واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه راه اندازی مجمع نویسندگان و منتقدین سینمای انقلاب
جشنواره فجر امسال چقدر دنیا را نورانیتر میکند؟!/ فرش قرمز مجمع نویسندگان زیرپای آینههای روشنگر سینمای ایران
«آینه» همان تعبیری است که آوینی، شایسته ترین تشبیه برای هنرمند میداند. در واقع هنرمند باید ابتدا آینه وجودش را صیقل دهد و سپس خود را در مقابل تصاویری آسمانی قرار دهد تا بازتاب سرّ درونش، عالم را از «نور» پر کند.
محمدصادق باطنی در بامدادان، دو فجر و هاله نور در آسمان مشرق دیده میشود که یکی «فجر کاذب» و دیگری «فجر صادق» نامیده میشود. فجر کاذب «نوری» است که به درازا در آسمان پدید میآید و به جای پهن شدن بر روی افق، به صورت عمودی شکل به سمت بالا انعکاس مییابد. «فجر صادق» که دقایقی بعد روی میدهد، در آسمان پهن میگردد... *** در تقسیم بندی دوگانه فرم و محتوا، همواره جای یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر هنر را جا می اندازند و آن عامل مهم و حیاتی چیزی نیست جز «هنرمند». سینما صرفا شیوه ای است برای «بیان». بیان پیامهایی که عالم را پر کند از «انوار الهی». انوار الهی امر به معروف، انوار الهی نهی از منکر. اگر «شیوه بیان بودن» را از سینما بگیریم، چه چیزی برای آن می ماند؟ جز تعدادی سالن، فرش قرمز، جشنواره و تجهیزات سینمایی. اصلا همه این سخت افزارها آمده اند تا «بیان سینما» را تقویت کنند که اگر اینگونه نباشد تمام دست اندرکاران سینما ول معطلند. اما مهمترین عامل در تقویت بیان سینما چیست؟ «فرم»، «محتوا» یا عامل سومی که در ابتدای این نوشتار بیان شد: «هنرمند». «فرم زده ها» و «محتوا زده ها» پاسخی واضح به این سوال غامض دارند؛ اما این نوشتار به دنبال پاسخی متفاوت است. مستقل از همه پیچیدگی های فرم و محتوا، این هنرمند است که در میدان عمل، فرم و محتوا را به جنگ یکدیگر در می آورد و مصافشان را هدایت می کند و در نهایت میانه ی این دو را گرفته و اسب چموش سینما را رام می کند. پس هنرمند به شرط «هنرمند بودن»، سوار است و باقی همه مرکب. این سوار است که «مرکبِ بیان» را به سوی مقصد هدایت و یا از آن منحرف می کند. حال جای یک پرسش کلیدی باقی می ماند و آن اینکه سینماگر چگونه «هنرمند» می شود؟ شاید توصیفی که سید شهیدان اهل قلم از مفهوم هنرمند کرده است راهگشاترین پاسخ باشد. آنجا که می گوید: «روح هنرمند باید منزل ملائکه ای شود که واسطه الهام رموز غیبی به قلوب و اذواق هستند قلب هنرمند باید "جلوه گاه حسن و بهاء حضرت حق" باشد و "آیینگی" نیز بداند... اگر هنرمند آیینۀ وجود خویش را صیقل دهد این انوار قدیسه از طریق او در این عالم تجلی می یابند، آن سان که گویی این تلألو ، ذاتی خود اوست. (آیینه جادو، ص 202)». «آینه» همان تعبیری است که آوینی، شایسته ترین تشبیه برای هنرمند می داند. در واقع هنرمند بایست ابتدا آینه وجود خویش را صیقل دهد و سپس خود را در مقابل تصاویری آسمانی قرار دهد تا بازتاب سرّ درونش، عالم را از «نور» پر کند. *** از عالم مثال خارج شویم و بیاییم در همین روزها و ساعتها. یک روز مانده به آغاز تاثیرگذارترین دهه بشریت در صده گذشته، یعنی «دهه فجر». دهه فجر را اینطور خطاب می کنند: طلیعه «انقلاب» اسلامی. اماممان هم این انقلاب را