تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ریشه های کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820529372




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ریزعلی دیگر به فکر نجات قطار نیست


واضح آرشیو وب فارسی:اندیمشک جوان: اندیمشک جوان ؛دلشوره کنکور حالا فقط دلشوره سال های آخر دبیرستان نیست. این ساعت را دقیقه به دقیقه عقب کشیده اند تا با نخستین روز مدرسه کوک شود. دیگر قرار نیست بچه ها از «بابا آب داد» و «آن مرد با سبد آمد» و «تصمیم کبری» و «ریزعلی» و «پتروس فداکار» خاطره ای شیرین و مشترک بسازند. آنها درگیر […]اندیمشک جوان ؛دلشوره کنکور حالا فقط دلشوره سال های آخر دبیرستان نیست. این ساعت را دقیقه به دقیقه عقب کشیده اند تا با نخستین روز مدرسه کوک شود. دیگر قرار نیست بچه ها از «بابا آب داد» و «آن مرد با سبد آمد» و «تصمیم کبری» و «ریزعلی» و «پتروس فداکار» خاطره ای شیرین و مشترک بسازند. آنها درگیر حل کردن مسائل اند، درگیر حل المسائل، درگیر کتاب هایی شبیه آمادگی کنکور، درگیر «کلاغ سپید» و «کلاغ سیاه»، در حال آموزش روش های تست زنی برای یافتن دقیق ترین پاسخ، تمرینی گیج کننده و بی پایان برای آموختن فن و تکنیک. انگار نه ادیبان و زبان دانان و فرهنگ شناسان که مهندسان الکترونیک، این کتاب ها را تدوین کرده باشند. کنکور اگرچه در این سال ها اقتدار خود را از دست داده و خیلی از دانشگاه ها برای پر کردن صندلی های خالی شان دنبال دانشجو می گردند، اما همچنان مهم ترین هدف نظام آموزشی است. کنکور موذیانه و خزنده بی آنکه کسی متوجه شود، دامنه اقتدار خود را تا اول ابتدایی گسترده است؛ یک لیسانس نظام قدیم، یک فوق دیپلم نه چندان قدیم و یک دیپلم کاملاً جدید، ورقه کار در منزل ورودی پاییز امسال را دست به دست می کنیم و به بحث و جدل می پردازیم اما واقعیت این است که هیچ کدام چیزی دستگیرمان نمی شود. بهتر که بگویم سر از چیزی در نمی آوریم. پرسش بسیار ساده است: «جدول را مانند الگو پر کنید» اما واقعیت این است که فهم الگو هم کار ساده ای نیست و معلوم نیست از چه منطقی پیروی می کند؛ اگر عمودی حرکت کنیم باید یک مثلث در جای خالی بکشیم و اگر افقی، یک شاخه گل. پیچیدگی جدول به اینجا ختم نمی شود؛ مثلث باید قرمز باشد یا سبز؟ مداد را دست دانش آموز می دهم و می گویم عمو جان هرچی دوست داری بکش و بچه یک جعبه می کشد. یاد جعبه خلبان در شازده کوچولو می افتم و گوسفندی که لابد توی آن پنهان شده است. ریزعلی دیگر به فکر نجات قطار نیست  محمد مطلق چیزهای پیچیده ای هست که شما نمی دانید اجازه دهید از برگه کار در منزل اول ابتدایی برویم سراغ کتاب قطور منطق پیش دانشگاهی. تا جایی که می دانم همه ۴۰ یا ۴۴ اصل منطق صوری را با همه توضیحات و کلیاتش می شود در یک کتاب ۴۰ صفحه ای جا داد. همان کتابی که ۲۰-۳۰ سال پیش می خواندیم و اگر یادتان باشد درسی در این کتاب بود با نام «نسب اربعه» یا نسبت های چهارگانه. این درس به زبانی ساده می گفت که هرچیز در عالم با هرچیز دیگری نسبتی دارد؛ تباین، تساوی، عموم و خصوص مطلق و عموم و خصوص من وجه که در چهار صفحه نیز توصیح می داد و تبیین می کرد. آنقدر ساده که بعد از ۲۵ سال حالا هم به روشنی در چند خط می توانم برای تان توضیح دهم. اما باور می کنید توضیح همین اصل ساده منطق در کتب پیش دانشگاهی امروز بیش از ۴۰ صفحه باشد و کل کتاب بیش از ۴۰۰ صفحه؟ تا دل تان بخواهد شاخ و برگ های ساختگی و جزئیات بی نتیجه و نکته هایی مثلاً باریک تر از مو که اجازه نمی دهد تصوری دقیق از اصل بحث در ذهن دانش آموز شکل گیرد. دانش آموز اساساً نمی داند چه چیزی می خواند و آنچه می خواند به چه دردی می خورد. او در نام های ساختگی و توضیحات اضافه و حتی غیرلازم و شاخ و برگ های بیهوده غرق می شود و وحشت می کند. اما چاره ای ندارد؛ باید به بهترین شکل تست بزند. می گویند وظیفه نظام آموزشی این است که به دانش آموز «خواندن را بیاموزد» تا او بتواند «بخواند و بیاموزد.» اما نظام آموزشی ما با کنار گذاشتن این اصل ساده، مدام به دانش آموزان تلقین می کند «چیزهایی هست که شما نمی دانید و مسائلی هست که در ذهن کوچک شما نمی گنجد. پاسخ این نکته های باریک تر از مو هم نه اندیشه بلکه نیاز به مجموعه روش ها و فنون و تکنیک هایی دارد که ما آنها را در کتاب های قطور و پیچیده ای عرضه می کنیم. در کلاس های تقویتی، حل المسائل، کلاس های کنکور، کلاغ سفید و…» دهشتناک تـرین مسأله خانواده های ایرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در مصاحبه ای کنکور را به عنوان یکی از مصادیق فروپاشی اجتماعی این گونه توصیف می کند: «کنکور اکنون به دهشتناک ترین مسأله خانواده ها و جوانان بدل شده است. کنکور دیگر یک امتحان ساده نیست، بلکه آیین و مناسک گذار مخوفی است که رد شدن یا نشدن از سد سدید آن به مسأله ای وجودی بدل شده است. پیروز شدگان همانند کسانی که از دست دیو مخوفی رها شده باشند، زندگی خود را در دو سه سال اول تمام شده یا به عبارت دیگر به کمال رسیده متصور می شوند و زمانی که از این خواب دو سه ساله بیدار می شوند، درمی یابند که «زندگی» هنوز در برابر آنهاست و آنهایی که شکست خورده اند انگار با سر درون مغاکی وهم آلود رها شده اند. من خودم در جریان تمرینی جامعه شناسانه در مورد نظریه خودکشی «دورکیم» که هیچ ربطی به کنکور ندارد از تعدادی دانشجو پرسیدم آیا تا به حال به فکر خودکشی افتاده اند؟ همه آنها گفتند بله در زمان کنکور…» این مصاحبه شورانگیز که ۶ سال پیش انجام شده، کنکور را یکی از اختلاف برانگیزترین مسائل خانواده ها و درنتیجه یکی از عوامل اصلی فروپاشی اجتماعی معرفی می کند. دکتر اباذری آیین کنکور را نشانه رها کردن خانواده های ایرانی برای کسب موفقیت در ناامیدی می داند: «مدارس ما در عمل چیزی نیستند مگر مکانی که فرد را برای شرکت در کنکور آماده می سازند و البته واضح است که همین کار را هم نمی کنند. کم نیستند مادرانی که پا به پای فرزندانشان تا دیپلم بالا می آیند و آن وقت همین مادران، چه فرزندانشان موفق به ورود به دانشگاه بشوند چه نشوند، زمانی که پا به میانسالی می گذارند، احساس می کنند که جوانی خود را بیهوده با ازبر کردن چیزهایی که ربطی به زندگی واقعی آنها ندارد، تلف کرده اند. سرخوردگی و استیصال و حتی عصیان زنان در حال حاضر ربط مستقیمی با رفتار آنان با کودکان و شوهرانشان دارد، شوهرانی که در جریان بسیج همگانی برای موفقیت در کنکور باید به همراه زنان یا بدون همراهی آنان پول کلاس های مختلف را دربیاورند و در مقام راننده ای زحمتکش، فرزند خود را از این کلاس به آن کلاس حمل کنند.» وی کتاب های کنکور را از حیث فرهیخته ساختن فرد بدترین کتاب ها و در عین حال پرفروش ترین کتاب ها می داند