واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به کتاب «گریه کردن کم آرزویی نیست»
سپیدخوانی با اندیشه غزل
محمود اکرامی در «گریه کردن کم آرزویی نیست» شاعری است با زبانی منسجم و محتوایی پیراسته؛ نکته قابل ذکر دیگر رنگ و بوی تغزلی این مجموعه است؛ به واقع شعر سپید میخواندم، و اغلب آنچه میاندیشیدم غزل بود.
خبرگزاری فارس-گروه ادبیات انقلاب اسلامی: دکتر محمود اکرامیفر متولد به سال 1338 و از تبار خراسان شمالی است. گرایش مردمشناسی وی در رشتهی ادبیات فارسی در تفکر اجتماعی و آرمانگرایانهاش، آنگونه که در اشعار وی جاریست، بیتاثیر نبوده است. «گریه کردن کم آرزویی نیست» مجموعه شعری است که وی، در قالب سپید و در سال 1381 منتشر کردهاست. در آغازین سطوری که شعرش را خواندم با وجود تمام بیفرمیهای شعر سپید {که البته بیفرمی خود فرم شعر سپید است} سراسر فرم بود که مرا به ادامهی خواندن راغب میکرد. لازم میدانم مختصری از مفهوم و مصداق آنچه که در شعر سپید «فرم» نامیده میشود را شرح دهم. اصلیترین عناصر شعر «موسیقی» و «تخیل و عاطفهی» آن است. آنچه محل تغییر و تحول بنیادی در شعر معاصر بوده است، وزن عروضی است، به این معنا که نیما وزن عروضی کلاسیک را به وزن عروضی آزاد تبدیل میکند و شاملو وزن عروضی آزاد را نادیده میگیرد. سپیدسرایان توجه خود را بیشتر به موسیقیهایی معطوف داشتهاند که با کل ساختارِ شعر کاری نداشته باشد بلکه به کیفیت موسیقایی اجزاء شعر چون حروف و واژگان بپردازد. یعنی همان که نیما میگفت هر مطلبی خودش آهنگ خودش را تولید کند. همآوایی حروف، همصدایی کلمات و بالاخره همنشینی آوایی این دو اغلب به جسم بیجان سپید، روح شعر میدمید. ...اسبها با یالهای یله در باد و کفلهای داغدار درهها را میرمند و صحرا را... این قابلیتهای موسیقایی بدون آنکه از قانون و قاعدهای مستمر پیروی کنند، بسته به محتوا، فرم میپذیرند و به نظاممندی زبان در راستای کلام شعرگونه میانجامند. اما آنچه که در فقدان موسیقی (و یا در نگاهی عامتر: وزن)، گمان نثر را در باب شعر سپید منتفی میکند، تخیل و عاطفهی جاری در ساختار درونی و بیرونی آن است. غلیان احساسات، هیجانات و جوششهای درونی در قالب تصویرگریهای ذهنی و عینی(تصویرگری خارج از فنون و ساختهای ادبی) و کلام مخیل فرم اصلی شعر سپید است؛ حال آنقدر که در شعر سپید اکرامی، عواطف شاعر در قالب تصویرپردازیهای تغزلی و با همان مفاهیم متعهد به شعرش اصالت میدهد، کمتر تعمدی برای بهرهگیری موسیقایی از قابلیتهای صوتی واژگان و عبارات وجود دارد: چشمهای تو بارانم میکند باران در آفتابیترین ظهر ممکن قطره قطره قطره در پایت زلال میمیرم... در شعر اکرامی اندیشه و محتوای متعهد در تصویرپردازیهای ذهنی و عینی نمود شاعرانه مییابند. به بیان دیگر محتواگرایانه بودن شعر وی نه تنها از بار تخیل و عاطفهی آن نمیکاهد، بلکه اساس تخیل شعر مرهون همین درونمایههاست. دستآویز شاعر در پرداختهای تصویری و عاطفی این مجموعه، عناصر طبیعی چون دریا، بیابان، کوه، خورشید و ... است. طبیعتی زنده که تقریبا در سرتاسر مجموعه به گونهای فاحش خودنمایی میکند. در شعر «شبانهروز چند سال است» پرندههای مهاجری را میبینیم که مأمنشان را در گیسوان محبوب شاعر یافتهاند؛ و اسبهایی که مرکب شدهاند تا تصاویر به تاخت در فضای شعر «اسبها را زیستهام» جولان دهند. اکرامی شاعری ژرفاندیش است. آنچه که به شعرش عمق میبخشد بخشی حاصل از درونمایههای شعر اوست؛ دغدغهی دیانت، گلهمندی از ضعفهای فرهنگی و آفتهای اجتماعی، چنانکه در شعر «شهر و لجن» میخوانیم: ...نگاه کن بانو شهر در لجن آواز میخواند ... و یا وقتی که تصویر و تغزل با کمی دید جهانشناختی درهم میآمیزد: ...دوشیزهی چشمههای درخشان با گیسوان فروتن و جاری چون آرزوهای من حقیقت افسانهی قشنگی است... بخش دیگر، فرمهای بیانی و یا تمهیدات شعری است. تمهید به معنای روش، شکل و فرم بیان یک اثر ادبی که در این مجموعه، هماهنگ با شرایط و خواست شعر زمان شاعر، ساخته و پرداخته شده است. امروزه تشبیهات، استعارهها و دیگر صنایع نه اینکه به کار شعر نیایند بلکه زبان، شکل و محتوای جدید میطلبند: ... مردان دور بلدرچین ها را درو کردهاند هر چند هر صبح گندمزاری از چشمهای تو طلوع میکند... ایجاز در پرداخت تصاویر و پرهیز از درازگویی در شرح و بسط عواطف به بسیاری از بندها استقلال معنایی و حسی میدهد، آنگونه که شاعر جدای ساختار شعر، به القای مفاهیمی بلند در همان گسترهی کوتاه میپردازد. قابل ذکر آنکه، در این بندها اغلب شاعر در حال نقل احساسی عمیق در قالب رخدادی آنی و گذراست، تا آنجا که خواننده خود را در مقابل یک شعر کوتاه و یا شاید هایکویی زیبا ببیند: ...حالا نام تو را می برم آسمان از پرنده تهی می شود... و یا: ...روزی تو شکار می شوی و من تیر می خورم... کوتاه سخن آنکه، محمود اکرامی در مجموعهی «گریه کردن کم آرزویی نیست» شاعری است با زبانی منسجم و محتوایی پیراسته؛ شعری که مخاطب را به همنوایی و همدردی با خود وامیدارد. نکتهی قابل ذکر دیگر رنگ و بوی تغزلی این مجموعه است؛ به واقع شعر سپید میخواندم، و اغلب آنچه میاندیشیدم غزل بود. سمیه نظری دی ماه 1394
94/10/23 - 12:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]