تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همیشه جاهل یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریط کننده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815668658




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطرات خاکریز ، ۱۴ سال جدایی، محسن مجیدی راد


واضح آرشیو وب فارسی:دز ان ان: راوی: محسن مجیدی راد متولد ۱۳۴۵ محله مسجد،دزفول با شروع جنگ تحمیلی خانه ی ما در شهر شوش بود و بدلیل اینکه از ابتدا شهر شوش آماج گلوله های توپخانه عراق بود لذا آموزش نظامی را در همانجا دیدم و با عنایت به اینکه سن کمی داشتم برای حضورم در…راوی: محسن مجیدی راد متولد ۱۳۴۵ محله مسجد،دزفول با شروع جنگ تحمیلی خانه ی ما در شهر شوش بود و بدلیل اینکه از ابتدا شهر شوش آماج گلوله های توپخانه عراق بود لذا آموزش نظامی را در همانجا دیدم و با عنایت به اینکه سن کمی داشتم برای حضورم در جبهه مشکلات بسیاری بود خاطرم هست در سالهای تحصیل دردبیرستان فعالیت فرهنگی بسیاری داشتم و این فعالیتها باعث شده بود که فردی روی یکی از دربهای دبیرستان بنویسد چرا محسن که اینقدر فعالیت برای جبهه می کند خودش به جبهه نمی رود و این امر موجب شد علیرغم مخالفت ها در نهایت توانستم از طریق گردان ذوالفقار لشکر ۷ حضرت ولیعصر (عج) در عملیات خیبر بعنوان نیروی تک ور شرکت نمایم و زمانیکه از عملیات برگشتم برای ادامه ی تحصیل دچار مشکل شدم و برای حل مشکل به هردری میزدم بطوری که فردی در دبیرستان بمن گفت : این عقب ماندگی درسی شما بما ربطی ندارد میخواستی به جبهه نروی و اینگونه هم نبود که همه امکانات برای رفتن به جبهه فراهم باشد . در عملیات کربلای چهار در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲ در واحد اطلاعات عملیات بودم و به همراه گردان کربلا شرکت داشتم و گردان ما در جزیره مینو مقابل جزیره سهیل و ام الرصاص عراق موضع گرفته بود و چون نیروی غواص و پیشرو بودم می باید به همراه دیگر غواصان خط را شکسته تا نیروهای آبی وخاکی بتوانند به ادامه ی عملیات بپردازند با گذشتن از رود اروند خود را به موانع خورشیدی و سیم خاردارها رسانده و با خنثی کردن بشکه های فوگاز که در کناره ساحل رودخانه بود مسیر را برای رزمنده های گردان پاکسازی کردیم با ادامه درگیری تا ساعت ۱۰ صبح فردا در همان جا بنا به دستور متوقف بودیم که دستور عقب نشینی را دادند و ما در لبه ساحل به نیروها کمک می کردیم که با قایق یا با شنا کردن از اروند عبور کرده و به مواضع خودمان در جزیره مینو برگردند .در این حین دونفر از بچه های آشنا را دیدم که رزمنده قدرت اله سبزی زخمی شده بود و دیگری که رزمنده هوشنگ عیسوند رحمانی بود وی را کمک می کرد که هوشنگ گفت محسن بیا با کمک همدیگر قدرت را به جزیره مینو ببریم من با لباس غواصی بودم و آنها جلیقه ی ضد آب به تن داشتند دوتایی به قدرت کمک کردیم تا وارد آب رودخانه شد که در نیمه راه بعلت جریان شدید آب و خستگی مفرط و اینکه زیر باران انواع گلوله های دشمن بودیم در یک آن احساس کردم کسی سر مرا به داخل آب فشار داد و بشدت به عمق رودخانه فرو رفتم چون لباس غواصی به تن داشتم بلافاصله بر روی آب قرار گرفتم و متوجه شدم که از گونه ی چپم خون بشدت جاری است و مورد اصابت گلوله تک تیرانداز دشمن قرار گرفته ام و در این حالت دچار ضعف و سستی شدم که هوشنگ به من گفت چون مجروح شده ای خودت را سریعتر به خشکی برسان و من قدرت را می آورم و بین ما فاصله افتاد با خارج شدن از آب خودم را روبروی سنگر فرماندهی گردان دیدم که سردار غلامحسین کلولی از من پرسید که چه شده؟ منهم که با وجود سردی بسیار آب و هوا و نیز خستگی زیاد و عدم تغذیه در دو روز گذشته و مجروحیت قادر به پاسخگویی نبودم با حرکات دست و سر و زبانی که در دهانم نمی چرخید پاسخی مبهم به ایشان دادم . با انتقال من به اورژانس و مداوای اولیه معلوم شد که با اصابت گلوله آرواره چپ صورتم شکسته شده است ودر اورژانش قدرت سبزی را دیدم و با ایما و اشاره از وی سراغ هوشنگ را گرفتم که هوشنگ چه شد ؟ واو گفت بعلت تلاطم آب رودخانه از همدیگر جدا افتاده اند و این جدایی ۱۴ سال طول کشید تا عاقبت پیکر مطهر شهید هوشنگ عیسوند رحمانی را در سال ۱۳۷۵ به وطن رجعت داده و در گلزار ولی آباد دزفول در سرای ابدیش و در کنار برادر شهیدش بهرام که یک سال قبل از شهادت هوشنگ در عملیات والفجر هشت به شهادت رسیده بود به خاک سپردند. پاسدار شهید هوشنگ عیسوند رحمانی فرزند نادعلی متولد ۱۳۴۳ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲ عملیات کربلای۴ جبهه ام الرصاص مدفن گلزار ولی آباد ، دزفول


چهارشنبه ، ۲۱بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دز ان ان]
[مشاهده در: www.deznn.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن