واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: براي ساخت فيلم درباره جنگ بايد جنگ كرد!
مجموعه مستند «در محاصره» به كارگرداني اميرمهدي پوروزيري و تهيهكنندگي مهدي همايونفر اثر مستند داستاني است كه روزهاي حصر آبادان و شكست حصر را نمايش ميدهد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
مجموعه مستند «در محاصره» به كارگرداني اميرمهدي پوروزيري و تهيهكنندگي مهدي همايونفر اثر مستند داستاني است كه روزهاي حصر آبادان و شكست حصر را نمايش ميدهد. اين اثر محصول مجموعه فرهنگي هنري «روايت فتح» و در 11 قسمت براي شبكه يك سيما ساخته شده است كه هر جمعه ساعت ۲۰:۱۵ از شبكه يك سيما پخش ميشود و تا ايام دهه فجر ادامه دارد. كارگردان در اين سريال سراغ مردم آن زمان رفته است و همزمان روايت آنها را بازگو ميكند. در اين روايتها مردان و زنان آبادان از چگونگي دفاع خود از اين شهر در شرايط سخت حصر و مجدداً شكست حصر سخن ميگويند. «جوان» به بهانه پخش اين مجموعه با اميرمهدي پوروزيري، كارگردان «در محاصره» به گفتوگو پرداخته است تا به روند توليد اين اثر و ويژگيهاي آن و همچنين سختيهاي ساخت آثار مرتبط با دفاع مقدس بپردازد. لازم است از زحمات آقاي هادي فيروزمندي در انجام اين مصاحبه تشكر كنيم. از روند توليد مستند «در محاصره» برايمان بگوييد. از چه زماني شروع شد، لوكيشن كار كجا بود و روند توليد كار به چه شكل بود؟ اصرار من اين است كه لفظ مستند درباره اين كار كمتر گفته شود. واقعيت اين است كه تصور از مستند چيز ديگري است و در عين حال اين مجموعهاي است كه بيشتر نمايشي محسوب ميشود. در واقع ما با يك اثر مستند داستاني طرف هستيم كه بسيار دراماتيك است. توليد مجموعه «در محاصره» از سي و يكم خرداد ماه در بيمارستان عمل در تهران آغاز شد و در شهرك دفاع مقدس، آبادان و خرمشهر ادامه پيدا كرد. داستان مجموعه تلويزيوني «در محاصره» از 10 روز بعد از جنگ آغاز شده و ماجراي 345 روز محاصره را در آبادان به تصوير ميكشد. توليد كار به دليل داشتن صحنههاي جنگي و نشان دادن صحنههاي مهاجرت مردم از شهر توليد سنگيني داشته است كه بازسازي اين صحنهها با شرايط و امكانات موجود بسيار سخت بود. براي انتخاب بازيگران از چه بازيگراني استفاده كرديد و چه ميزان از كار متكي به وجه داستاني بودن است و چه ميزان مستند؟ به رغم اينكه وجه داستاني اين كار به طرز آشكاري غالب بر وجه مستند آن است، اما براي صحنههاي داستاني ترجيح داديم از بازيگران حرفهاي با چهرههايي كه هنوز چندان براي مخاطب شناخته شده نيستند استفاده كنيم. در بين بازيگران ما بازيگراني كه تجربه سالها تئاتر و چندين كار تلويزيوني و سينمايي را داشتند حضور داشتند، از جمله سلمان فرخنده، مجتبي پيرزاده، سجاد تابش و فرشاد ميرزايي كه با بازي خوبشان به فيلم كمك كردند. درباره جنبه داستاني بودن كار، تقريباً در هر قسمت كار 75 تا 80 درصد به صحنههاي داستاني كار اختصاص داده شده است و تنها 15 درصد اثر را مصاحبه و 5 درصد را آرشيو و گرافيك شامل ميشود. چرا براي روايت اين داستان سراغ داكيو درام و داستاني شدن كار رفتيد؟ «در محاصره» در حقيقت مجموعهاي است كه وقايع مستندي را كه كاراكترهاي اصلي و زنده كار درباره آن صحبت ميكنند به صورت داستاني تصوير ميكشد. آنچه براي ما آشكار بود اين بود كه براي مخاطب ديدن صحنههاي داستاني از گذشته آدمهاي واقعي بسيار جذاب است. البته بايد بگويم اين نوع كار «داكيو درام» نيست. در داكيو درام، درام در داخل صحنههاي مستند شكل ميگيرد، در صورتي كه در اين نوع كار صحنههاي داستاني به خودي خود با بازي و ديالوگ دراماتيك ميشود و با تحقيق به اين نتيجه رسيديم كه چنين اثري ميتواند مخاطب بيشتري از ديگر گونهها داشته باشد و آن را انتخاب كرديم. با اين حساب سختيهاي اين كار بيشتر از يك كار داكيو درام بوده است. از سختيهاي كار بگوييد. خب در اين نوع كار به دليل اينكه ما با واقعيتي كه بازآفريني ميشود طرف هستيم، باورپذيربودن كاراكترها و صحنه بسيار مهم است. اما قسمت مشكلتر بيرون كشيدن درام از اتفاقات واقعي و پيوسته كردن آنهاست. به طوري كه نه غير واقعي باشد و نه مخاطب خسته شود و سير اتفاقات را از دست بدهد. اين به سختي كار اضافه ميكند. ما تاكنون كمتر از اين فرم براي بيان داستانهاي جنگي براي مخاطبان بهره گرفتيم، به نظرتان علت چيست و جذابيتهاي مستندهاي داستاني چيست؟ دليل اينكه كمتر كارگردانها سراغ اين سبك از فيلمسازي ميروند و كمتر اين جنس آثار ساخته ميشود، هزينه زياد و زمان طولاني ساخت آن است كه توليد اين آثار ميبرد كه به نظر من اگر ساخت اين آثار تداوم پيدا كند و به صورت خط توليد دربيايد، هزينه و زمان توليد آن كمتر خواهد شد و دوستان در مجموعه «روايت فتح» انشاءالله تصميم دارند كه به اين سمت حركت كنند. يعني به جاي صرف هزينههاي سنگين براي پروژههاي كم نتيجه سينمايي، دست به توليد اين مجموعههاي داستاني مستند بزنند تا ارتباط بهتري با مخاطب برقرار كند. ما در سالهاي گذشته نمونه معروفي در اين زمينه داشتيم؛ مستند «آخرين روزهاي زمستان». كار شما چه تفاوتهايي با نمونه «آخرين روزهاي زمستان» دارد و آيا اصلاً اين دو قابل مقايسه هستند؟ نترسيديد در مقايسه با داكيودرامي چون «آخرين روزهاي زمستان» كه آن نيز در ارتباط با مخاطب موفق بوده، قرار بگيريد؟ مجموعه «آخرين روزهاي زمستان» مجموعه موفقي است كه تفاوت زيادي با مجموعه«در محاصره» دارد. در حقيقت «آخرين روزهاي زمستان» اصرار بر مستند نمايي دارد و درام در صحنههاي مستندگونه با استفاده از فيلمبرداري با نگاتيو 16 ميلي متري و تركيب آن با تصاوير آرشيوي گذشته، حجم زيادي از كار را ميسازند. اما در مجموعه «در محاصره» ما هيچ اصراري نداريم كه صحنههاي داستاني ما مانند تصاوير آرشيوي به نظر بيايد. هر چند پارامترهاي ديگري را براي باورپذيري تصاوير در نظر گرفتهايم. يا مثلاً در «آخرين روزهاي زمستان» هر جا كه قرار است ديالوگي استفاده شود از صداهاي واقعي باقيمانده و ضبط شده از زمان جنگ استفاده ميشود كه ايده جذابي هم دارد. اما در مجموعه «در محاصره» بازيگران كاملاً مانند يك فيلم داستاني ديالوگ ميگويند. اين تفاوت در ساخت صحنههاي فضاسازي و جنگي نيز كاملاً آشكار است و به همين دليل بدون هيچ نگراني ميدانستيم كه اين دو اثر شباهت آن چناني به هم نخواهند داشت و در جذب مخاطب و نگاه او تأثير كمي خواهد داشت. نظر مردم درباره كار شما چطور بوده است؟ بازخوردي كه تا به امروز از مخاطبان گرفتهايم بسيار خوب بوده و بيشتر از انتظار است. عموماً مخاطبان دائم در جستوجوي بازپخش مجموعه از تلويزيون هستند كه متأسفانه اين مجموعه بازپخش ندارد و اين خيلي تعجببرانگيز است تلويزيون از مجموعهاي كه اينگونه اقبال عمومي نيز داشته است، استقبال نكرده است. در حقيقت اگر دستور مستقيم رياست سازمان آقاي سرافراز نبود مديران مياني چندان مايل به ميدان دادن به مجموعههايي كه در خارج از سازمان ساخته ميشوند، نيستند و در حقيقت با «روايت فتح» و مجموعه توليدي آن درباره جنگ كه استانداردها را رعايت كرده و مخاطب نيز دارد، برخوردي شبيه فلان كمپاني ساخت دستگاههاي الكترونيكي دارند كه يك ساعت برنامه تبليغاتي پخش ميكنند و بازپخش نيز نبايد داشته باشند و براي بازپخش يك كار تبليغاتي به ميزان درآمد مالي آن نگاه ميكنند! اين بزرگترين مشكل ما و مخاطبان مجموعه است. در حالي كه مخاطب مايل به ديدن است و رسانه نيز با كمبود محصولات جذاب كه منافع ملي را هم در نظر داشته باشند، مواجه است اما نگاه بعضي مديران مياني مانع رسيدن مخاطب به محصول مناسب است. شبكه يك حتي حاضر به پخش كليپ مجموعه كه اثري فاخر و ملي نيز است و موسيقي آن را بهزاد عبدي ساخته است - بهزاد عبدي دو سيمرغ از جشنواره فجر دارد- و اجراي آن با اركستر ناسيونال اوكراين بوده است، نيز نشد. اين در حالي است كه شبكههاي ديگري مثل نسيم خودشان اين كليپ را از اينترنت دانلود كرده و پخش ميكنند و اين خود سؤالبرانگيز است كه تفاوت اين شبكهها را نشان ميدهد. براي نسيم مخاطب و كيفيت اثر مهم است. البته عدم پخش كليپ باعث اعتراض و نارضايتي خواننده اثر هم شد. يكي از سختيهاي كار موضوع دفاع مقدس آن است. موانع توليد كار دفاع مقدسي در توليد اينگونه آثار چيست؟ اصولاً دفاع مقدس متوليان زيادي دارد كه ظاهراً قرار است در ساخت آثار ملي و دفاع مقدسي كمك سازنده باشند، اما رد شدن از سد هر كدام از آنها خودش يك جهاد است. كمبود امكانات نظامي و اينكه اين امكانات براي ساخت فيلم جنگي تنها در اختيار نهادهايي است كه طرف شدن با فيلم جنگي براي آنها تبديل به يك امر روزمره و اداري شده است و هيچ سنخيتي با علاقه و عشق سازندگان اين آثار ندارد. و سؤال آخر؛ چند قسمت از كار باقيمانده است و تا چه زماني ادامه دارد؟ ششمين قسمت از كار روز جمعه چهارم دي ماه پخش شد و پنج قسمت ديگر باقي مانده است كه احتمالاً در قسمت 11 كار تمام خواهد شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]