اینگونه توصیف می کند: انقلاب ما «انفجار نور» بود. انفجار نوری که همچون بیگ بنگی بزرگ، ظلمت سالهای «نظم نوین جهانی» را به مخاطره انداخت و روشنایی سالهای «نظم نوین خمینی» را به دنیا تقدیم کرد. حال قرار است همچون سی و سه سال گذشته، امسال هم به پاس همین «انفجار نور»، جشنی برگزار شود بین اهالی سینما: «جشنواره فیلم فجر». جشنواره فیلمی که هر سال دست اندرکاران تلاش می کنند که «جشنواره تر» باشد و فیلمسازان تلاش می کنند که فیلمهایش «فیلم»تر باشند. اما چه کسی برای «نورانی تر» شدن این جشنواره فیلم کمک می کند؟ اصلا فرض کنیم «انفجار نور بودن» ایده آل گرایانه و محال! اساسا جشنواره «فجر» کدام «سپیده دم» را در این 11 روز برجسته تر می کند؟ و اساسا چند نفر برای سنجیدن خوب یا بد بودن جشنواره فیلم فجر، این سوال را به رسمیت می شناسند که «جشنواره امسال چقدر دنیا را نورانی تر کرد»؟ جالب است که یکی از داوران انتخابگر جشنواره امسال در صداوسیما چندی پیش گفت: «بیشتر فیلمهای امسال "تلخ" هستند»، عبارتی که معمولا با عبارتی دیگر همنشین است: «سیاه نمایی»؛ جالب است که جریان غالب سینما، دلیل سیاه نمایی را سیاهی جامعه قلمداد می کنند و کمتر این پرسش از سینماگران پرسیده می شود که «آیا سیاهی، نهادینه شده در خود هنرمند نیست که اینگونه همه دنیا را سیاه می بیند و می نمایاند»؟ هنرمندی که آینه وجود خویش را صیقل نداده باشد و در خودش انقلابی را آغاز نکرده باشد، بی شک زمین حاصلخیزی می شود برای بازنمایی سیاهی ها و ظلمات و چگونه می توان با این آینه زنگارگرفته، دنیا را پر کرد از انوار الهی؟ بگذریم... وقتی در خیابان اتفاقی می افتد، عده ای در همان لحظه در صحنه حاضرند و عده ای یا دورند یا دیر می رسند. دیر رسیده ها و دورمانده ها، برای سردرآوردن از آنچه در صحنه رخ داده است از افراد حاضر در لحظه وقوع حادثه می پرسند، اینجاست که وظیفه این مطلعان در صحنه بسیار مهم می شود. «منتقد سینما» هم مانند این مطلعان در صحنه است. منتقد کارش بازنمایاندن بازنمایی های هنرمندان است و این امر کار منتقد را بسیار مهم و حیاتی می کند. چرا که منتقد اولین کسی است که مردم را از درون سالن سینما و رخدادهای درون آن آگاه می کند. مردمی که قرار است سینما نوری بر زندگی آنان بیافکند. اگر منتقد خودش هم سیاه باشد و سیاهی ببیند، دیگر اثری از نور در سینما باقی نمی ماند. «مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب» محلی است برای پرسیدن سوالهای اساسی سینمای ایران، سوالهایی جدید و غیرکلیشه ای، اینکه جشنواره امسال چقدر دنیا را نورانی تر کرد؟ امسال کدام هنرمند بیشتر آیینگی آموخت و آیینگی کرد؟ کدام فیلم خبر از سپیده دم یک انقلاب جهانی داد؟ نگاه کدام هنرمند پیشنهاداتی برای بهتر شدن مشکلات مردمش داد؟ «امید به اصلاح» در آینه وجود کدام هنرمند تقدیم به مردم ایران شد؟ و فرش قرمز «جشن مجمع نویسندگان و منتقدین سینمای انقلاب» هم مطمئنا زیرپای همین آینه های روشنگر سینمای ایران است. بامداد «نظم نوین خمینی» از مشرق زمین، در حال چتر گستری در تمام عالم است. باشد که فجرهای ما صادق باشد و ما هم کمکی بکنیم به گسترده شدن نور این نظم نوین در عالم هستی.
94/11/11 - 12:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]