واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
چه کسانی امام حسن(ع) را با عنوان موهن «مذلالمؤمنین» خطاب میکردند
برخی از شیعیان دارای روحیه انقلابی و آتشین بودند و با تسامح میانهای نداشتند؛ آنها با صلح مخالف بوده و به امام مجتبی(ع) اعتراض میکردند و حتی با عبارتهای نامناسب امام را خطاب کرده و ایشان را «یا مذل المؤمنین» میخواندند!
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، اگر ما تاریخ اسلام را از متون اصلی و مورد اعتماد به دقت مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که امام حسن(ع) در واقع اقدام به صلح نکرد، بلکه صلح به آن حضرت تحمیل شد. یعنی شرایط جامعه اسلامی به گونهای بود که صلح غیر قابل اجتناب بود. لذا صلح امام حسن(ع) با معاویه، از دشوارترین حوادثی بود که اهلبیت علیهمالسلام پس از رسول اکرم(ص) از ناحیه این امت بدان دچار شدند. «مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی» یادداشتی را در این خصوص در اختیار خبرگزاری فارس، گذاشته است که در ادامه میآید: امام حسن(ع) با صلحی که با معاویه انجام داد در واقع مصائب و دردهای رنج آوری را تحمل کرد که هیچ کس جز امام معصوم به کمک خداوند، قدرت تحمل آن را ندارد. درباره اینکه مخالفین صلح امام چه کسانی و چه گروههایی بودند باید ابتدا به ترکیب نیروهای اردوگاه امام نگاه کرد، که چه افرادی و چه گروههایی با چه هدفهایی در این اردو شرکت کرده بودند. بعد ببینیم چه کسانی و چرا مخالفت با صلح میکردند. ترکیب سپاه امام طوری بود که هر گروهی با اهداف خاص خود، در آن شرکت داشتند. گروه اول: جمعی از شیعیان امام و پدرش. گروه دوم: جمعی از طرفداران حکمیت (خوارج) که به هر طریقی در صدد جنگ با معاویه بودند، گروه سوم: طرفداران هرج و مرج و آشوب و طمعکاران غنیمت جنگی و احیاناً شکاک؛ و گروه چهارم: صاحبان عصبیتهای قبیلهای که دنبالهرو سران قبایل بودند و دین انگیزه آنان نبود.[1] لذا با توجه به این ترکیب، معلوم است که هدف همه موافقین مبارزه و جنگ یکی نبود. بلکه برای برخی منافع شخصی یا قبیلهای (نه تکلیف شرعی) اهمیت داشت، لذا امام در جواب حجر بن عدی (که خواهان ادامه جنگ بود) فرمود: ای حجر همه مردم آنچه را که تو دوست میداری، دوست ندارند و عقیده آنان همچون عقیده تو نیست و آنچه که من کردم فقط برای این بود که تو و امثال تو باقی بمانید و خداوند هر روز در شأنی است.[2] معترضان به امام حسن(ع) در جریان صلح آن حضرت بیشتر از دو گروه بودند، یکی خوارج که به هر نحو ممکن میخواستند به هدف خود که همان کشتن معاویه بود برسند. به همین دلیل با امام علی(ع) نیز به مقابله برخاستند. و گروه دوم تعدادی از شیعیان که روحیه انقلابی و آتشین داشتند و با تسامح میانهای نداشتند. آنها با صلح مخالف بوده و گاه و بیگاه به امام اعتراض میکردند و حتی با عبارتهای نامناسب امام حسن(ع) را خطاب کرده و ایشان را «یا مذل المؤمنین» میخواندند.[3] ولی امام این گروه را با بیان هدف خود و تشریح وضع موجود قانع میکردند. آنها هم قبول کرده و پیروی از امام مینمودند. امام در جوابشان میفرمود: من مذل المؤمنین نیستم، بلکه «معز المؤمنین» هستم. امام در جواب معترضان در جای دیگر فرمودند: که اقدام من شبیه اقدام آن عالم (حضرت خضر) همراه موسی است که کشتی را سوراخ کرد و هدف او حفظ کشتی برای صاحبانش بود و هدف من هم حفظ اصل دین و تشیع است.