واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: راه رفتن با پاهاي آقا معلم
عليرضا هادينژاد سن و سال و تجربه زيادي ندارد اما اين معلم جوان يزدي تا دلتان بخواهد معرفت و عشق دارد.
وي سال 89 لباس معلمي ميپوشد تا آموزگار كودكان روستايي استان يزد شود. هادينژاد معاون آموزگاري آموزشگاه توحيد از شهرستان اشكذر استان يزد است. شرح ايثار و حركت انساني اين معلم از مدتها قبل در شبكههاي اجتماعي سر درآورده بود و اشك شوق و تحسين را بر چشمها و ضمير هر كسي كه بخشي از اين رفتار را ديده بود نشاند. اين معلم جوان يزدي يكي از برگزيدگان دومين همايش جلوههاي معلمي است. حكايت اين معلم به يك دانشآموز بسيار توانمند و با استعداد اما معلول گره خورده است. ابوالفضل دانشآموز بااستعداد معلولي است كه اگر عيار بالاي انسانيت آقامعلم نبود نميتوانست به مدرسه برود و درس بخواند. دانشآموزي مستعد اما معلولهادينژاد درباره ماجرايي كه موجب شد نامش سر زبانها بيفتد و به عنوان معلم برگزيده انتخاب شود به «جوان» ميگويد: سال 89 بود كه من رداي مقدس معلمي را بر تن كردم و كارم در مدرسهاي روستايي كه با مركز استان يزد 70 كيلومتر فاصله دارد آغاز شد. در همان سال با يك دانشآموز توانمندي مواجه شدم كه از ناحيه پا ناتواني جسمي داشت. اين دانشآموز قاعدتاً بايد براي درس خواندن به مدرسه استثنايي شهر ميرفت و اين مسئله دردسرهاي بيشتري را براي اين دانشآموز و خانوادهاش در پي داشت، اما من تلاش كردم هر كمكي از دستم برميآيد چه به لحاظ رفت و آمد و چه در درسها براي اين دانشآموز داشته باشم تا او بتواند در مدرسه عادي چند پايه درس بخواند. امتحان پس دادن آقامعلم در همان سال اول تدريس وي درباره چگونگي روند كمك به دانشآموزش ميگويد: «سالهاي اول من در اين شهرستان اقامت داشتم و صبحها با ماشين ميرفتم دنبال ابوالفضل و بعد از پايان زمان مدرسه او را به خانه ميرساندم. بعد از دو سال اما من متأهل شدم و شرايطم فرق كرد و در يزد ساكن شدم، اما اين بار با كمك چند تن از همكاران معلم كه آنها هم در يزد ساكن هستند اما در روستاهاي اطراف درس ميدهند مسئوليت به مدرسه رساندن و به خانه بردن ابوالفضل را ادامه داديم تا امروز كه وارد سال ششم ميشويم و امسال دوره پنج ساله ابتدايي را پشت سر ميگذارد و بايد به كلاس ششم برود.» سال ششم و مشكلات ابوالفضل به گفته وي ابوالفضل براي رفتن به كلاس ششم بايد به مدرسه شبانهروزي مركز بخش برود و ممكن است بعد از اين مشكلاتي براي ابوالفضل پيش بيايد. هادينژاد درباره شرايط مدرسه شبانهروزي مركز بخش ميگويد: «اين مدرسه براي دانشآموزان ديگر به اين صورت است كه سرويس صبح شنبه ميرود دنبالشان و آنها را به مدرسه شبانهروزي ميبرد و چهارشنبه بعد از ظهر به روستا بر ميگردد.» آقامعلم فكر ميكند ابوالفضل شرايطي ندارد كه بتواند با چنين برنامهاي درسش را ادامه دهد به همين خاطر وي به دنبال آن است كه بتواند اين دانشآموز را به روستايي بياورد كه مدرسه شبانهروزي در آنجا قرار دارد تا ابوالفضل در همان روستا ساكن شود و مشكلات كمتري داشته باشد.حرفهاي اين معلم شعار نيستبه آقامعلم ميگويم: «بردن و آوردن و در آغوش گرفتن يك دانشآموز و يا فرش كردن مدرسه براي راحتي او جزو وظايف معمول معلمي نيست چرا اين كار را ميكنيد؟ آيا در طول اين پنج سال هيچ وقت با خودتان نگفتيد به من چه؟» پاسخ ميدهد: «هيچ چيزي براي من خوشحالكنندهتر از اين نيست كه بتوانم به كسي كمك و او را شاد كنم». پاسخ آقامعلم شايد از نظر ما كمي كليشهاي باشد اما او به راستي دارد به آن عمل ميكند پس شعار نيست. از او ميپرسم: «خانوادهتان چطور؟ آنها هيچ گاه شما را از اين كار منع نكردند؟» ميگويد: «نه! خانوادهام هميشه با من همراه و حامي و پشتوانه من بودهاند. ابوالفضل هم درست مانند برادرم است و او را مثل يك برادر دوست دارم». اين كلاس درس، انسان تربيت ميكند فداكاري و توجه ويژه آقامعلم به ابوالفضل هم يكي از مهمترين و زيباترين فصول درسي است كه آقاي هادينژاد براي شاگردانش تدريس ميكند. ابوالفضل يا هر كدام ديگر از بچههاي اين مدرسه روستايي قرار است آينده اين سرزمين را به پشتوانه آنچه در مدرسه آموختهاند بسازند. بيترديد نحوه رفتار و تربيت چنين معلمهايي، انسان ميسازد؛ انساني كه در هر شغلي كه باشد خدمتگزار خواهد بود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]