و در این زمینه به موضوع مهم و طنزآلودی اشاره می کند که البته معلوم نیست که یک واقعیت عینی است یا یک استعاره تمثیلی و طنزآلود؛ و آن اینکه درآمد آموزشگاه های کنکور آنقدر بالاست که حتی برخی از دانشگاه های کمتر شناخته شده برای تأمین مخارج خود اغلب ساختمان های شان را به این مؤسسه ها و آموزشگاه ها اجاره می دهند: «جاها عوض شده؛ جایی که برای رسیدن به آن این همه مرارت کشیده می شود، تاب ایستادن ندارد و خرجش را از کسانی تأمین می کند که افراد را آماده ورود به آنجا می کنند!» از مدرسه بدون کیف تا مدرسه رفتن اولیا نظام آموزشی ما تا مقطع دیپلم، کودکان را برای کنکور آماده می کند و از این مرحله به بعد تبدیل به خود کنکور می شود؛ یعنی دانشجو حتی در مقاطع پایانی تحصیل نیز با فرهنگ منتشر شده تست و کنکور درس خواهد خواند و مسأله حل خواهد کرد. کنکور به دانش آموز و دانشجو یاد می دهد باید غرق در جزئیات بی فایده شد و از آموختن کلیات که اساس تفکر است دوری کرد. کنکور به کودکان و نوجوانان ما می آموزد توانایی درک مطلب و توانایی خواندن برای آموختن، کمترین اهمیتی ندارد بلکه باید همواره در حال آموزش تکنیک هایی برای حل مسأله بود و درنهایت اینکه فرهنگ گسترده کنکور همه این مسئولیت ها را بر عهده خانواده می گذارد و این نهاد شکننده را با چنین مسئولیت بزرگی به حال خود رها می کند و «بیماری موفقیت» و ناامیدی از شکست را انتشار می دهد. در خانواده های ایرانی پدران و مادران کمتر فرصتی می یابند تا برای فرزندان پدری و مادری کنند، چراکه آنها باید پابه پای کودکان درس بخوانند و حل المسائل ورق بزنند و از این کلاس به آن کلاس بروند و در میدان «مسابقه موفقیت» از دیگران عقب نمانند. در مقابل تئوری و شیوه «مدرسه بدون کیف» به عنوان الگویی موفق از نظام آموزشی جهان توسعه یافته به زبانی ساده می گوید؛ کودکان حق ندارند تکالیف خود را به خانه ببرند. آنها در مدرسه دانش آموزند و در خانه فرزند. معلم می آموزد و مادر مادری می کند. این ها چیزی هایی نیست که به فکر نخبگان نظام آموزشی نرسیده باشد، اما چرا هنوز به این رویه غلط تن می دهیم و جوانانی بار می آوریم که توانایی خواندن و آموختن ندارند؟ دانش آموختگانی که نخبه ترین آنها تنها شیوه های حل مسأله را بلدند؟ پاسخ را باید در شبکه ای جست و جو کرد که یکسره در حال تلقین جامعه درباره اهمیت کنکور است؛ شبکه ای که دست و پای خود را از کلاس کنکور و تدوین کتاب های کمک آموزشی و طراحی سوالات کنکور و تولید برنامه های آموزشی در صدا و سیما درازتر کرده و اکنون به طراحی متون درسی اول ابتدایی رسیده است. این شبکه پیچیده اکنون به کودکان اول ابتدایی و خانواده های شان در حال تلقین بی اهمیت بودن توانایی خواندن و نوشتن است. کودکان زیر سایه این شبکه یاد می گیرند که مثل یک مهندس الکترونیک جدول حل کنند، نمودار بکشند، دو طرف معادله را به هم متصل کنند و در سال هایی که به سرعت باد از راه می رسند، برای کنکور آماده شوند؛ دیگر نه مجالی برای ریزعلی باقی می ماند تا قطاری را نجات دهد و نه تصمیم کبری تا… سایت اندیمشک جوان، انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


چهارشنبه ، ۱۴بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اندیمشک جوان]
[مشاهده در: www.andimeshkjavan.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن