واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
نویسنده «برج قحطی»:
«برج قحطی» تاریخ محلی را روایت میکند هادی حکیمیان نویسنده رمان «برج قحطی» گفت: یکی از دلایلی که نویسندگان طیف روشنفکر دستمایه بسیاری برای خلق اثر ندارند، قهر آنان با دو مقوله انقلاب و جنگ است.
به گزارش فرهنگ نیوز، هادی حکیمیان نویسنده همروزگار ما این رمان را نوشته و انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. این کار برای علاقهمندان به گونه ادبیات انقلاب یک اثر متفاوت است و خواننده پس از بستن کتاب از مطالعه آن پشیمان نخواهد شد.
*پیشنهاد مرحوم فردی برای نوشتن رمان
جرقه رمان برج قحطی از کجا خورد و چطور شد چنین محتوایی را بنویسید؟
مرحوم امیر حسین فردی پیشنهاد نوشتن چنین کتابی را به من داد. زیرا او دغدغهاش این بود که بعد از گذشت 30 سال از انقلاب، هنوز رمان انقلاب نداریم در حالی که آثار ادبی در حوزه دفاع مقدس بیشتر خلق شده است.
همچنین به خاطر علاقه شخصیام به محتوای دینی و تاریخی سراغ این سوژه رفتم چون رشته خودم هم تاریخ هست به این موضوع علاقهمند بودم.
با توجه به اینکه مقدار زیادی از اسناد تاریخی وجود دارد که تاکنون چاپ نشده تصمیم گرفتم که با استفاده از ادبیات و رمان مخاطب را با تاریخ روبرو کنم. زیرا همه علاقه ندارند که مقاله تاریخی بخوانند ولی قالب رمان و داستان جذابتر است.
در مورد یزد داستان کوتاه نوشته شده بود، مرحوم کریم کشاورز یا دکتر ندوشن داستان کوتاه نوشتهاند اما رمان نداشتیم و بالاخره باید یک نفر این کار را شروع میکرد. البته من ادعا ندارم که کارم موفق بوده اما در حد خودم این کار را انجام دادم.
*سعی کردم در رمانم همه اقشار جامعه را ببینم
شما خواستید به واسطه رمان تاریخ را روایت کنید اما گاهی به حدی وارد روایت تاریخی شدید که به نظر میرسد در کتاب از روایت اصلی دور میشوید و روایتهای فرعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. برای این کار دلیلی داشتید؟
دلیل خاصی نداشتم و خودم این نکته را میپذیرم و قبول دارم. زمانی که داستان کوتاه مینوشتم هم این اتفاق بروز پیدا میکرد. یک داستان کوتاهی داشتم که در جشنوارهای خواندم و احمد دهقان به من گفت درست است که تو رشتهات تاریخ است ولی باید حواست باشد که خواننده نیامده تاریخ بخواند بلکه آمده داستان بخواند و تو بیشتر دنبال علاقه خودت هستی.
در این کار هم تلاش کردم که این اتفاق رخ ندهد و رمان را قبل از چاپ به چند نفر دادم بخوانند و در بازنویسیها هم سعی کردم که این مسئله را برطرف کنم.
در مورد خرده روایتها باید گفت، که علاقه داشتم که آنها را روایت کنم زیرا افراد حاشیهای که دیده نمیشوند و یا حتی کسانی که در انقلاب نقش داشتند ولی اسمی از آنها نیست. زیرا معتقدم ریشههای انقلاب اسلامی به تاریخ 200 ساله ما باز میگردد زیرا اجحافاتی در دوران قاجار و پهلوی بر مردم لایههای زیرین اجتماع رفته بود ولی کسی اینها را در تاریخ ندیده بود و از همین رو سعی کردم در این رمان همه اقشار جامعه مانند کارگرها، شَعربافها، پادوهای بازاری و ... را دیده باشم و به نظرم باید یک نفر داستان این قشرها را روایت کند و به نظرم شخصیت اصلی «برج قحطی» دلبستگی به این شخصیتها دارد و کمی این نوع روایت عمدی است.
*«برج قحطی» تاریخ محلی را روایت میکند
احساس نکردید که تعدد شخصیتها ممکن است مخاطب را از رمان شما دور و خسته کند؟ البته این تعدد شخصیتها نافی شخصیتپردازی قوی کار شما نیست.
دوستانی که کار را خواننده بودند نیز به همین نکته اشاره کرده بودند اما برخی دیگر گفتند که نکته مثبت رمان همین تعدد شخصیتها است و نظرات مختلفی پیرامون آن وجود داشت. تعداد شخصیتها از این میزان هم بیشتر بود که برخی از آنها کنار گذاشته شدند. البته هرکدام از شخصیتها قصه خود را دارند. این تعدد شخصیتها را قبول دارم و درصدد دفاع از رمان خود نیستم. علاوه بر اینکه «برج قحطی» تاریخ محلی را روایت میکند و همین تعدد شخصیتها یک ریسک بود و ممکن است موجب به هم ریختگی ذهن مخاطب شود.
*نویسندههای شهرستانی، تهرانی مینویسند
با توجه به اینکه در این کار خواننده شاهد یک قلم قوی است اما به کار بردن پر تعداد واژگان بومی بسیار به چشم میآید بدون اینکه در پاورقی معنای آن ذکر شود. این به نظرم خواننده را اذیت میکند.
چند نفری که کار را خوانده بودند، گفتند اگر اثر یک نویسنده شهرستانی حُسنی داشته باشد همین زبان شهرستانی و تصویر فضای بومی است. برخی نویسندهها در حالی که شهرستانی هستند ولی به زبان تهرانی داستان مینویسند اما من که نویسنده تهرانی نیستم و باید در فضا و جغرافیای خودم بنویسم و به طبع آن زبانم هم باید بومی باشد.
این واژگان را عمدی به کار بردم. البته قبل از چاپ برخی گفتند یک واژهنامه بیاید و معنای کلمات در آن بیان شود، اما دسته دیگری معتقد بودند که بسیاری از واژگان معنایشان در سطرهای بعدی آمده و توضیحشان بیان شده است و به نظر میرسد نیازی به واژهنامه نیست.
*گربههایی که قلع و قمع شدند!
کمی در مورد «گربه بیدنجیلی» که در سراسر داستان حضور پررنگی دارد، به نظر میرسد از آنجا که نقشه ایران به گربه تشبیه میشود این گربه در داستان نماد ایران بوده، اینطور است؟
نه این گربه نماد ایران نیست و چنین برداشتی در ذهن خودم نبود. واقعیت این است که از این گربهها در یزد زیاد است. گربه بیدنجیلی یک گربه سیاه و سفید است و در یزد تعدادشان بسیار است و با گربههای تهران متفاوت هستند. البته تعداد حضور این گربهها بسیار بیشتر بود که کمی قلع و قمعشان کردم.
*دست خالی روشنفکران در خلق ادبی به خاطر قهر با انقلاب اسلامی اسرمان شما یک رمان در موضوع انقلاب است. از این واهمهای نداشتید، گفته شود که شما سفارشینویس یا مسائلی از این دست هستید؟
این حرفها را که همه میگویند و بالاخره یک نویسنده باید کار خود را انجام دهد. انقلاب یک واقعه مهم به شمار میرود و دستمایه خلق اثر است و یکی از دلایلی که نویسندگان طیف روشنفکر دستمایه زیادی برای خلق اثر ندارند به خاطر قهری است که با دو مقوله انقلاب و جنگ کردهاند که بنا به دلایلی برخی نویسندگان و شعرا با آن قهر کردهاند.
ما داشتهایم نویسندگانی آمریکایی که برای تجربه جنگ به فرانسه در دوران جنگ جهانی دوم سفر کردهاند و حالا ما این دو رویداد را در کشور خود داشتهایم و به نظرم اینها وقایع مهمی است.
*هنوز یک داستان کوتاه در مورد واقعه گوهرشاد نداریم
علاوه بر این به نظرم تاریخ ما دارای وقایع بسیاری است، مانند واقعه مسجد گوهرشاد که از دل آن آثار بسیاری میتوان تولید کرد ولی ما هنوز یک داستان کوتاه هم ننوشتیم. ریسک بزرگتری که من کردم این بود که من جغرافیای خود را محدود کردم و برخی میگفتند که رمان «برج قحطی» فقط در میان یزدیها یا آنها که به تاریخ محلی یزد علاقه دارند، مورد توجه قرار بگیرد.
منبع: فارس
94/10/1 - 12:03 - 2015-12-22 12:03:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]