[4] از میان معترضان میتوان به افرادی همچون حجر بن عدی، مالک بن حمزه، مسیب بن نجبه و سلیمان بن صرد خزائی و قیس بن سعد اشاره کرد که از بزرگان صحابه امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن مجتبی(ع) بودند. قیس بن سعد که با صلح مخالف بود بعد از صلح مضطرب بود. روزی به مجلسی که معاویه هم در آن بود وارد شد و متوجه حضرت امام حسین(ع) شد و از آن حضرت پرسید که بیعت کنم؟ حضرت اشاره به امام حسن کرد و فرمود: او امام من است و اختیار با او است.[5] این مطلب در منابع اهلسنت به صورت مخالفت امام حسین با امام حسن(ع) آمده، که البته نمیتواند درست باشد زیرا امام حسین(ع) تا وقتی که امام حسن(ع) زنده بودند، خود را مطیع برادر و امام خویش میدانستند و هیچگاه کوچکترین اعتراضی نکرده است. او میدانست که برادرش هر تصمیمی بگیرد، بهترین تصمیم است. البته منابع تاریخی که توسط متعصبین سنی مذهب به رشته تحریر در آمده از همان ابتدا سعی دارند که امام حسن(ع) را یک فرد صلح طلب معرفی کنند و این طور القا کنند که این امام حسن(ع) بود که درخواست صلح کردند و به دنبال این طرز تفکر است که خیلی از یاران و حتی برادر امام حسن (امام حسین(ع)) را در زمره مخالفین صلح قرار میدهند. آنها امام حسن(ع) را تبرئه میکنند و مظلوم و صلحطلب نشان میدهند تا به دیگران تهمت بزنند. اما آنچه از منابع معتبر شیعی بر میآید این است که معاویه ابتدا درخواست صلح کرده و از طرف دیگر با حیله و ترفند با توجه به اینکه نیروهای موجود در اردوگاه امام از تیرههای مختلف بودند سعی کرد اختلاف افکنی کند و تا حدودی هم موفق شد و لذا وضعی پیش آمد که امام مجبور به صلح شدند. حضرت در جواب معترض دیگری فرمود: از صلح با معاویه منظوری جز این نداشتم که شما را از کشته شدن برهانم.[6] بنابراین در رابطه با مخالفت عدهای با صلح امام حسن(ع) میتوان گفت: کسانی که امام را به راحت طلبی و عافیت اندیشی متهم کردهاند، اغلب از خوارج و کسانی بودند که به دنبال منافع شخصی خود بودند. هر چند و در این میان گروهی از شیعیان بودند که تحت تأثیر شور و احساس، و داشتن روحیه انقلابی و همچنین برای کسب پیروزی در مقابل معاویه یا گرفتن امتیاز از معاویه با صلح مخالفت میکردند. ابن اثیر معتقد است مخالفت قیس بن سعد با صلح و عدم بیعت او با معاویه گرفتن امتیازات بیشتر در رابطه با شیعیان بوده.[7] پینوشتها: [1] . شیخ مفید، ارشاد، ج 2، انتشارات اهل بیت، چاپ اول، 1413، قم، ص 13. [2] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، چاپ اول 74، ص 9. [3] . جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی ائمه، انتشارات انصاریان، چاپ پنجم 81، ص 153. [4] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، مؤسسه وفا، بیروت، لبنان، چاپ دوم، 1403، ص 19. [5] . بحارالانوار، پیشین، ص 61. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 73، ص 432. [6] . آل یاسین، شیخ راضی، صلح امام حسن، ترجمه سید علی خامنهای، انتشارات آسیا، چاپ یازدهم، 65، ص 324. [7] . ابن اثیر، الکامل، ترجمه عباس خلیفی، ج 1، انتشارات علمی، ص 251.
94/10/18 - 11:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]