واضح آرشیو وب فارسی:الف: آیا غرب باز هم از دیکتاتور مقابل ایران حمایت خواهد کرد؟
ناصر ایمانی، 22 دی 94
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۱۰
در سال های منتهی به ۱۹۸۰ میلادی در دو سوی مرزهای ایران و عراق، دو اتفاق در حال شکلگیری بود. در مرزهای ایران، آغاز یک حرکت مردمی بر علیه رژیم شاهنشاهی وابسته به غرب و تضعیف روز بروز این پایگاه سیاسی – نظامی غرب در منطقه که منجر به ظهور انقلاب اسلامی شد و در آن سوی مرز، قدرت گرفتن مالی و نظامی یک حکومت کاملا دیکتاتور و مغرور بنام حکومت صدام حسین. تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و آشفتگیهای طبیعی آغاز انقلاب اسلامی و دشمنی های شدید غرب علیه نظام نو پائی که اقتدار آنها را کاملاً تضعیف کرده بود از یک طرف، و وجود یک حاکم کاملاً مغرور و سرمست از انواع سلاحهای روسی و غربی و ارتشی مجهز در عراق از طرف دیگر، باعث وسوسه شدید صدام برای حمله به ایران شد که جهان غرب هم بی تمایل به آن نبود و بلکه بتدریج با تشویق و تسلیح صدام در سالهای بعد، عملاً وارد جنگ تمام عیار با ایران شد. در واقع جهان غرب برای تامین منافعش، میان نابودی نظام جمهوری اسلامی و یا حمایت از یک دیکتاتور خودکامه و بد نام، گزینه اول را انتخاب کرد؛ با این توجیه که پس از موفقیت صدام در شکست جمهوری اسلامی، امکان کنترل و بازگرداندن اوضاع و مهار صدام را خواهد داشت.صدام علاوه بر جنک نظامی گسترده علیه ایران با توجیه آزاد سازی بخشی از سرزمین عربی که توسط ایران اشغال شده است! (استان خوزستان) جنگ وسیع تبلیغاتی نیز علیه ایران به راه انداخت. او قبل از آغاز تجاوز نظامی گسترده علیه ایران، شهید محمد باقر صدر را به بهانه اینکه از عوامل ایران است و قصد تحریک شیعیان عراق علیه حکومت مرکزی را دارد، به شهادت رسانید و سپس تلاش نمود که جهان عرب را بر علیه ایران تحریک کند و ماجراجوئی خود را جنگ اعراب علیه ایران قلمداد کند. لذا عنوان نبرد خود را قادسیه گذاشت و اتحادیه عرب را با خود همراه نمود و اردن و سودان و مصر هم رسماً به صف جنگ علیه ایران پیوستند و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نیز پشتیبانی مالی این ماجراجوئی صدام و غرب را بر عهده گرفتند.اما ماجرا آنطور که انتظار داشتند، پیش نرفت. مقاومت طولانی مدت هشت ساله جمهوری اسلامی، استراتژی آنها برای یک جنگ قاطع و سریع را به هم زد. غربی ها با طولانی شدن جنگ و احتمال پیروزی ایران در نبرد مجبور شدند که حجم کمکهای نظامی خود را از سلاحهای متعارف و غیر متعارف و حتی شیمیایی و میکروبی بیشتر کنند تا جنگ متعادل شود. همین کمک ها به دیکتاتور خودکامه ای بنام صدام و سیل کمک های میلیارد دلاری نفتی اعراب موجب شد که رژیم بعث عراق چنان سرمست از پول و سلاح شود که دیگر امکان کنترل او نبود. حمله صدام و اشغال کامل کویت، نشانگر خروج صدام از خطوط قرمز خود بود که جز با حمله نظامی تمام عیار آمریکا به عراق و شکست ارتش صدام، هیچ راه دیگری نداشت. در واقع غرب با یک اشتباه استراتژیک با هدف مهار انقلاب اسلامی، به یک رژیم دیکتاتور و متکبر اتکاء نمود که نه تنها جمهوری اسلامی را مهار نکرد، بلکه باعث تشکیل یک نظام قدرتمند و مستقل در منطقه به نام جمهوری اسلامی ایران شد و رژیم صدام نیز با هزینه بسیار از بین رفت.حالا به سی و پنج سال بعد می رویم. دولت عربستان سعودی یک رژیم به شدت متحجر و عقب مانده است که گوئی هیچ ارتباطی با قرن بیست و یکم ندارد و از دهها قرن قبل به دوران ما پرتاب شده است. رژیمی که متکی به سرمایه عظیم نفت و هزاران میلیارد دلار در بانکهای غربی است. اما این رژیم از ابتدای تشکیلش به دلایل متعدد، حکومتی محافظه کار در صحنه بین الملل بود و کودتای یک سال قبل سدیری ها که با سلطنت شاه سلمان آغاز شد، این حکومت محتاط و محافظه کار را تبدیل به حکومتی شدیداً رادیکال و تندرو نمود که گوئی می خواهد محافظه کاری های قبل را جبران نماید . بلافاصله با این کودتا، جنگی بزرگ علیه کشور همسایه اش یمن آغاز کرد و سپس دخالت در عراق و سوریه و لبنان و غیره ...باز هم تاریخ به نوعی در حال تکرار شدن است. یک حکومت دیکتاتور و مغرور با امکانات مالی و تسلیحاتی فراوان و عطش قدرت نمائی و اخذ مدال نمایندگی مطلق آمریکا در منطقه. همراه کردن برخی کشورهای عربی و به راه اندازی اختلافات طائقه ای مانند عرب و فارس و شیعه و سنی نیز همان ماجرای تکراری سی و پنج سال پیش است.اما آیا بقیه شرایط بین المللی و منطقه ای مانند قبل است که جنگ جدیدی در منطقه رخ دهد؟ پاسخ این است که نه ایران، ایران آن زمان است و نه شرایط بین المللی و منطقه ای. اما غرض از این مقاله و تذکر تشابه های این زمان و آن زمان، فقط این است که ببینیم رفتار غرب و آمریکا، این بار چگونه خواهد بود؛ آیا خیال دارند که به نوعی دیگر سناریوی قبل را تجربه کنند و در انتظار نتایج آتی آن باشند؟تصور میکنم که اینبار غرب عاقلتر شده و منافع کوتاه مدت خود در خالی کردن دلارهای ذخیره شده نفتی اعراب و فعال تر کردن کارخانجات اسلحه سازی غرب را دنبال نمیکند و منافع استراتژیک دراز مدت خود را دنبال می کند و اگر غرب این اشتباه را مجدداً تکرار کند، شاید آخرین اشتباه امپراطوری غرب را رقم زده باشد. اتکاء به رژیم های متحجر و دیکتاتور و مغرور قدرت، استراتژی قابل اتکائی برای غرب نیست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]