واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: چگونه کودکان را از خبرهای بد آگاه کنیم؟
از دوران کودکی، آن روزی را به یاد بیاورید که خبر درگذشت یکی از نزدیکانتان را که خیلی وابستهاش بودید شنیدید. در آن زمان واقعیت را به شما گفتند؟ یا تا مدتها میگفتند فلانی به سفر دور و درازی رفته، یا به آسمانها رفته... این از آن دست تجربیات تلخ هر انسان در زندگی است و همه پدر و مادرها ناگزیر از رو به رو شدن با این موقعیت در تربیت کودک هستند. اگر قرار باشد یک روزی خبری غمانگیز را به کودک خود بدهیم، روش اصولی این کار چگونه است؟
به گزارش نامه نیوز، صدیقه بزازان، کارشناس ارشد روانشناسی کودک درباره درک کودکان از غم و سختیهای زندگی به روزنامه جامجم میگوید: وقتی صحبت از کودک میکنیم، منظورمان روند سنی بین دو تا حداکثر 11 سال است. در این روند نوع تفکر بچهها در طول این 9 سال متفاوت است. به این صورت که هر چه سن کمتر است، بچهها دوست دارند عینیتر و واقعیتر به جریان نگاه کنند و وقتی سن بیشتر میشود بچهها درکشان نسبت به اتفاقات اندکی متفاوت میشود. مورد دیگری که باید توجه کنیم این است که چقدر کودک از آن واقعه ناگوار مطلع است. معمولا وقتی میخواهیم به بچهها خبر ناگواری را بدهیم، ابتدا باید میزان وابستگی کودک را با فرد گوینده خبر در نظر بگیریم و بر این اساس لازم است صددرصد آن چیزی را که فکر میکنیم واقعیت است با توجه به مرحله درک کودک به او بگوییم. وی تأکید میکند: اگر نمیدانیم کودک تا چه حد میتواند متوجه جزئیات ماجرا شود بهتر است از کسانی که با این کار آشنا هستند (مثلا مربیان مهد کودک) کمک بگیریم. زیرا مفاهیم برای بچهها گاهی غیرقابل درک است. بعلاوه زمانی که ماجرا را تعریف میکنیم باید با آرامش و امیدواری زیاد این کار را انجام دهیم. این روان شناس کودک مهمترین ضایعههای استرسزای زندگی برای کودکان را در درجه اول مرگ نزدیکان سپس طلاق والدین عنوان کرده و میگوید: گاهی متناسب با درک کودک لازم است از کشیدن نقاشی برای توضیح دادن فوت عزیزی بر اثر بیماری استفاده کنیم.
نظرتان را کنار بگذارید
وی درباره چگونگی دادن خبری مانند جدا شدن والدین از هم میگوید: باید دقت کنیم در بیان واقعیت طلاق، چیزی از عقیده و نظر خودمان به آن اضافه نکنیم. مثلا نباید به کودک گفت چون پدر یا مادرت آن اشتباه را کرده یا آن موضوع را پیش آورده از او جدا شدهام. کودک قرار نیست قضاوت کند. در غیر این صورت اگر عقیده خود را با ماجرا مخلوط کنیم، صداقت بچهها نسبت به والدین از دست میرود. باید با زبان خود کودک و متناسب با سنش با او حرف بزنیم.
با او همدردی کنید
در تعریف ماجرا طبیعی است کودک احساساتی مثل غم و خشم را از خود بروز بدهد. بزازان در این مورد میگوید: با کودک همدردی کنید. از او نخواهید احساساتش را سرکوب کند. وگرنه پس از مدتی این احساسات با شدت بیشتری نمود پیدا خواهد کرد و ممکن است دچار افسردگی حاد شود. باید به کودک اطمینان دهید او را درک میکنید و بروز احساساتش بجاست و سعی میکنید آینده شرایط بهتری داشته باشد.
ظرافتهای مهم
بزازان میگوید: وقتی میخواهیم خبر ناگوار به کودک بدهیم بهتر است در حضور شخص سومی مثل خواهر و برادر بزرگتر یا مثلا خاله یا عمویش انجام شود. وی بر انتخاب زمان مناسب برای این کار تأکید دارد و میگوید: آخر شب یا بعدازظهر که کودک خسته است زمان مناسبی برای این کار نیست. مثلا پس از صرف صبحانه یا بعد از ظهر پس از بیدار شدن از خواب زمان خوبی است. سپس باید به کودک فرصت بدهیم؛ به این صورت که به او میگوییم اگر درباره موضوع پیش آمده نگرانی خاصی یا نظری دارد یا چیزی میخواهد بپرسد، به او زمان میدهیم. پدر و مادر باید در این موارد و بهطور کلی همیشه برای پاسخگویی به سوالات بچهها باید در دسترس باشند.
با احساساتمان چه کنیم؟
طبیعی است فرد گوینده خبر نیز ممکن است دچار هیجان شود و بخواهد گریه کند. بزازان میگوید: این طبیعی است که کودک این موضوع را هم درک کند. بعد از این که چند ساعتی از گفتن موضوع گذشت، بهتر است او را به بهانه رفتن به پارک یا خرید اسباب بازی به بیرون ببریم و به نوعی حواسش را منحرف کنیم. کودکان حافظه بلند مدتی ندارند و با این کار وقفهای در هضم آن واقعه ناگوار برایش ایجاد میکنیم. به این ترتیب آن جزئیاتی که تعریف کرده بودیم در ذهن کودک کمرنگتر میشود.
عواقب نگفتن واقعیت
این روانشناس کودک معتقد است گفتن هرگونه دروغ به کودک موجب میشود وقتی کودک کمی بزرگتر شد و واقعیت را فهمید، حس اعتماد در او نسبت به آن کسی که در کودکی آن دروغ را گفته از بین برود. بهخصوص اگر آن فرد پدر یا مادر کودک باشند. بزازان تصریح میکند: پدر و مادر نماد اعتماد برای کودکان در بین اطرافیان هستند و وقتی خلافش ثابت شود، آن حس متزلزل میشود. بعلاوه چنین کاری وقتی کودک واقعیت را بعدا بفهمد به بروز افسردگی در او منجر میشود. با این حال اگر قبلا به کودک واقعیت را نگفته باشیم و حالا درصدد جبران باشیم، باید سراغ مراجع تخصصی روانشناسی کودک برویم؛ زیرا درمان این وضع تخصصی است و نمیتوان با توصیه به پدر و مادر آن را انجام داد. در این موارد گذشت زمان چاره کار نیست و مهم این است که قبل از حاد شدن موضوع به فکر چاره باشیم.
وی همچنین با تأکید بر این که پدر و مادر مشکلات روزمره خود را نباید با کودک در میان بگذارند، میگوید: از قدیم گفتهاند با بچههایتان درددل نکنید؛ زیرا وقتی بزرگ میشود میخواهد نقش ناجی را برای اطرافیانش بازی کند و بازدارنده روانی به نام «مهم نباش» در وجودش شکل میگیرد که خود میتواند مشکلاتی را برای آن فرد در آینده ایجاد کند.
۲۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]