واضح آرشیو وب فارسی:موبنا: د ر حاشیه جشنواره فیلم فجر، یک بخش جانبی برگزار شد و د ر سه بخش اصلی سود ای مصاحبه، سود ای د استان کوتاه و سود ای شعر جایزه ای به منتخبان اهد ا شد . توجه شما را به گزارش مبسوط و مشروح این بخش نوپا و بسیار رقابتی جلب می کنم: زهرا ساروخانی: بخش مصاحبه/ مصاحبه اول: - میشه یه کم تیپ منشوریتون رو تغییر بد ید تا قابل پخش از رسانه ملی باشه و ما بتونیم د رباره فیلم های جشنواره باهاتون مصاحبه کنیم؟ - تلویزیون ما یک رسانه ورشکسته است و هیچکس آنرا نمی بیند . برای من به عنوان یک ایرانی جذاب نیست که تلویزیون کشور خود م را ببینم. - حیف شد . این برنامه همزمان از شبکه یک و د و و تمام شبکه های استانی وبرنامه ۹۰ و خند وانه و شبکه پرس تی وی پخش میشه. - من الان کراواتم رو د ر میارم، موهامو صاف می کنم، یقه لباسمم رومی بند م. مصاحبه د وم: - چه تیپ هنری ! کاملا مشخصه که بسیار هنرمند و هنرد وست هستید . میشه ازتون بپرسم کد وم بخش جشنواره براتون جذاب بود ؟ - متاسفانه ارزیابیم از فیلم های امسال اصلا خوب نیست، میزانسن، ترکیب بند ی و فیلمنامه هیچ کد وم از فیلم های امسال رو د وست ند اشتم. البته بخش هنر و تجربه رو پسند ید م. سعی کرد ه بود از کلیشه ها فاصله بگیره و سنت شکنی کنه. - این طور که مشخصه شما همه فیلم های جشنواره امسال رو د ید ید . - نه متاسفانه من هنوز هیچ فیلمی ند ید م. مصاحبه سوم: - نظرتون راجع به نامزد های سیمرغ بلورین چیه؟ - نامزد ی خوب است. نامزد ها هم د ر د وران نامزد ی همد یگر را د وست د اشته باشند و هم د ر د وران پس از ازد واج. با تشکر ویژه از مصاحبه شوند ه سوم، جایزه بهترین مصاحبه تعلق می گیره به ...... مصاحبه شوند ه نفر د وم و کلیه کسانی که فیلم ند ید ه اظهار نظر می کنن. بخش د استان کوتاه /د استان اول: سفیر روسیه طی یک برنامه جامع اقد ام سریع، موفق شد ه بود یکی از بلیت های جشنواره رو بخره. روی صند لیش تو سینما نشسته بود که سفیر ترکیه اومد و گفت که این صند لی اونه. مسئولان سالن بررسی کرد ن و فهمید ن که اون صند لی اشتباها به د و نفر فروخته شد ه، که البته این مسئله کاملا طبیعیه و ایراد ی به برگزارکنند گان وارد نیست. د و تا سفیر د اشتن تا حد مرگ همد یگه رو کتک می زد ن. مسئول سالن یه پیامک واسه بان کی مون فرستاد که: بزنگ، فوری. اما ناگهان هوش تعامل بین المللی مسئولان برگزاری به کار افتاد و به د روغ اعلام کرد ن به د لیل مشکل صد ا د ر سالن، پخش فیلم کنسل شد ه. د و تا سفیر که د ید ن د یگه د نبال صند لی د وید ن فاید ه ند اره، یقه همد یگه رو ول کرد ن و روی همو بوسید ن و همه خوشحال و شاد و خند ون برگشتن به سفارتخونه هاشون. د استان د وم: ننه پیرزن که د لش واسه نوه هاش تنگ شد ه بود ، زنگ زد به موبایل د خترش. د خترش گفت ما رفتیم جشنواره، بلیت اضافه هم ند اریم. ننه پیرزن هم سوییچ کَد وشو برد اشت و رفت سوارش شد و به نگهبان خانه سالمند ان گفت قِلش بد ه. رفت و رفت تا رسید به نزد یکی های برج میلاد که یه د فعه خورد به یه شیر و پلنگ و خود سر. خود سر با صد ای کلفت گفت: آهای کد و قلقله زن، ند ید ی یه معتمد آریا؟ پیرزن که ترسید ه بود گفت: نه ند ید م، نه ند ید م، به سنگ تق تق ند ید م، به جوز لق لق ند ید م. قلم بد ه، ولم بد ه، بذار برم. شیر و پلنگ خواستن قِلش بد ن که یهو خود سر با چوب و چماق و چیزای د یگه افتاد به جون کد و قلقله زن و حسابی کتکش زد و موفق شد که کلا وجود ننه پیرزن رو از این جهان سانسور کنه. د استان سوم: یه روز یه نفر که خیلی از مسائل سیاسی و این حرفا بد ش میومد ، تصمیم گرفت بره جشنواره و یه کار فرهنگی انجام بد ه. لباس گلبهی و شلوار پلنگی اش رو پوشید و وارد کاخ جشنواره شد . چند قد م بیشتر نرفته بود که یکی د اد زد : روی سخنم با حسن روحانی است، اتفاقا با ایوبی کاری ند ارم. پیش خود ش گفت: اَه لعنتی، من تا حالا فکر می کرد م ایوبی مربوط به سینماست و روحانی رئیس جمهور است، شِیم آن می. کمی جلوتر که رفت یکی د اد زد : د اعش به کشور نزد یک است. یک قد م د یگر برد اشت یکی د اد زد ، چپ کینه قد یمی د ارد و راست بلاهت و خود کم بینی د ارد . د ید قضیه د ارد بیخ پید ا می کند هر لحظه ممکن است د ر قد م بعد ی به سفارت فرانسه حمله شود و ایرباس ها به مقصد نرسند ؛ لبخند محوی زد ، اشک را از گوشه چشمانش زد ود ، برای آخرین بار به سیمرغ جشنواره نگاهی اند اخت، چمد انش را برد اشت، صف را بوسید ، ( صف رو بوسید ، شخص خاصی رو نبوسید ) و جشنواره را برای همیشه کنار گذاشت و رفت پی کار بیکاری اش. جایزه بهترین د استان کوتاه تعلق می گیره به ..... فرد خود سر د استان د وم. باشد که جایش کمتر د رد بگیرد . بخش شعر/شعر اول: تو ای طناز مو پاشید ه د ر فام طلایی و سپرد ه خویش د ر د ستان فِراند از همی تو، با تو ام ای چهره مه فام/بود د ستت کنون د ر د ست آن برجام/که تغییرات د اد ی تو اساسی د ر پسابرجام؟ شعر د وم: مرد ی همی به کاخ جشنواره روی نهاد با لباسی بد ون مارک و بس ساد ه. کسی بر او وقعی نگرفت و احترامی بر وی نگذاشت. وی بازگشت و قرارد اد ی منعقد نمود ی با طراح لباس و خویش را نو نوار بگرد انید . این بار فرش قرمزها برفت و عکس ها برگرفته شد . مرد همی نقاب برگرفت که ابلهان، منم، بهرام بیضایی. فیلم بین آن باشد که بشناسد مَر، مرا/نی که تنها الناز و ممد رضا شعر سوم: د ر صف جشنواره فجر رفتم د وش/د ید م د و رد یف صف از مرد م گویا و خموش/ناگاه یکی از ته صف بانگ برآورد خروش/ بلیت همه فیلما تو بازار سیاه هست واسه فروش جایزه بهترین شعر، ببخشید شِر، تعلق می گیره به..... شاعر اول و مسئولان مرتبط با سر و سامان د اد ن جوانان . ۱۷۹/
دوشنبه ، ۱۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: موبنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]