واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: یکی از عناصر ثابت و همیشگی مجموعههای تلویزیونی در گونههای مختلف، خانوادهها هستند که نقشی کلیدی در شکلگیری داستان دارند.
حال از این میان برخی اهمیت بیشتری به این مقوله داده و قصه خود را حول محور یک خانواده تعریف کرده و بر این اساس کار خود را پیش میبرند. برای نمونه میتوان به دو مجموعه «کیمیا» ساخته جواد افشار و «یادداشتهای یک زن خانهدار» به کارگردانی مسعود کرامتی اشاره کرد که این روزها روی آنتن شبکههای دو و پنج سیما قرار دارند. یادداشتهای یک زن خانهدار که اخبار زیادی پیرامون تولید آن شنیده شد و سرانجام در کنداکتور پخش شبکه پنج قرار گرفت، قصه آشنایی دارد که پیش از این هم بارها مورد استفاده کارگردانها و نویسندگان دیگر قرار گرفته و مجموعههای مختلفی بر این اساس ساخته و روانه آنتن شده است. این سریال داستان خانوادهای از طبقه متوسط را روایت میکند که در هر قسمت با ماجرایی مواجه شده و تجربهای را از سر میگذرانند. ساده و بدون پیچ و خم آنچنانی قصهاش را روان تعریف کرده و در آخر هر قسمت هم میخواهد پیامی را به مخاطبان منتقل کند. علیرضا کاظمیپور که جزو نویسندگان پرکار تلویزیون به حساب میآید، در این مجموعه سراغ شیوه روایت آشنایی رفته که پیش از این هم نمونههای موفق و ناموفق بسیار داشته است. برای مثال میتوان از همسران و خانه سبز از ساختههای بیرنگ و رسام یاد کرد که زمان خود در جلب نظر مساعد مخاطبان بسیار موفق بودهاند. حال کاظمیپور و نویسندگان همراهش میخواهند با بهرهگیری از این روش آشنا به یک کمدی فانتزی رسیده و در عین حال پیامشان را هم منتقل کنند. این شکل از کمدی که نمونههای درخشان فراوانی در شبکههای مختلف جهانی دارد، به دلایل گوناگون چندان مقبول نظر مخاطبان داخلی نبوده و به این دلیل هم نمونههای زیادی ندارد. بخش مهمی از داستان این مجموعه روی شخصیتی به نام شیوا میگردد که پس از تحصیل در رشته روانشناسی و موفق نبودن در به دست آوردن شغلی در این باب، وبلاگی تاسیس کرده و در آن تجربیات روزمره خود را نوشته و به اشتراک میگذارد. در واقع شیوا یک زن خانهدار تحصیلکرده است که به دنبال راهی برای استفاده از معلومات خویش بوده و در این مسیر از دنیای مجازی سود میجوید، اما مشکل درست از همینجا آغاز شده و به قصه یادداشتهای یک زن خانهدار تاریخ مصرف داده است. دنیای وبلاگ و وبلاگنویسی به سالهایی تعلق دارد که این روزها خیلی از آن گذشته و غبار زیادی روی آن نشسته که بخش مهمی از آن به پیشرفتهای برقآسای شبکههای ارتباطی مجازی بازمیگردد. به همین دلیل هم مخاطب نسل جوانتر علاقه چندانی به دنبال کردن کار نشان نداده و ترجیحا به دنبال برنامهای مطابق با سلیقه خود در شبکههای مختلف سیما میگردد. اما در عین حال برای مخاطب کمی سن و سالدارتر قضیه وبلاگنویسی خوشایند بوده و آنها را به مخاطبان ثابت این مجموعه تبدیل کرده است. در کنار شیوا، دکتر جوانی به نام فرزاد هاتف به عنوان همسرش قرار گرفته که شیطنتهای خاص خود را داشته و در عین حال کاملا منطقی نیز رفتار میکند. درست برخلاف شیوا که روحیه لطیف و شکنندهتری دارد و گاهی از دل این تضاد، شوخیهای خوبی شکل میگیرد. پدر و مادر شیوا دیگر شخصیتهای ثابت و محوری این مجموعه هستند که درست مانند شیوا و فرزاد از دو قطب متفاوت هستند، اما در طول زندگی مشترک به یک تعادل دلنشین رسیدهاند. پسر خانواده هم که از همسرش جدا شده نیز بلاتکلیف و پا در هوا بوده و زندگی روزمرهای دارد. حال کاظمیپور و همکارانش برای هر قسمت، داستانی را با مشارکت حداکثری شخصیتهای ذکر شده طراحی کرده و از شخصیتهای مکمل نیز برای پیشبرد آن بهره گرفتهاند. در عین حال از فضای فانتزی هم فاصله نگرفته و قصهها را با نیمنگاهی به آن سروشکل دادهاند. از جمله قسمتهای موفق و جذاب این مجموعه میتوان به داستان ورشکستگی دوست قدیمی پدر خانواده و تلاش او برای یاری رساندن به وی اشاره کرد که همیشه با ریشخند فرزاد و نگاه دور از احساس وی همراه میشود. فرزاد در نیمه این داستان با بحرانی به نام نداشتن دوست مواجه شده و شیوا را هم تحت تاثیر قرار داده تا به دنبال راهی برای حل این معضل باشند. بحث افراط و تفریط که بسیاری از مردم را درگیر خود کرده در این قسمت به بهترین شکل و از طریق فرزاد به نمایش گذاشته شده و پیام سازندگان کار را به مخاطبان خود منتقل میکند. آمدن تیمور و همسرش به خانه شیوا و ادعای اینکه پدر شیوا پدر اوست، بهترین و جذابترین بخش داستان یادداشتهای یک زن خانهدار را تا به اینجا رقم زده است. یک داستان شیرین و دلنشین که از دل کلیشههای بارها تکرار شده، بیرون آمده و در عین حال از تعلیق کافی نیز برخوردار است. توجه نکردن به پدر خانواده، خرده داستان دیگری را رقم زده که بهخوبی با قصه تیمور و همسر پا به ماهش ترکیب شده و پدر را به اتخاذ تصمیمی عجیب و در عین حال بامزه وامیدارد. با همه اینها یادداشتهای یک زن خانهدار از فیلمنامه ضربه خورده و نوسانهای موجود در آن لطمه به کلیت کار وارد کرده است. مسعود کرامتی هم پس از چند سال غیبت از قاب کوچک تلویزیون با این مجموعه بازگشت چندان موفقی نداشته و در قیاس با مجموعه خانه ما گامهایی رو به عقب برداشته است. استفاده زیاد از دوربین روی دست که این روزها بشدت در مجموعهها و فیلمهای تلویزیونی متداول شده نیز به کیفیت بصری یادداشتهای یک زن خانهدار خدشه وارد کرده است. ضمیمه قاب کوچک
یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 05:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]