاپ شده است قرار بود فراتر از یک گفت‌وگوی ساده باشد. او برای من فقط یک نقاش، عکاس و مترجم نبود، بلکه او انسان کاملی بود که بعد از تجارب زیاد، به نویسندگی رو آورد. مانند داستان‌های «پیچک باغ کاغذی» و «ناگهان سیلاب» که من دوست داشتم درباره آن بنویسم. او افزود: متأسفانه کتاب «ناگهان سیلاب» او با فضای خصمانه‌ای روبه‌رو و حق مطلب در رابطه با آن ادا نشد، اما من به او گفتم، بدون آن‌که کتاب را زمین بگذارم سه‌بار پشت سر هم آن را خواندم. سحابی فلسفه نمی‌بافت، بلکه آن را زندگی می‌کرد. کودکی‌اش سرشار از فلسفه‌ی سادگی، فروتنی و جدی نگرفتن سختی‌های زندگی بود. هادی سحابی، برادر مهدی سحابی نیز که مجسمه نیم‌تنه‌ای را از او پس از مرگش ساخته است، در حاشیه افتتاح این نمایشگاه، به خبرنگار ایسنا گفت: امیدوارم مقاله‌ای را که از برادرم نوشتم، منتشر شود و از مجسمه او در همین مکان رونمایی کنم. به گزارش ایسنا، نمایشگاه آثار مهدی سحابی تا 12 اسفندماه ادامه خواهد داشت و علاقه‌مندان می‌توانند برای دیدن آثار از ساعت 12 تا 21 به نشانی فرمانیه، بلوار اندرزگو، انتهای خیابان سلیمی شمالی، شماره 147 باغ انجمن خوشنویسان ایران مراجعه کنند. انتهای پیام
کد خبرنگار:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن