تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815563359
تعريف افسانه و اسطوره
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : تعريف افسانه و اسطوره pareparvaz5113th August 2008, 12:54 PMافسانه تعریف افسانه افسانه که در کتب لغت، مترادف واژه های: قصه و اسطوره به کار رفته است از لحاظ ادبی به سرگذشت یا رویدادی خیالی از زندگی انسانها، حیوانات، پرندگان یا موجودات و همی چون دیو و پری و غول و اژدها اطلاق می شود که با رمز و رازها و گاه مقاصدی اخلاقی، آموزشی توأم است و نگارش آن بیشتر به قصد سرگرمی و تفریح خوانندگان انجام می گیرد. تفاوت افسانه و اسطوره میان افسانه با اسطوره و قصه تفاوتهایی وجود دارد. اسطوره ها ریشه در "اندیشه مذهبی، خرافات، سحر و جادوگری و افسون کاری " دارند و جنبه های سمبولیک آنها باعث می شوند که در حال و هوای رویدادهایشان مافوق انسانها به وجود آیند و نیروی خدایی به آنان داده شود. بنابراین از جمله فرقهای بین افسانه و اسطوره این است که افسانه ها هیچگاه مرجع ایمان و اعتقاد ملتی نیستند و صرفاً زائید خیالند و اغلب برای مشغول کردن و مسرت خاطر خواننده و شنونده ساخته شده اند، در حالی که اساطیر توام با معجزات، معتقدان مذهبی بوده و مضامینی را در بردارند که از اتفاقات و حوادث واقعی سرچشمه گرفته است. به تعبیری دیگر: اساطیر، شامل روایاتی از اعمال فوق العاده انسانها یا موجوداتی آرمانی است که زاده تخیل افراد یا اقوام بوده و خود از حوادث تاریخی و واقعی که در بستر زمان تغییر شکل یافته است نشأت گرفته اند. و فرق میان افسانه با قصه نیز در این است که افسانه قالبی است که کلیه ویژگیهای لفظی قصه را داراست با این تفاوت که عناصر خیالی و امور خارق العاده در آن زیادتر و قوی تر است. افسانه های ایرانی، بخش عظیمی از فولکور غنی ما را تشکیل می دهد و قرنهاست که زندگی و آداب و رسوم جامعه ما ایرانیان با هزارن افسانه و قصه ممزوج است. افسانه ها- بطور کلی- در زندگی و ادبیات هر قوم و ملتی دارای اهمیت و شایان مطالعه است. جمعی از دانشمندان علم فولکور معتقدند که هند، مهد بسیاری از افسانه هایی است که هم اکنون در کشورهای جهان و از جمله ایران وجود دارد. پس از اسلام ترجمه های متعدد و منظمی از افسانه ها توسط ایرانیان از آثار پهلوی به زبان عربی و فارسی دری به عمل آمده و در حفظ بسیاری از این افسانه ها موثر بوده است. انواع افسانه های فارسیافسانه های موجود در زبان و ادب فارسی- همانند قصه های آن بسته به موضوع، سبک نگارش و تیپ قهرمانانشان، به انواع مختلف: عامیانه، ادبی، حماسی، عشقی، اخلاقی، مذهبی، ملی و با نامهای: کودکان، پریان، حیوانات و غیره تقسیم می شوند. افسانه تمثیلی اغلب قصه کوتاهی است درباره حیوانات که از آن با عنوان افسانه حیوانات نیز یاد شده است. در افسانه تمثیلی گاهی انسان و اشیاء نیز شخصیت های اصلی هستند. افسانه تمثیلی به علت خصوصیت تمثیلی آن دارای دو سطح است، سطحی حقیقی و سطحی مجازی. در سطح حقیقی قصه ای درباره موضوعی نقل می شود و در سطح مجازی دورنمایه قصه یا خصلت و سیرت شخصیت قصه اشاره به موضوع دیگری دارد. سطح حقیقی اغلب با حیوانات سروکار دارد و در آنها حیوانات چون انسان رفتار می کنند و سخن می گویند و سطح مجازی همیشه جنبه ای از رفتار و کردار انسان را نشان می دهد؛ مثلاً قهرمانان به صورت حیواناتی با خصوصیات ممتاز و پسندیده یا شخصیت های شریر با صفاتی ناپسند و نکوهیده ظاهر می شوند، دوشیزگان معصوم به هیأت کبوتر و قو و خرگوش در می آیند و آدم های بی رحم و حیله گر به شکل لاشخور و روباه و گرگ. از نمونه های ممتاز و معروف افسانه های تمثیلی کتاب کلیله و دمنه است. حکایت اخلاقی حکایت اخلاقی نیز مثل افسانه تمثیلی گاهی از خصوصیت های تمثیلی برخوردار است اما شخصیت های آن مردمانند. حکایت اخلاقی که برای ترویج اصول مذهبی و درس های اخلاقی نوشته شده؛ قصه ساده و کوتاهی است که حقیقت های کلی و عام را تصویر می کند و ساختار آن نه به مقتضیات عناصر درونی خود بلکه در جهت تحکیم و تأیید مقاصد اخلاقی گسترش می یابد و این قصد و غرض معمولاً صریح و آشکار است. بیشتر حکایت های قابوس نامه و گلستان سعدی و بعضی از قصه های "کلیه و دمنه" و "مرزبان نامه" و "جوامع الحکایات" از نوع حکایت های اخلاقی است. افسانه پریان قصه هایی است درباره پریان، دیوها، جن ها، غول ها، اژدها و دیگر موجودات مافوق طبیعی و جادوگرانی که حوادثی شگفت آور و خارق العاده را می آفرینند و در زندگی افراد بشر اغلب از بدجنسی و گاه از مهربانی تغییراتی به وجود می آورند. افسانه پریان اغلب پایانی خوش دارد و بخشی از ادبیات عامیانه است و از سنت شفاهی قصه گویی ملت ها، سینه به سینه به ما رسیده است. بعضی منشاء قصه های پریان را کتاب "هزار و یک شب" دانسته اند. افسانه پهلوانان قصه هایی است که در آن ها از نبرد میان پهلوانان و قهرمانان واقعی و تاریخی و افسانه ای صحبت می شود. این نوع افسانه ها در میان جهان اسطوره و جهان علم، جهان خیال و وهم و جهان واقعی معلق هستند. بعضی از پهلوانان و قهرمانان این افسانه ها از نظری واقعی هستند و در حوادث واقعی تاریخی شرکت دارند اما اعمالی که از آن ها سر می زند چنان مبالغه آمیز است که گاهی پهلو به اسطوره و حماسه می زند و امروز نمی توان باور کرد که آن ها شخصیت های معمولی اند. از نمونه های افسانه پهلوانان می توان از پهلوانان قصه های بلند عامیانه مثل «سمک عیار»، «اسکندرنامه»، «ابومسلم نامه» و غیره نام برد. بعضی ها گفته اند که شاهنامه فردوسی به سه دوره تقسیم شده، دوره نخست به پهلوانان اسطوره ای و دوره دوم به پهلوانان افسانه ای و دوره سوم به پهلوانان تاریخی اختصاص یافته است و از این لحاظ مثلاً کیومرث پهلوانی اسطوره ای، رستم پهلوانی افسانه ای و بهرام گور، پهلوانی تاریخی است. اسطوره (اساطیر) قصه ای است درباره خدایان و موجودات فوق طبیعی که ریشه اصلی آن ها اعتقادات دینی مردم قدیم است و خاستگاه و آغاز زندگی و معتقدات مذهبی و قدرت های مافوق طبیعی و اعمال قهرمان های آرمانی را بیان می کند. اسطوره، حقیقت تاریخی ندارد و پدید آورندگان اصلی آن ها ناشناخته اند. اسطوره کمتر جنبه اخلاقی دارد و از این نظر از افسانه ها و حکایت ها متفاوت است. در اسطوره اغلب به مظاهر طبیعت و رویدادها و آفت های طبیعی ، شخصیتی انسانی داده شده و برای آن ها ماجراهایی آفریده شده است، مثلاً در اساطیر ایرانی، آناهیتا، ایزد بانوی جنگ و نگهدار آب است و ایزد تشتر نگهبان باران است. َ pareparvaz5113th August 2008, 04:11 PMاسطوره يا هيستوري اسطوره کلمه ای معرب است که از واژه ی یونانی هیستوریا به معنی«جستجو ،آگاهی ،داستان»گرفته شده است.برای بیان مفهوم اسطوره درزبان های اروپایی ازبازمانده ی واژه یونانی میتوس به معنی شرح، خبر و قصه استفاده شده است . در برخی فرهنگ ها اسطوره به معنی آنچه خیالی و غـیر واقعی است و جنبه افسانه ای محض دارد اما باید اسطوره را داستان و سر گذشتی ( مینوی) دانست که معمولا اصل آن معلوم نیست و شرح عمل ، عـقـیـده ، نهاد یا پدیده ای است به صورت فـراسویی که دست کم بخشی از آن سنت ها و روایت ها گرفته شده است و با آیین ها و عـــقاید دینی پــیوند نا گسستنی دارد . در زبان مرسوم قرن نوزذهم به هر آنچه که با واقعیت تضاد داشت اطلاق می شد: خلقت آدم یا مرد نامرئی تاریخ جهان به توصیف زولوس zolos یا نسب نامه خدایان theoqonyهزیود همه اسطوره بودند و مانند بسیاری دیگر از کـلیشه های روشن و مثبت گرای سر منشاء و ساختار آن از مسیحیت گرفته شد زیرا بنابر مسیحیت ابتدایی هر آنچه که با تورات و انجیل توجیه پذیر نبود نمی توانست راست باشد و افسانه تلقی می شد ؛ اما پژوهش های قوم شناسانه ما را وادار ساخته که به پس این میراث معاد شناسانه از موضع جدلیون مسیحی عـلیه جهان غـیر مسیحی بنگریم ، ما سرانجام شناخت و درک ارزش اسـطوره را چنان چه درجوامـع ابتدایی و بـا سخنانی تدویــن یافته آغاز نموده ایم که بلادرنگ حـقـیقـتـی به چشم می آید: چنین پنداشته می شودکه در این چوامع اسطوره بیانگر حقیقت مطلق است زیرا تاریخ مقدس را بازگو می کند یعنی الهامی ورا انسانی که در طلوع زمان بزرگExeattime در زمان مقدس سرانجام inillotomporeروی داده است. اسطوره واقعی و مقدس است و به همین سبب سرمشق می شود در نتیجه تکرار نا پذیر می گرددزیرابه مانند الگو عمل می کندو شاعران نیز طبعا از اسطوره های" خاصی " استفاده می کنند که بعضا به" عام " می گرایند . فردوسی ،شاعر حماسه سرای کشورمان ، از اسطوره ها یا بهتر بگویم از چهره های ایران باستان به اشکال فراوانـی استـفاده کرد و از این چهره ها اسـطوره هایی فراموش شدنـی را در شاهـنامه به وجـود آورد . اسـطوره هایی که در حماسه ی واقعـی شاهـنامه ثبـت می شوند.حماسه واقعی شاهنامه ای که با سلسله پیش دادیان « پردات در اوستا » آغاز می شود و نخستین چهره اسطوره را که تصویر می شودکیومرث(نخستین انسان،گیومرتن یا گیومرداوستا)است.وی در شاهنامه سرور جهان و فرمان روایی است که تخت و کلاه را پدید می آورد، او در کوه ها زندگی می کند و بر همه موجودات اعم از اهلی و وحشی فرمان می راند و لباسی از پوست ببربر تن دارد که بر دلیری و مردانگی اودلالت می کند.مردمی که ازسرزمین های دوربه جستجوی ارزشهای معنوی ودینی می آیند و در دربار او با دین آشنا می شوند ؛ اما هنگامی که ضربه ی تراژدی وارد می شود این هماهنگی کامل از هم می گسلد ،مانند بسیاری از داستانهای دیگر فردوسی واقعه ی تراژیک یک مرگ یک فرزند محبوب است . در این داستان به خصوص فرزند کیومرث به دست یکی از بچه های اهریمن ( دیو سیاه ) کشته می شود. جریان های دیگر اسطوره ای درشاهنامه به کرات دیده می شودکه مهمترین آنها عبارت است از:ضحاک فرمانروای ماردوش، پیروزی خیربرشر؛ اما بزرگترین اسطوره و در واقع اصلی ترین آن درشاهنامه به اسطوره رستم و خانواده آن بر می گردد که نام نیای رستم ،سام و پدر سام ، نریمان و در رابطه باکرساسپه(گرشاسب)افسانه ای در متون متاخر زرتشتی آمده است. اما در اوستا نه از رستم سخن رفته و ازپسرش سهراب که درشاهنامه به عنوان شاهان سیستان درمشرق ایران توصیف شده اندوغالبا خود رستم سگزی (سکا)نموده شده است . بعضی ازپژوهندگان معتقدندکه رستم مربوط به دوره ی پارتیان درقرن اول میلادی است . صرف نظر از اینکه جایگاه تاریخی منشااو چگونه بوده ٬ رستم به یکی از بزرگترین پهلوانان اسطوره ای ایران و نمادی از قدرت بدنی و معنوی عظیم و ایثار در راه کشورش تبدیل شد.در شاهنامه موجوداتی اسطوره ای هم به چشم می خورد مانندرخش٬اسب رستم٬ و پرنده افسانه ای سیمرغ و یا دیو و اژدها که هر کدام مفهوم خودشان را داراست.به راستی که این شاعر با اسطوره ها خوب توانسته خود و شعرش را –هر دو با هم- خوب وفق بدهد . اساطیر در ملل گوناگون همیشه وجود داشته و چه بسیار اسطوره هایی که به نام مانده اند و چه بسیار اسطوره هایی که هنوز در موزه ها هستند . وقتی ما بخواهیم در مورد آنها بیشتر درنگ کنیم طبعا آنان نیز می خواهند توجه انسان را به سوی خود جلب کنند.مثلا در نمایشگاه های یک موزه ی مصر هیچ کس نیست که پس از مشاهده انبوه ایزدان متوجه و مبهوت آنان نشود ٬ تندیس های بزرگ سنگی از سنگ خارا و مرمر سیاه ٬ تندیسه های براق مفرغی ، حتی زرین ایزدان و ایزد بانوان برساخته از گل رس به ترتیب سلسله مراتبی نشسته یا ایستاده به چشم می خوردند .گاه پیکر های مونث یا مذکر سر انسان گونه دارند و ببشتر دارای پوزه ی حیوان یا منقار پرنده اند .شکل مومیایی شده ی آنان را در تصاویر نگاریده شده بر پا پیروی های کتاب مردگان می توان یافت .در زبان مصری واژه آسمان مونث است بنابراین مصریان آسمان را ایزد بانو می پنداشتند.نوت یا هاثور که در جلوه زمینی آنان ماده گاوی ایستاده برچهار پا بود یا به گونه زنی با پیکر خمیده تصویر شده بود چنانکه نوک دستها وپاهایش با زمین تماس داشت گویی که مردمان ناف ستاره گون ودرخشان این ایزد بانو را می توانستند در شب بر فراز سر خویش مشاهده کنند . گاهی آنان آسمان را همچون سر شاهین ایزدی می پنداشتند که چشمانش را به نوبت باز و بسته می کرد و چشمان او به گونه ی خورشید و ماه می درخشید . زمین نیز در زبان مصری برعکس ٬ واژه ای مذکر است . پس به مردی تشبیه می شد که به صورت دمر روی زمین دراز کشیده و از پشتش همه ی روئیدنی های جهان جوانه زده است . مصریان او را گب ایزد زمین می خواندند . آنان خورشید را نیز به چند نام می خواندند به عنوان « قرص مدور خورشیدی » آتن نام داشت . وقتی بر می خواست یا از سمت الواس بالا می رفت یا غروب می کرد ٬ نام هایی چون خپری ٬ رع ٬ آتوم به خود می گرفت . بعدها با نام « رع – حرخت » به سراسر مصر فرمانروایی داشت چنین می پنداشتند که خورشید همانند گوساله ای شیرخوار یا همانند نوازده ی ایزده بانوی آسمان زاده می شود . ماه نیزچند نام گوناگون داشت _ آه،توث، خونس گاه فرزند نوت ، ایزد بانوی آسمان ، خوانده می شد . گاه شکل میمونی با سر سگ یا لک لک به خود می گرفت.گاه چشمان چپ باز شکاری آسمان بودکه خورشید چشم راست او به شمار می رفت. مصریان همانند همه انسانهای دیرین پیدایش هر چیز را به دخالت یک خدا نسبت می دادند در نتیجه شمار ایزدانی که در دره نیل پرستیده می شدند قابل توجه بود و فهرست زیادی از آنان در آرامگاه توتموسیسسوم یافت شده است که شمار ایزدان را به 740 می رساند. در مورد یونان باستان و اساطیر آن گفتنی ست که پیش ازاینکه یونانیان قومی بربرو بدوی باشند، تمدنی مدیترانه ای در حوضه دریای اژه وجود داشته که مرکزش در کرت واقع بوده است و تمدن اژه ای که درهزاره سوم پیشینه ای شکوهمند داشت درسده ی 16 پ.م به اوج خودرسیدو این زمان بود که تمدن مزبور تا سرزمین یونان که از آرگولیس ( موکنه ) آغاز می شد، گسترش یافت.مهاجمان دوری درسده دوازدهم پ.م آن را نابود کردند. در تمدن اژه ای نیز دین جایگاه خود را داشت ؛ دین اژه ای همانند دیگر ادیان باستان ابتدا به گونه ای بت پرستی بود در نزد آنان . ستون ها ، سلام ها ، به ویژه تبر دو سر ، درختان و جانوران هر کدام آیین ویژه ای داشتند .در در روزگار بد که مفهوم انسان گونه انگاری ایزدان پدید آمد ایزدستان کرت شکل گرفت اسطوره ها آفریده شدند.بازمانـده های این اساطیر را در بسیاری از افسانه های یونـان می یابیـم از جـمله زایـش زئوس درکـرت( اورپ) و ورزای سپید ، باز اوردن کرتی ها به دست آپولن به دلفی برای آنکه کاهنان آیین وی باشند (مینوتور ) وغیره. به هر حال هنگامی که کرتی ها به یونان کوچیدند ایزدان اژه ای شکل هلن به خود گرفتند و سیما شناسی اصلی آنان دگرگون شد . با وجود این تعاریف و تحقیقات که در مورد اساطیر در ملل مختلف و شکل پیدایش آنان به عمل آمد همان گونه که در سطور بالا نقش اسطوره های ایران باستان را در شاهنامه تشریح کردیم و درسطور بعدی نیز می خواهیم نقش اسطوره را درشعر شاعر بزرگ غربی _ تی. اس. الیو ت _مشخص کنیم و بدین شکل بحث اسطوره ها را خاتمه دهیم . وقتی الیوت در شعر « دفن مردگان» از مجموعه « دشت سترون » می گوید: نخستین بار سال پیش گل سنبل به من دادی/ وز آن پس دخترسنبل مرا خواندند / (دفن مردگان _ مجموعه دشت سترون ) ؛ما باید بدانیم ابتدا گل سنبل نشانه و نماد چیست.در اساطیر یونان وقتی " هایاسینتوس" کشته شد آپولو خون وی را در ریشه برگ گل سنبل به جریان انداخت و ما به کمک همین نماد سنبل متوجه می شویم منظور الیوت چه بوده است . [ مقایسه شود با ماجرای خون سیاوش در شاهنامه فردوسی ] یا این نمونه : دگرگونی فیلومل به دست پادشاه وحشی خونخوار / که گستاخانه بر وی کرد تحمیل آن جنایت را / ولی آنجا هنوز آوای بی پروای بلبل در میان دشت می پیچد / و بلبل همچنان از درد می نالید ! ( بازی شطرنج _ مجموعه دشت سترون ) دراینجا ما باید ابتدا بدانیم " فیلومل " که بوده چرا گستاخانه آن جنایت شکل می گیرد و یا اصلا بلبل نماد چیست و چرا به کار برده شده ؛ پس اینجاست که بار دیگر ما به سراغ اساطیر می رویم .فیلومل در افسانه های یونان خواهر پروکنه ، همسر پادشاه آتن ترئوس بود ، پادشاه که دلباخته فیلومل بود به او تجاوز کرد و برای پنهان کردن جنایت زبان او را برید و او را زندانی کرد. ملکه آتن برای انتقام گرفتن از پادشاه فرزند خود را می کشدو گوشت وی را به خورد شوهرش می دهد و همراه خواهر خود فیلومل متواری می گردد. زئوس خدای خدایان به حال دو خواهر رحم می آورد و پروکنه ، ملکه آتن را به صورت پرستو و فیلومل را به صورت بلبل در آوردودردشت سترون الیوت آوای بلبلان ستمدیده است که همچنان به گوش می رسد. منابع : 1. تاریخ اساطیری ایران _ دکتر ژاله آموزگار 2. اسطوره ، رویا ، راز _ میرجا الیاده ،ترجمه رویا منجم 3. اسطوره های ایرانی_وستا سرخوش کرتیسی،ترجمه عباس مخبر 4. فرهنگ اساطیر مصر _ ژ.ویو، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور 5. فرهنگ اساطیریونان _ ف. ژِران،ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور 6. مجموعه دشت سترون _ تی.اس.الیوت pareparvaz5131st August 2008, 10:17 AM افسانه ها اسطوره، انگارهی قومیت است. اسطوره، رشته باریک و ظریفی است که افراد یک قوم را به هم میدوزد و وابستگی خود را به قوم از طرفی، و انسجام قومیت را از طرف دیگر سبب میگردد. اساطیر اقوام مختلف گرچه بسیار به هم شبیهاند، اما تفاوتهای ظریف بین آنها وجوه تفارق اقوام گوناگون است. برای مثال: رویینتنی تقریبا در تمام اساطیر ملل و اقوام مختلف جهان وجود دارد، ولی نحوه رویینتن شدن قهرمانان هر قوم گویای چگونگی نگرش آن قوم به جهان است. در اساطیر قوم ژرمنی، ریختن خون اژدها بر پیکر زیگفرید سبب رویینتنی او میشود و برگی که تصادفا در موقع حمام خون گرفتن زیگفرید به کمرگاه او میچسبد، باعث میشود که به آن نقطه از بدن زیگفرید خون اژدها نرسد و همان نقطه تنها نقطهی آسیبپذیر بدن او است. در اساطیر ایرانی، زردشت به پاس پاکی اسفندیار او را در چشمهای اهورایی غسل میدهد، اما اسفندیار که انسانی بیش نیست و در نتیجه از بیمهای انسانی انباشته است، از ترس چشم بر آب میبندد و بدین سبب جملهی بدنش رویین میشود، مگر چشمانش. با مقایسه این دو افسانه، تفاوت نظرگاه التجایی این دو قوم بر این آرزوی همیشگی انسان، رویینتن بودن، آشکار میگردد. آنچه ژرمنی را رویینتن میکند، استحمام در خون دشمنان است و همواره هر عاملی را، هر اتفاقی را، قدرت آن هست که تصادفا، ضعفی و فتوری در این قدرت پدید آورد. ولی ایرانی را غسل در چشمهی حقیقت به پاداش پاکی رویینتن میکند، و ترس از تسلیم شدن به حقیقت و دیده بربستن به حقیقت است که در او ضعف و فتوری آنچنان به وجود میآورد که نرگ و فنا را مستوجب است. و آیا بر همین اساس نیست که ژرمنی جنگهای جهانی میافروزد و در خون میلیونها انسان استحمام میکند، و ایرانی زمزمهکنان میگوید که: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند زیرا که: طفیل هستی و عشقاند آدمی و پری و حقیقت جهان عشق است و این ودیعهای است که خداوند فقط در انسان به امانت گذارده است. بنا به تعریف لیتره، اساطیر عبارتند از: «داستانها، رویدادها و حوادثی که پایه و اساس تاریخی ندارند. یا افسانهها و داستانهایی که گرچه از رویدادها و حوادث واقعی سرچشمه گرفتهاند، ولی همواره به منظور استفاده از آنها در ایجاد همبستگیهای اجتماعی و برداشتهای باوری و اعتقادی، صورت ظاهرشان عوض شده است.» سورل، نویسنده کتاب مطالعاتی دربارهی جبر معتقد است: «اسطورههای سیاسی و اجتماعی ابزاری هستند برای ابراز شدیدترین تمایلات یک قوم.» اما بررسی آقای ویلیاموایتهد وجوه تازهای از علل به وجود آمدن اساطیر را نشان میدهد و در نتیجه تعریف دقیقتر و علمیتری برای اسطوره به دست میآید. آقای وایتهد معتقد است: «اسطوره حلقهی متکلمهای است که جهان درونی فرد را بر جهان بیرونی قوم او منطبق میکند.» دریافت دقیق این گفته نیاز به بازشکافی آن دارد. بنابر تحقیقات، روانشناسی جدید انسان را متشکل از دو قسمت میشناسد، که به گفتهی کارلگوستاویونگ عبارتند از: «من اندیشنده و ناخودگاه». یونگ بر خلاف فروید که اعتقاد به «نیمهی ناخودآگاه» داشت که مخزن امیال سرکوبی شدهی انسان بود، معتقد است که: «ناخودآگاه جهانی است که به اندازهی جهان مناندیشندهی خودآگاه بخش واقعی و زنده از زندگی فرد است.» و به طور خلاصه باید گفت روانشناسی جدید یونگ معتقد است که: «به همان اندازه که انسان تحت تاثیر مولفهی اجتماع است، تحت تاثیر مولفهی درون ناخودآگاه خود نیز هست.» یونگ وجود بخش انسانی هر انسان را زنش و طپش بین درونیات مطلق فرد و بیرونیات مطلق جامعه میداند، و معتقد است که: «ناخودآگاه برای استنتاج و تعیین مشی فردی در مقابل پدیدارهای خارجی همواره به کهن الگوهای قومی مراجعه میکند.» بر اساس نظریهی بالا، باورهای انسان به دو دستهی جاملا جدا تقسیم میگردد که هر کدام مشخصات ویژهی خود را دارا هستند. زنش و طپش و نوسان بین این دو گونه باور زندگی غیر مادی را ایجاد میکند و شناخت این دو گونه باور زندگی غیر مادی را ایجاد میکند و شناخت این دو گونه باور برای درک مفهوم اسطوره از نظر آقای وایتهد کمال اهمیت را دارد. (الف) گونه باورهای درونی به گفتهی آقای وایتهد، در گونه باورهای درونی، التجا به نیروی درونی است. این گونه باورها با فرد به وجود میآید، بزرگ میشود، و با فرد میمیرد، و هیچ فرد دیگری را قدرت دستیابی به آنها نیست. این گونه باورها کاملا فردیاند و چنان است که اگر شخصی به گونهای به باورهای فردی دیگری دست پیدا کند، جملهی آنها برایش بیمفهوم جلوه خواهد کرد. هر فرد با باورهای درونی و اختصاصی خود بدون احتیاج به رعایت آداب و رسوم خاص یا خواندن اوراد و ادعیهی مخصوص، در هر موقع که بخواهد ارتباط برقرار میکند و این تماس همیشه به مقدار کافی و در موقع کاملا ضرور برقرار میشود و به مدت زمان لازم تداوم مییابد. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4567]
-
گوناگون
پربازدیدترینها